23 فروردین 1396, 7:34
نويسنده: محمدرضا خدائی
شناخت کامل و همه جانبه حضرت فاطمه(س) سخت و دشوار و در عين حال ضروري است. تلاش براي شناخت آن حضرت (س) از آن رو با همه دشواري ها لازم است که خداوند ايشان و معصومان ديگر(ع) را به عنوان اسوه مردان و زنان معرفي کرده است. از اين رو، نويسنده بر آن است تا از طريق يکي از راه هاي شدني شناخت، به معرفي آن حضرت(س) بپردازد تا بستري براي الگوبرداري در سبک زندگي اسلامي فراهم آيد.
براي شناخت هر چيزي از جمله حضرت فاطمه(س) مي توان راه هايي را بيان کرد که برخي براي انسان هاي معمولي ناشدني و برخي امکان پذير ولي سخت و دشوار است. البته اين شناخت ها هرگز به شکل شناخت کامل شهودي و حضوري در نخواهد آمد و تنها يک شناخت حصولي و محدود است؛ مگر اينکه انسان خود را به مرتبه ايشان برساند تا نسبت به ايشان شناخت حضوري يابد. با اين همه چنين شناخت حضوري و شهودي نيز به دلايلي که بيان مي شود کامل نخواهد بود و در حد شناخت شهودي آثار خواهد بود. حال اگر نتوان درياي حقيقت فاطمي را کشيد ولي تصور تشنگي بايد از آن حقيقت چشيد و خود را به ايشان نزديک کرد و با شناختي هرچند محدود و اجمالي، محبت ايشان را در دل ها زنده کرد و از اين محبت زنده در دل، بهره برد و نوري اخروي براي ابديت فراهم آورد.
بي گمان شناخت کامل هر آفريده اي از جمله انسان، دشوار و بلکه ناشدني است؛ زيرا شناخت مستلزم آن است که انسان داراي احاطه علمي نسبت به موضوع باشد تا بتواند همه ابعاد وجودي آن را تجزيه و تحليل نمايد و نسبت به آن معرفت به دست آورد.
براساس همين مشکل، هرگز نمي توان درباره ذات خداوند شناختي به دست آورد؛ به ويژه که خداوند از نظر وجودي بسيط است و هم هستي را دربر گرفته و هر آنچه نام هست بر آن اطلاق مي شود، در دايره وجودي خداوندي است. پس ذات الهي همواره براي انسان مجهول و ناشناخته خواهد بود و تنها چيزي که براي انسان از نظر شناختي شدني است، آن که انسان از طريق لوازم و آثار، نسبت به برخي از ابعاد وجودي خداوند شناخت و معرفتهايی را به دست آورد؛ زيرا آثار و لوازم هر چيزي خود گواه برداشتههای اوست؛ از اين رو خداوند بارها از انسان ها مي خواهد تا به آيات تکويني و تشريعي مراجعه کنند تا از راه اين نشانه ها حقيقت خداوند تا اندازه اي براي انسان کشف و شناخته شود؛ هرچند که اين آيات تنها گوشه اي از مظاهر نوري خداوند را بيان مي کند و هرگز نمي تواند بيانگر ابعاد ذاتي او باشد.
همين مشکل درباره شناخت ذوات همه موجودات هستي بويژه انسان ها مطرح است؛ زيرا انسان حتي نسبت به حقيقت خود نمي تواند احاطه علمي داشته باشد؛ زيرا شناخت حقيقت ذات انسان مستلزم شناخت روح الله است. (حجر، آيه 29؛ ص، آيه 72) که بخشي از وجود انساني است و اين روح الله به عنوان امانت الهي و نور خداوندي در انسان ها قرار دارد و در شکل نفس انساني، انسان را پديد مي آورد. از آنجا که شناخت روح الله ممکن نيست، انسان حتي نسبت به خود نيز آگاهي و شناختي کامل ندارد. مشکل، زماني افزون مي شود که دانسته شود که نفوس انساني داراي مراتب متعدد و متنوعي است؛ زيرا اگر همه انسانها داراي نفس هستند، ولي نفس هر شخصي با نفس ديگري به اسباب گوناگون متفاوت و متمايز است و مي توان گفت که تنها اشتراک معنوي با هم دارند؛ اين مسئله از اين هم دشوارتر خواهد بود وقتي بدانيم که انسان هاي معمولي با انسان هايي که خداوند برگزيده از نظر نوري چنان تفاوت و تمايز دارند که به نظر مي رسد ميان انسانهاي ديگر و چهارده معصوم(ع) تنها يک اشتراک لفظي وجود دارد که ميان شيرآب با شير خوردني با شير جنگل وجود دارد؛ زيرا در برخي از روايات آمده است: من و علي از يک نور هستيم و ديگران از نورهاي ديگر. (احقاق الحق، ج 5، صص 250- 249؛ احقاق الحق، ج 7، ص 488 و ج 16، ص 214؛ بحارالانوار، ج 15، ص 9، طبع تهران) اين بدان معناست که حتي اگر ما نسبت به حقيقت انسان هاي ديگر از جمله خودمان شناختي شهودي و حضوري داشته باشيم، اولاً نمي توانيم آن را به ديگر افراد انساني که داراي نفوس هستند تعميم دهيم؛ زيرا تفاوت هاي مهمي ميان هر يک از نفوس انساني با ديگري است؛ و ثانياً نمي توانيم با همه اشتراکگذاري با ديگر نفوس انساني، با معصوم(ع) مشترک قرار دهيم؛ زيرا از نظر وجود نوري تفاوت ماهوي دارند، هرچند که در مقام خلقي با ما مشترک باشند.
پس براي شناخت حضرت فاطمه(س) و ديگر معصومان(ع) با اين موانع مواجه هستيم؛ زيرا معصوم(ع) از نظر وجود نوري با ما تفاوت دارد. پس اين راه شناخت بر ما بسته است و همان طوري که ما نمي توانيم نسبت به ذات خداوندي شناختي پيدا کنيم، همچنين نمي توانيم نسبت به ذات معصوم(ع) شناختي داشته باشيم؛ زيرا ذات نوري ايشان با ما يکسان نيست؛ هر چند که ذات نفس و خلقي آنان با ما يکسان باشد.
تنها راهي که براي ما مي ماند شناخت آن حضرت(س) از طريق آثار است؛ چنانکه راه شناخت خداوند نيز از طريق آثار وجودي است که به عنوان آيات الهي مي شناسيم که همه هستي است. بنابراين يکي از راه هاي شناخت حضرت فاطمه(س) اين است که انسان به سنت و سيره آن حضرت(س) و آثار وجودي اش مراجعه کند که همان فرزندان و کارهاي اوست تا بخشي از ابعاد وجودي و شخصيت نهان آن حضرت(س) بر ما آشکار شود.
يکي ديگر از راه هاي شناخت آن است که به کساني مراجعه شود که در مرتبه بالاتري از آن چيز هستند و نسبت به آن احاطه علمي دارند، از اين رو، مراجعه به قرآن مي تواند گره گشاي اين مشکل باشد، زيرا خداوند نسبت به همه آفريده ها از جمله حضرت فاطمه(س) احاطه دارد و مي تواند شخصيت وجودي آن حضرت را براي ما تبيين کند. در قرآن آياتي به ايشان و اهل بيت عصمت و طهارت اختصاص يافته و برخي از وجوه شخصيتي آنان را آشکار کرده است، ولي چون قرآن براي هدايت بشريت آمده و کتاب خاص تبيين شخصيت ها از جمله شخصيت آن حضرت(س) نيست، نمي توان از طريق آن به همه ابعاد شخصيتي حضرت(س) دست يافت؛ مگر آنکه گفته شود که اصولاقرآن تبيين گر ابعاد شخصيتي انسان کامل و خليفه الله است و هيچ شکي نيست که چهارده معصوم(س) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از مصاديق روشن و برجسته اين عناوين هستند. پس هرآنچه خداوند در قرآن از کمالات خليفه و انسان کامل بيان کرده، همان صفات و ويژگي هاي شخصيتي معصومان(ع) از جمله حضرت فاطمه(س) است. بنابراين، وقتي خداوند از خلق عظيم قلم، آيه 4) پيامبر(ص) سخن مي گويد، شامل اين اسوه هاي حسنه و کامل (احزاب، آيات 21 و 33؛ آل عمران، آيه 61) از جمله فاطمه(س) هم مي شود.
از ديگر راه هاي شناخت آن حضرت(س) اين است که به سخنان ديگر معصومان(ع) که همتراز ايشان هستند رجوع شود تا شخصيت ايشان از اين راه شناخته و دانسته شود. در اين ميان شکي نيست که پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) بهترين کساني هستند که مي توانند شخصيت و ابعاد وجودي حضرت فاطمه(س) و يا گوشه اي از آن را بيان کنند. البته ائمه معصوم(ع) بيانات بلند و جامعي در وصف و معرفي، آن بانو دارند که در کتب حديثي و تاريخي ذکر شده است.
حضرت علي(ع) بارها به مناسبت هايي از حضرت فاطمه(س) سخن به ميان آورده و به تجليل آن حضرت پرداخته و برخي از حقايق وجودي و مقامات معنوي ايشان را بيان کرده است. در اين جا تنها به برخي از آنها اشاره مي شود.
3- تسلي بخش دل اميرمؤمنان(ع): حضرت فاطمه(س) در کمال به جايي رسيده بود که اميرمؤمنان علي(ع) آن حضرت را تسلي بخش دل خويش بر مي شمارد و فقدان او را سخت مي داند بگونه اي که ديگر کسي را نخواهد يافت که تسلي دل خسته او باشد. اين حضرت(ع) پس از شهادت فاطمه(س) خطاب به ايشان فرمودند: «بمن العزاء يا بنت محمد؟ کنت بک اتعزي ففيم العزاء من بعدک؟»؛ با چه کسي آرامش يابم اي دختر محمد؟ من به وسيله تو تسکين مي يافتم؛ بعد از تو با چه کسي آرامش يابم؟ (رحماني همداني، فاطمهًْ الزهرا بهجهًْ قلب مصطفي، ص 578، به نقل از مجمع الروايهًْ)
روزنامه كيهان، شماره 21300 به تاريخ 18/12/94، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان