27 دی 1395, 2:34
تا به حال در زندگی حالت اضطرار پیدا کرده اید؟! به چه چیزی و به چه کسی متوسل شدهاید؟! در شرایط کاملاً اضطراری، شرایطی که همه درها را به ظاهر بر روی خود بسته می بینیم، واقعاً باید چه کرد؟ نمیخواهم شعار بدهم، بحث نصیحت کردن هم نیست، یک عمل تجربه شده است ...مهمترین، نزدیک ترین و مؤثرترین راه وصل کردن دل ها با خداست. اگر از سویدای دل با حال اضطرار و انقطاع از غیر، خدا را بخوانیم، غیر ممکن است که گشایشی از جانب خدا ایجاد نشود... خداوند گشایش ایجاد می کند. چنان که قرآن میفرماید:«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ ...» (سوره نمل، آیه 62)کیست که درمانده ای را زمانی که او را بخواند، اجابت کند و گرفتاری را بر طرف سازد.« وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُوْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (سوره بقره آیه 186)و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى كنم، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد كه راه یابند.«وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» (سوره طلاق، آیه 2 و 3) هر کس تقوا و پرهیزگاری پیشه میکند (مراعات واجب و حرام الهی در حد علم و در حد قدرت) خداوند برای او گشایش ایجاد می کند و رزق او را از جایی که گمان نمی کند، می دهد. پس اولین و آخرین راه برای بیرون آمدن از سختی ها و اضطرارهای زندگی یک راه بیشتر نیست؛ دعا و اتصال به رازق کل شیء، خدای متعال است. اوست که مسبب الاسباب و سببساز حقیقی است.
یادمان باشد با توجه به آیه أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ، برای اجابت دعا، تحقق دو شرط لازم است:1- انسان به حد اضطرار و درماندگی برسد «امن یجیب المضطر»2- انسان از تمام اسباب مادی ناامید بشود و با تمام وجود، فقط خدا را بخواند «اذا دعاه»در این حالت، انسان ارتباط قوی و محکمی با خدا پیدا کرده و خداوند نیز دعای او را مستجاب و گرفتاری او را برطرف می کند: وَیَكْشِفُ السُّوءَ.نکته مهم در این میان این است که ما حقیقتاً دعا کنیم، با تمام وجود...دعای حقیقی دعایی است که از لفظ خارج میشود و به معنا می رسد و حقیقتاً از صمیم دل بر می خیزد و وقتی انسان می تواند چنین دعایی کند که خودش را در نهایت نداری و ناچیزی و فقر بداند.در چنین حالت وقتی آدم در نهایت فقر، نیستی و نداری خودش را در برابر پروردگار عالم که غنی علی الطلاق است، می بیند و می داند، در این حالت خود به خود دعایش حقیقی می شود. عمده مسأله در دعا و استجابت دعا این است که خواست حقیقی در کار باشد. دعا به زبان و لسان قال فقط نباشد. به زبان حال هم باشد؛ اینکه انسان متوجه باشد که در هر جهتی به خدای متعال نیازمند است و این همان حالت اضطرار و مضطر شدن است ...اگر کسی که در حال اضطرار باشد و هیچ سببی را در دور و بر خودش نبیند، در این حالت اضطرار به پروردگار متعال متوسل شود، دعایش مستجاب میشود. بنابر این مشکلات و سختی ها، مضطر شدن ها توجیهی نیستند برای اعمال خلاف ما، بلکه این مضطر شدن راهی است برای نزدیک شدن بیشتر به خداوند و استجابت زودتر برای خواسته هایمان.
کنترل زبان پایه نخست اصلاح زبان است، و آن بهمعنی مراقبت جدی و شدید برای نگهداری زبان از هرگونه انحراف، و خطاگویی است. هرگاه زبان، رها و لق باشد، بزرگترین بلا برای انسان خواهد شد، و محصول آن جز فتنه، گناهان بزرگ و انحرافات ویرانگر و خانمانبرانداز نخواهد بود، و اینکه در روایات اسلامی از سکوت تمجید بسیار شده، این سکوت همان عاملی است که موجب کنترل زبان میشود، و به اصطلاح ترمزی در زبان ایجاد میکند و چنین سکوتی غیر از تسلیم در برابر ظلم است که مردود میباشد و بهراستی که زبان بیترمز، همچون اتومبیل بدون ترمز است که در پیچ و خمهای خطیر باعث خطرهای سنگین و غیرقابل جبران خواهد شد. از آنجا که زبان مهمترین وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر و اطلاعرسانی و مبادله افکار و اندیشهها است، میتوان آن را فعالترین عضو بدن یاد کرد و همیشه در اختیار انسان است، از اینرو اگر افسار گسیخته باشد، خطرات آن با خطرات هیچیک از اعضای دیگر قابل قیاس نیست، آفات و گناهان کبیرهای که از زبان برمیخیزد، بسیار است که میتوان آن را بهگفته بعضی به صدها رسانید مانند: تهمت، دروغ، غیبت، سخنچینی، گواهی به باطل، خودستایی، اشاعه فحشاء و نشر اکاذیب، بیهوده گفتن، ناسزاگویی، خشونت با زبان، اصرار بیجا، تکدیگری و چاپلوسی با زبان، مسخره کردن، و آزاررسانی به دیگران با زبان، نکوهش دیگران، کفران نعمت با زبان، تبلیغ باطل و تشویق به گناه، وعده دروغ، بدزبانی، نهی از معروف و امر به منکر با زبان و... محقق و فقیه بزرگ فیض کاشانی در کتاب ارزشمند المحجّه البیضاء، تحت عنوان آفات اللسان (خطرهای زبان) بحث مشروحی نموده و به نقل از غزالی در احیاءالعلوم، بیست نوع از گناهان و آفتهای زبان را برشمرده، ولی حق این است که آفات زبان بیش از این موارد است و بعضی سی نوع از گناهان زبان را برشمردهاند، ولی باید گفت این موارد سیگانه قسمت عمده آن است، وگرنه گناهان زبان از ریز و درشت شاید به بیش از صد نوع برسد و بعضی از گناهان نیز بهطور غیرمستقیم از زبان سرچشمه میگیرد و میتواند رابطهای با زبان داشته باشد، مانند: ریا، حسادت، تکبّر و... برهمین اساس از رسول خدا(ص) روایت شده فرمود: «انّ اکثر خطایا ابن آدم فی لسانه؛ قطعاً بسیاری از گناهان انسان از ناحیه زبان اوست.» و نیز فرمود: «در روز قیامت بیشترین گرفتارها آنان هستند که بیهودهگو بوده و زبان لق و بیکنترل داشتهاند.»
«سعهصدر»، وسعتنظر و ظرفيت لازم داشتن، از نمونههاى ديگر«مردمدارى» است. گاهى افراد، بىحوصلهاند، از جايى و چيزى ناراحتى دارند، يا ضرر و آسيبى ديدهاند، يا تحت فشار و گرفتارىاند،توقعهايشان بالاست، عصبانى مىشوند، حرف تند مىزنند و ... آن كه صبور باشد و بردبار، مىتواند با مردم كنار آيد، آن كه تحمل حرفها، تنديها و بداخلاقيها را در «مكتب صبر»، تمرين و تجربه كرده باشد، مىتواند در ارتباط با مردم، به خدمتخويش و حضور كريمانه در كنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براىانسان، هوادار درست مىكند. از كوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن،خشمگين نشدن، از آثار اين «ظرفيت» است. كسى كه از اين ويژگىاخلاقى برخوردار باشد، از يارى و حمايت ديگران هم برخوردارخواهد بود. باز بشنويم از كلام اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود: «بالحلم تكثر الانصار.». و نيز اين كلام نورانى آن حضرت: «بالاحتمال و الحلم يكون لك الناس انصارا و اعوانا.» كه هر دو سخن، معناى مشابه دارد، يعنى: در سايه حلم و بردبارى و تحمل است كه ياوران زياد مىشوند و مردم، پشتيبان و حامى تو مىگردند. اين خصلت، بهويژه براى كسانى كه با مردم در تماس و ارتباط بيشترىاند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نيازها، توقعات و مشكلاتند، ضرورىتر و از مهمترين صفات شايسته براى مسئولان است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان