دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تفاوت زمان امام حسين (ع) با امام صادق (ع)

No image
تفاوت زمان امام حسين (ع) با امام صادق (ع)

نويسنده: استاد شهيد مطهری

استاد شهيد مرتضي مطهري در يکي از سخنان خود که در کتاب «سيري در سيره ائمه اطهار» به رشته تحرير در آمده است به ويژگي هاي زمان ششمين امام شيعيان و تفاوت دوران رئيس مکتب تشيع با دوران امامت امام حسين(ع) اشاره کرده است که آن را به نقل از فارس تقديم خوانندگان عزيز مي کنيم.

ويژگی های زمان امام صادق(ع)

زمان حضرت صادق(ع) از نظر اسلامي يک زمان منحصر به فرد است، زمان نهضت ها و انقلاب هاي فکري، بيش از نهضت ها و انقلاب هاي سياسي است، زمان حضرت صادق(ع) از دهه دوم قرن دوم تا دهه پنجم قرن دوم است. يعني پدرشان در سال 114 از دنيا رفته اند که ايشان امام وقت شده اند و خودشان تا 148 نزديک نيمه اين قرن حيات داشته اند، تقريباً يک قرن و نيم از ابتداي ظهور اسلام و نزديک يک قرن از فتوحات اسلامي مي گذرد، دو سه نسل از تازه مسلمان ها از ملت هاي مختلف وارد جهان اسلام شده اند، از زمان بني اميه شروع شده به ترجمه کتاب ها، ملت هايي که هر کدام يک فرهنگي داشته اند، وارد دنياي اسلام شده اند، نهضت سياسي يک نهضت کوچکي در دنياي اسلام بود، نهضت هاي فرهنگي زيادي وجود داشت و بسياري از اين نهضت ها اسلام را تهديد مي کرد.

زنادقه در اين زمان ظهور کردند که خود داستاني هستند، اينها که منکر خدا و دين و پيغمبر بودند و بني العباس هم روي يک حساب هايي به آنها آزادي داده بودند. مسئله تصوف به شکل ديگري پيدا شده بود. همچنين فقهايي پيدا شده بودند که فقه را بر يک اساس ديگري (رأي و قياس و غيره) به وجود آورده بودند. يک اختلاف افکاري در دنياي اسلام پيدا شده بود که نظيرش قبلش نبود، بعدش هم پيدا نشد.

تفاوت زمان امام حسين(ع) با امام صادق(ع)

زمان حضرت صادق(ع) با زمان امام حسين(ع) از زمين تا آسمان تفاوت داشت. زمان امام حسين(ع) يک دوره اختناق کامل بود و لهذا از امام حسين(ع)، در تمام مدت امامت ايشان، آن چيزي که به صورت حديث نقل شده ظاهراً از پنج شش جمله تجاوز نمي کند، برعکس، در زمان امام صادق(ع) در اثر همين اختلافات سياسي و همين نهضت هاي فرهنگي، آنچنان زمينه فراهم شد که نام چهار هزار شاگرد براي حضرت در کتب ثبت شده. لهذا اگر ما فرض کنيم (در صورتي که فرضش هم غلط است) که حضرت صادق(ع) در زمان خودش از نظر سياسي در همان شرايطي بود که امام حسين(ع) بود، در صورتي که اين طور هم نيست، از يک جهت ديگر يک تفاوت زياد ميان موقعيت حضرت صادق(ع) و موقعيت امام حسين(ع) بود.

امام حسين(ع) - که البته بر شهادتش آثار زيادي بار است - اگر شهيد نمي شد چه بود؟ يک وجود معطل در خانه و در به رويش بسته، ولي امام صادق(ع) اگر فرض هم کنيم که شهيد مي شد و همان نتايج شهادت امام حسين(ع) بر شهادت او بار بود، در شهيد نشدنش يک نهضت علمي و فکري را در دنياي اسلام رهبري کرد که در سرنوشت تمام دنياي اسلام، نه تنها شيعه مؤثر بوده است.

در زمان ايشان يک وضعي پيش آمد که همه کساني که داعيه حکومت و خلافت داشتند به جنب و جوش آمدند، جز امام صادق(ع) که اساساً کنار کشيد و خصوصيت اصلي زمان ايشان همان علل و موجباتي بود که سبب شد حکومت از امويان به عباسيان منتقل شود و به علاوه ما مي بينيم که شخصيتي مانند «ابوسلمه خلال» که او بر ابومسلم هم تقدم داشته (او را مي گفتند «وزير آل محمد» و ابومسلم را مي گفتند «امير آل محمد»، براي انتقال حکومت از امويان به عباسيان تلاش مي کند)، البته ابوسلمه پس از انقراض اموي ها و استقرار حکومت بر عباسي ها تغيير عقيده مي دهد و به فکر مي افتد که خلافت را به آل علي منتقل کند و دو نامه به وسيله دو نفر به مدينه مي فرستد يکي براي امام صادق(ع) و يکي براي عبدالله محض که از پسر عموهاي حضرت و از اولاد امام مجتبي(ع) بود و از اين دو نفر عبدالله محض خوشحال مي شود و استقبال مي کند، ولي امام صادق(ع) فوق العاده بي اعتنايي مي کند، حتي نامه‌اش را نمي خواند و در حضور آورنده آن، جلوي چراغ مي گيرد و مي سوزاند، مي گويد جواب اين نامه همين است.

به طور کلي اين مطلب بسيار روشن است که امام صادق(ع) از نظر تصدي امر حکومت و خلافت خيلي حالت کناره گيري به خود گرفت و هيچ گونه اقدامي که نشانه اي از تمايل امام باشد، به اينکه زعامت را در دست گيرد وجود نداشت، اين به چه علت بوده و چه جهتي در کار بوده است؟ البته در اين جهت شک نيست که اگر فرض کنيم که زمينه، زمينه مساعدي براي امام بود که اگر اقدام کرد حکومت را در دست مي گرفت، امام مي بايست اقدام مي کرد، ولي صحبت در اين جهت است که اگر زمينه صددرصد مساعد نبود و مثلاً صدي پنجاه مساعد بود، چه مانعي داشت که امام اقدام مي کرد، حتي اگر کشته مي شد. باز همان مقايسه با وضع و روش امام حسين(ع) مطرح مي شود.

مقايسه زمان امام حسين(ع) و زمان امام صادق(ع)

فاصله اين دو عصر نزديک يک قرن است. شهادت امام حسين(ع) در سال 61 هجري است و وفات امام صادق(ع) در سال 148، يعني وفات هاي اين دو امام 87 سال با يکديگر تفاوت دارد. بنابراين بايد گفت عصرهاي اين دو امام در همين حدود 87 سال با همديگر فرق دارد. در اين مدت اوضاع دنياي اسلامي فوق العاده دگرگون شد، در زمان امام حسين(ع) يک مسئله بيشتر براي دنياي اسلام وجود نداشت که همان مسئله حکومت و خلافت بود، همه عوامل را همان حکومت و دستگاه خلافت تشکيل مي داد، خلافت به معني همه چيز بود و همه چيز به معني خلافت، يعني آن جامعه بسيط اسلامي که به وجود آمده بود، به همان حالت بساطت خودش باقي بود، بحث در اين بود که آن کسي که زعيم امر است چه کسي باشد؟ و به همين جهت دستگاه خلافت نيز بر جميع شئون حکومت نفوذ کامل داشت.

معاويه يک بساط ديکتاتوري عجيب و فوق العاده اي داشت، يعني وضع و زمان هم شرايط را براي او فراهم داشت که واقعاً اجازه نفس کشيدن به کسي نمي داد، اگر مردم مي خواستند چيزي را براي يکديگر نقل کنند که برخلاف سياست حکومت بود، امکان نداشت و نوشته اند که اگر کسي خواست حديثي را براي ديگري نقل کند که آن حديث در فضيلت علي(ع) بود، تا صددرصد مطمئن نمي شد که او موضوع را فاش نمي کند، نمي گفت، مي رفتند در صندوقخانه‌ها و آن را بازگو مي کردند، وضع عجيبي بود، در همه نمازجمعه ها اميرالمؤمنين(ع) را لعن مي کردند، در حضور امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، اميرالمؤمنين(ع) را بالاي منبر در مسجد پيغمبر(ص) لعن مي کردند و لهذا ما مي بينيم که تاريخ امام حسين(ع) در دوران حکومت معاويه يعني بعد از شهادت حضرت امير(ع) تا شهادت خود حضرت امام حسين(ع) يک تاريخ مجهولي است، هيچ کس کوچکترين سراغي از امام حسين(ع) نمي دهد، هيچ کس يک خبري، يک حديثي، يک جمله اي، يک مکالمه اي، يک خطبه اي، يک خطابه اي، يک ملاقاتي را نقل نمي کند، اينها را در يک انزواي عجيبي قرار داده بودند که اصلاً کسي تماس هم نمی‌توانست با آنها بگيرد، امام حسين(ع) با آن وضع اگر پنجاه سال ديگر هم عمر مي کرد، باز همين طور بود يعني سه جمله هم از او نقل نمي شد، زمينه هرگونه فعاليت گرفته شده بود.

در اواخر دوره بني اميه که منجر به سقوط آنها شد و در زمان بني العباس عموماً بالخصوص در ابتداي آن، اوضاع طور ديگري شد، نمي خواهم آن را به حساب آزادمنشي بني العباس بگذارم، به حساب طبيعت جامعه اسلامي بايد گذاشت، به گونه اي که اولاً حريت فکري در ميان مردم پيدا شد، در اينکه چنين حريتي بوده است، آزادي فکر و آزادي عقيده وجود داشته بحثي نيست. منتها صحبت در اين است که منشأ اين آزادي فکري چه بود؟ و آيا واقعاً سياست بني العباس چنين بود؟ و ثانياً شور و نشاط علمي در ميان مردم پديد آمد، يک شور و نشاط علمي اي که در تاريخ بشر کم سابقه است که ملتي با اين شور و نشاط به سوي علوم روي آورد، اعم از علوم اسلامي يعني علومي که مستقيماً مربوط به اسلام است، مثل علم قرائت، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، مسائل مربوط به کلام و قسمت هاي مختلف ادبيات و يا علومي که مربوط به اسلام نيست، به اصطلاح علوم بشري است يعني علوم کلي انساني است، مثل طب، فلسفه، نجوم و رياضيات.

اين را در کتب تاريخ نوشته اند که ناگهان يک حرکت و يک جنبش علمي فوق العاده اي پيدا مي شود و زمينه براي اينکه اگر کسي متاع فکري دارد عرضه بدارد، فوق العاده آماده می‌گردد، يعني همان زمينه اي که در زمان هاي سابق تا قبل از اواخر زمان امام باقر(ع) و دوره امام صادق(ع) اصلاً وجود نداشت، يک دفعه فراهم شد که هر کس مرد ميدان علم و فکر و سخن است بيايد حرف خودش را بگويد. البته در اين امر عوامل زيادي دخالت داشت که اگر بنی‌العباس هم مي خواستند جلويش را بگيرند امکان نداشت زيرا نژادهاي ديگر - غير از نژاد عرب - وارد دنياي اسلام شده بودند که از همه آن نژادها پرشورتر همين نژاد ايراني بود، از جمله آن نژادها مصري بود. از همه شان قوي تر و نيرومندتر و دانشمندتر بين النهريني ها و سوريه اي ها بودند که اين مناطق يکي از مراکز تمدن آن عصر بود، اين ملل مختلف که آمدند، خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها، زمينه را براي اينکه افکار تبادل شود فراهم کرد و اينها هم که مسلمان شده بودند، بيشتر مي خواستند از ماهيت اسلام سر در آورند، اعراب آنقدرها تعمق و تدبر و کاوش در قرآن نمي کردند، ولي ملت هاي ديگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائل مربوط به آن کاوش مي کردند که حد نداشت، روي کلمه به کلمه قرآن فکر و حساب کردند.

 روزنامه كيهان، شماره 21674 به تاريخ 27/4/96، صفحه 8 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS