24 مهر 1396, 21:48
روزنامه خراسان
چهارشنبه اول شهریور ماه 1396
پس از اشغال ایران از سوی متفقین و فرار پهلوی اول از ایران، نخستین نهادی که دچار تضعیف و شاید نابودی شد، ارتش بود؛ بنابراین در دهه نخست پادشاهی محمدرضاپهلوی، شاهد کمترین حضور نظامیان هم در ساختار سیاسی و هم تصمیمگیری های مهم هستیم. در دوران نخست وزیری دکتر مصدق، شرایط برای ارتش و نظامیان سختتر شد، زیرا وی علاوه بر کاهش بودجه ارتش، مانع از دخالت این جریان در مسائل سیاسی نیز شد. از این رو، از چندسال قبل از کودتا، دربار و شخص شاه علاقه داشتند از یک نیروی ضربتی دیگری در کنار نیروی نظامی استفاده کنند و در برخی رویدادها از حمایت این جریان بهرهمند شوند. بیشک این افراد که به لوطیان و لمپن ها معروف بودند، نقش بسیار پررنگی در کودتای 28 مرداد ایفا کردند. سرکردگی این افراد بر عهده شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ بود که پس از ایجاد گسست میان دکتر مصدق و نیروهای سنتّی که به وقایع 30 تیر مربوط میشد، به سمت دربار و نظامیان روی آوردند. شاید شروع مخالفت این جریان با دولت مصدق به ماجرای تیمسار افشار طوس بازگردد. در اوایل اردیبهشت سال 32، تیمسار افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور ربوده شد. این اتفاق با همکاری یکی از همین لمپن ها به نام «امیر رستمی» معروف به پهلوان کچل صورت گرفت. چند روز بعد از دزدیدن افشار طوس که انتخاب شخص مصدق برای شهربانی کل کشور بود، جسد وی پیدا شد؛ درحالی که علایم شکنجه روی بدن وی مشهود بود. بعد از شکست کودتای 25 مرداد، بسیاری از طرفداران مصدق در خیابان ها حضور داشتند، تا جایی که برخی از آن ها، با پایین کشیدن مجسمه شاه و پدرش، اعلام حکومت جمهوری کردند. اشتباه استراتژیک مصدق در سرکوب کردن این افراد و خالی کردن خیابان ها از آن ها، منجر به این شد که برخلاف تصور، از صبح روز 28 مرداد، گروههایی با سرکردگی همین لمپن ها، به سمت خانه مصدق و مرکز شهر حرکت کنند. این افراد در مسیر خود، با سرکوب جدی مخالفان و آتش زدن برخی از مراکز، در نهایت پس از فتح ساختمان رادیو، خود را به منزل دکتر مصدق رساندند و تمامی اسناد، اموال و مدارک خانه نخست وزیر به وسیله اوباش و نظامیان به غارت رفت. نقش این افراد به حدی برجسته بود که پس از بازگشت شاه به ایران، تا سالیان دراز از امتیازات ویژهای برخوردار بودند و سردسته این افراد یعنی شعبان جعفری لقب «تاج بخش» را از دربار دریافت کرد.
از اواخر دوره قاجار و مقارن با انقلاب مشروطه، در کنار گروههای اراذل و اوباش، گروه جدیدی از زنان که در مراکز فحشا و فساد به سر میبردند، به ارکان تحرکات سیاسی و نظامی اضافه شدند؛ تا آن جا که حضور این گروه از زنان، در دوره پهلوی دوم که به ساکنانِ شهر نو معروف شده بودند، فعالتر و گستردهتر شد. این زنان، از طریق برخی واسطهها و رابطان، به برخی عناصر دستگاه حکومت مرتبط و به ابزاری برای آن ها مبدل شدند. از این رو، در کودتای 28 مرداد 1332، این افراد به سرکردگی تعدادی از رؤسای این مراکز همچون «ملکه اعتضادی» و «پری آژدانقزی»، با انگیزه کسب منافع اقتصادی و وجاهت و پایگاه اجتماعی، وارد صحنه شدند و نقش مؤثری در راستای اهداف محرکان خود برعهده داشتند. در روز کودتای 28 مرداد، برادران رشیدیان، با پخش پول میان این گروه، آن ها را به شعار دادن علیه مصدق و به طرفداری از شاه تهییج کردند. این افراد با در دست داشتن سلاح سرد، از صبح روز کودتا، در خیابان های تهران، علاوه بر درگیری با مخالفان، افراد بیطرف را به شعاردادن علیه مصدق و به نفع شاه مجبور میکردند. مهندس مهدی بازرگان درباره این روز، در کتاب «مدافعات» خود این گونه مینویسد: «در آن روز کذا، در منزل آقای دکتر سحابی در خیابان امیریه بودم. در آن جا اتوبوسی را دیدم که از طرف شهرنو میآمد و عدهای زن های معلوم الحال، شعار به نفع شاه میدادند. عمل و حرکت آن زن های روسپی را البته نمیتوان قیام ملی نامید و به طریق اولی، زنهای روسپی احساس ملی و قیام سرشان نمیشده و مسلماً مزدور و اجیر شده بودند».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان