دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خلافت هارونی اميرمؤمنان علی (ع)

No image
خلافت هارونی اميرمؤمنان علی (ع)

بررسی اهميت حديث منزلت در اثبات ولايت و خلافت امام اول مسلمانان

نويسنده: علی جواهردهی

يکي از احاديث متواتر درباره ولايت و خلافت حضرت اميرمؤمنان علي(ع) و جانشيني بلافصل آن حضرت از پيامبر اکرم(ص) حديث منزلت است که بر اساس آيه قرآن و خلافت هارون از موسي(ع)، جانشيني امام علي(ع) از پيامبر(ص) به خلافت برادر حضرت موسي(ع) از ايشان تشبيه شده است.

نويسنده در مطلب حاضر با تشريح مفهوم خلافت به بيان شباهت هاي خلافت علي(ع) با خلافت هارون پرداخته است.

مفهوم خلافت و اقسام آن

خلافت از واژه خلف به معناي عقب و پشت گرفته شده است. خُلف وعده به معناي پشت انداختن وعده است. به فرزندان نيز خَلَف مي گويند؛ زيرا پشت و عقبه نسلي شخص را شکل مي بخشد.

خِلافت به كسر خاء به معناي نيابت از غير يا به جهت غيبت منوب عنه يا به علّت مرگش يا به جهت عاجز بودنش و يا به سبب شرافت بخشيدن به نايب است.(مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 294، «خلف».)

به کسي که عهده دار منصب خلافت مي شود، خليفه مي گويند. واژه خليفه و مشتقات آن در قرآن كريم به معناي جانشين از ديگري مانند جانشين اقوام از يکديگر، يا جانشيني افراد از ديگري به کار رفته است.(اعراف، آيه 142؛ نور، آيه 55؛ اعراف، آيه 169)

در قرآن از خلافت و جانشيني قوم يهود از فرعونيان بر سرزمين آنان(اعراف، آيات 129 و 136 و 137)، خلافت داوود(ع) از خدا(ص، آيه 26)، خلافت حضرت سليمان(ع) از داوود(ع) (نمل، آيه 16)، خلافت صالحان(انبياء، آيه 105؛ نور، آيه 55)، خلافت مستضعفان(قصص، آيه 5) و همچنين خلافت هارون(ع) از حضرت موسي(ع) (اعراف، آيه 142) سخن به ميان آمده است که هر يک نوعي از خلافت را بيان مي کند.

از نظر قرآن هر چند که آدم و فرزندان وي خلفاي الهي در زمين هستند؛ اما کساني خليفه مطلق و تمام و کمال هستند که مظاهر همه اسماي الهي به تمام و کمال باشند؛ زيرا اين افراد لياقت و شايستگي آن را دارند تا به عنوان مظاهر اسماء و صفات الهي در محدوده خلافت الهي کار و فعاليت کنند.(بقره، آيات 30 تا 32؛ آل عمران، آيه 79؛ ص، آيه 26)

خلافت در حوزه رهبری و حکومت

چنانکه بيان شد خلافت به معناي جانشيني عرصه هاي گوناگون تحقق مي يابد. يکي از مهم ترين انواع خلافت، همان خلافت در رهبري و حکومت بر مردم است.

از نظر قرآن ولايت و حکومت تنها از آن خداست و از آنجا که حکومت بر مردم از مصاديق ولايت است، کسي را نسزد تا در اين جايگاه قرار گيرد مگر آنکه مظهر ولايت الهي باشد.(شوري، آيه 9) و تنها کسي مي تواند اين مقام و منزلت را به دست آورد که مظهر اسماي الهي باشد؛ اما کسي که مظهر اسماي الهي نيست نمي تواند عهده دار مناصب بزرگي چون امامت و ولايت الهي باشد. از اين رو، به صراحت بيان مي کند و مي فرمايد: وَإِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود و وي آن همه را به انجام رسانيد، خدا به او فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار دادم. ابراهيم پرسيد: از دودمانم چطور؟ فرمود: پيمان من به ستمگران نمی‌رسد. (بقره، آيه ۱۲۴)

شکي نيست که از نظر قرآن، کساني که مشرک هستند، به سبب همين شرک شايسته امامت و حکومت و خلافت نخواهند بود و نمي توانند به عنوان مظهر ولايت الهي در اين مقام قرار گيرند؛ چرا که خداوند به صراحت شرک را از مصاديق ظلم شمرده و فرموده است: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ به راستي که شرک ظلمي بزرگ است.(لقمان، آيه 13) بنابراين، از منظر قرآن کساني که سابقه شرک داشته اند، شايسته امامت، ولايت، خلافت و حکومت و رهبري مردم مسلمان نيستند و حکومت آنان از مصاديق حکومت طاغوت خواهد بود؛ زيرا اگر ولايت آنان الهي نباشد، به طور طبيعي از مصاديق نقيض آن يعني ولايت طاغوتي خواهد بود. در اين صورت مراجعه به آنان به عنوان حاکم و خليفه و رهبر گناه بوده و پذيرش رهبري آنان خود ظلمي بزرگ است.(نساء، آيه 60؛ زمر، آيه 17؛ بقره، آيه 257)

خداوند به صراحت در قرآن از خلافت در حوزه حکومتي حضرت داوود(ع) سخن گفته و فرموده است: اي داوود ما تو را در زمين جانشين گردانيديم. پس ميان مردم به حق حکومت و داوري كن! و زنهار از هوس پيروي مكن كه تو را از راه خدا به در كند. در حقيقت كساني كه از راه خدا به در مي روند به سزاي آنكه روز حساب را فراموش كرده اند، عذابي سخت خواهند داشت.(ص، آيه ۲۶)

در اين آيه به صراحت بيان شده که از عرصه هاي فعاليت خليفه الهي، حکومت است که مهم ترين جلوه آن قضاوت در ميان مردم و بازگرداندن اموال و ديگر فعاليت هاي قضايي است که نيازمند قدرت و شوکت و عزت است؛ زيرا قضاوت بي ضمانت اجرايي بي معنا است؛ بر اين اساس، وقتي حکم قضايي براي آن حضرت(ع) اثبات مي شود، حکومت در حوزه هاي تقنيين و اجرا نيز براي او اثبات شده است. براساس اين آيه قرآن، کساني که خلافت آن حضرت(ع) را نمي پذيرند و مردم را از آن دور مي سازند، دشمن خلافت الهي آن حضرت بوده و مجازاتي سخت براي آنان در قيامت در نظر گرفته شده است.

خلافت در حوزه حکومت و رهبري امت نه تنها به معناي خلافت از خدا مطرح است، بلکه حتي در آيات قرآن خلافت در اين حوزه از رهبر و حاکم پيشين مطرح است. از جمله اين موارد، مي توان به جانشيني و خلافت حضرت سليمان(ع) از حضرت داوود(ع) اشاره کرد که خداوند در قرآن از آن به ارث ياد کرده است.(ص، آيه 26) البته در اين آيه سخن از واژه خلافت نيست؛ اما همان طوري که مفسران از اهل سنت نيز گفته اند، مقصود از «ورث سليمان داود» اين است كه سليمان(ع) از داود(ع) نبوّت و حكومت را ارث برده و خليفه شده است. (الكشّاف، زمخشري، ج 3، ص 353)

از اين آيه صريح تر در خلافت يک انسان از انساني ديگر در حوزه حکومت و رهبري امت، می‌توان به آيه 142 سوره اعراف اشاره کرد. در اين آيه خداوند گزارشي از جانشيني چهل روزه حضرت هارون(ع) از موسي (ع) مي دهد و مي فرمايد: و با موسي سي شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم، تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسي هنگام رفتن به كوه طور به برادرش هارون گفت: در ميان قوم من خليفه و جانشينم باش و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروي مكن. (اعراف، آيه ۱۴۲)

در اين آيه به صراحت از خلافت هارون(ع) از موسي(ع) سخن به ميان آمده است. جالب اين است که مدت غيبت حضرت موسي(ع) سي روز بيشتر نبود که ده روز تمديد مي شود. حضرت موسي(ع) براي غيبت يک ماهه خويش از ميان امت، جانشيني را انتخاب مي کند تا امور امت را سر و سامان داده و از گمراهي و افساد برخي جلوگيري کند. در حقيقت اصلاح امور ديني و اجتماعي و سياسي امت و جلوگيري از افساد مفسدان و عدم پيروي از آنان مهم ترين وظيفه و تکليف هارون (ع) در خلافت از حضرت موسي(ع) است.

با نگاهي گذرا به اين آيه مي توان دريافت حضرت موسي(ع) براي غيبت کوتاه مدت امت، حاضر نمي شود تا آنان را بدون رهبر و جانشين از سوي خود قرار دهد، در حالي که هنوز دولت و حکومتي را همچون پيامبر(ص) شکل نداده است؛ بلکه براي دريافت وحي و تورات به ميقات الهي رفته است. با اين همه، ايشان حاضر نمي شود براي اين مدت کوتاه امت را بي رهبر بگذارد، حال چگونه مي توان پذيرفت پيامبر اکرم (ص) که حکومت مدينه را تشکيل داده و آن را در حجاز و نجد و يمن گسترش داده، براي غيبت دائمي خويش حاضر نشده است کسي را جانشين قرار دهد و منصوب کند و امت را به حال خويش بگذارد تا مفسدان هر گونه بخواهند افساد کنند؟

به سخن ديگر، پيامبري چون حضرت موسي(ع) براي غيبت يک ماهه خويش حاضر نمی‌شود، امت، بي رهبر و حاکم باشد، پس چگونه پيامبري با تشکيلاتي حکومتي چون پيامبر اکرم(ص) براي غيبت دائمي خويش جانشين و خليفه اي انتخاب نکرده باشد؟ اصلاً اين نه عقلاني است نه مطابق نقل؛ زيرا همين نقل و گزارش الهي خود گواه روشني است که امت نياز به خليفه و مصلح دارد تا کارها را سر و سامان دهد.

حديث منزلت، گواه روشن خلافت مولی الموحدين

با نگاهي به حديث منزلت مي توان دريافت که پيامبر(ص) نيز همانند حضرت موسي(ع) عمل کرده است؛ زيرا ايشان هر گاه لازم بوده است، کسي را براي جانشيني و خلافت خويش در مدينه انتخاب مي کرد. از جمله يک بار حضرت علي(ع) را براي خلافت انتخاب مي کند که در حديث منزلت خودنمايي مي کند. البته حديث منزلت تنها يک بار در غزوه تبوک وارد نشده بلکه بارها به اشکال گوناگون مطرح مي شود تا از قبل زمينه سازي براي خلافت بلافصل آن حضرت(ع) پس از غيبت دائمي پيامبر(ص) فراهم آيد.

بايد يادآور شد که حديث منزلت، از احاديث مشهور نبوي و مورد قبولِ عالمان شيعه و سنّي است. عالمان شيعه به اين حديث براي اثبات جانشيني حضرت علي(ع) و نيز برتري موقعيت ايشان بر ديگر اصحاب استدلال مي کنند. در اين حديث جايگاه امام علي (ع) نسبت به پيامبر اکرم (ص) همانند جايگاه هارون نسبت به موسي معرفي شده است. از نظر عالمان شيعي اين حديث متواتر است. چنانکه گفته شده اين حديث در مناسبت هاي مختلف از پيامبر (ص) شنيده شده که مهم ترين آنها در جنگ تبوک است. مشهورترين نقل اين حديث آن است که پيامبر اکرم (ص) خطاب به علي (ع) فرمود: « انتَ مِنّي بِمَنزلةً هارونَ مِنْ مُوسي، اِلّاانّه لانَبيّ بَعدی».

اين حديث با تعابير و الفاظ مختلف و در زمان ها و مکان هاي گوناگون از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است، از جمله روز پيمان اول برادري (قبل از هجرت به مدينه)، روز پيمان دوم برادري (پنج ماه بعد از هجرت به مدينه)، در منزل امّ سلمه، به هنگام تعيين سرپرست براي دختر حمزه، در مأجراي سد ابواب،(ابن مغازلي، مناقب امام علي(ع)، ۲۵۵۲۵۷) و از همه مشهورتر در غزوه تبوک.( ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷، ج۷، ص۵۱۳، ۵۹۱؛ بخاري، صحيح البخاري، ج۵، ص۱۲۹؛ صحيح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰ ۱۸۷۱؛ ترمذي، سنن ترمذي، ج۵، ص۶۳۸، ۶۴۰۶۴۱؛ نسائي، سنن نسائي، ص۵۰ ۶۱؛ حاکم نيشابوري، مستدرک، ج۳، ص۱۳۳۱۳۴؛ احمدبن عبدالله طبري، الرياض النضرةً في مناقب العَشرَةً، ج۳، ص۱۱۷۱۱۹؛ ابن کثير، البدايةً و النهايةً، ج۵، ص۷۸؛ هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۱۰؛ عيني، عمدةً القاري: شرح صحيح البخاري، ج۱۶، ص۳۰۱؛ سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص۱۶۸؛ سيوطي، الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۶، ۲۹۱؛ متقي، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۶۳، ۱۷۱۱۷۲؛ نيز رجوع کنيد به ميرحامد حسين، عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، صص۲۹۵۹؛ شرف الدين، ص۱۳۰؛ حسيني ميلاني، نفحات الازهار، ج۱۸، ص۳۶۳۴۱۱)

نقل هاي مختلف حديث منزلت، همگي اين مضمون مشترک را دارند که جايگاه و منزلت امام علي (ع) نسبت به پيامبر (ص)، همانند جايگاه هارون نسبت به موسي است. اختلافات اندکي هم که در تعابير اين حديث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبت هاي مختلف و نيز نقل به معنا در احاديث، نشأت گرفته است.

حديث مزبور در منابع متعدد تاريخي و روايي و کلامي گزارش شده است، حتي برخي دانشمندان شيعه کتاب هاي مستقلي درباره آن نگاشته اند، از جمله ميرحامد حسين (متوفي ۱۳۰۶ ه‍.ق) يک جلد از مجموعه عبقات الانوار را به اين حديث اختصاص داده است. حاکم حسکاني از استادش، ابوحازم حافظ عبدوي، نقل کرده که وي حديث منزلت را به پنج هزار سند روايت کرده است. بنا به نقل ديگري، ۸۸ نفر از مشهورترين راويان، اين حديث را نقل کرده اند. افرادي چون ابن تيميه، عبدالحق دهلوي، گنجي شافعي، ابوالقاسم علي بن محسِّن تنوخي و سيوطي نيز به صحت و شهرت آن گواهي داده اند. (ميرحامد حسين، عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴ ۲۰۶؛ حسيني ميلاني، نفحات الازهار، ج۱۷، ص۱۵۱۱۶۲ )

دلالت حديث بر جانشيني و فضيلت امام علي(ع) بسيار روشن است. اين حديث، علاوه بر فضيلت امام علي(ع)، بر خلافت و عصمت ايشان نيز دلالت دارد، زيرا پيامبر(ص)، بجز نبوت، همه فضائل و ويژگي ها و مناصب هارون را براي حضرت علي ثابت کرده است. بنا بر آيات قرآن، حضرت موسي از خدا خواست تا برادرش هارون را وزير او سازد و در امر رسالت شريکش گرداند تا ياري اش دهد. خدا با درخواست او موافقت کرد و هارون، در غياب موسي، جانشين او شد؛ بنابراين، تمام مناصب حضرت موسي براي برادرش نيز بوده است و اگر او بعد از موسي زنده مي ماند، جانشين وي مي شد(مطابق گفته يهوديان هارون چهل سال پيش از موسي درگذشت).

شباهت های خلافت هارون و خلافت علی(ع)

هارون نزد موسي داراي مقام و جايگاه والايي بوده است و از اينجا مي توان به عظمت مقام امام علي(ع) و سزاواري او بر خلافت بعد از رسول اکرم(ص) پي برد. با بررسي تشبيه موجود در اين حديث، چندين نکته ظريف به دست مي آيد.

با تکيه بر مأجراي هارون و موسي در قرآن، هارون وزير و شريک موسي در کارش بود، پس علي نيز در امر خلافت و ولايت، جز نبوت، شريک پيامبر(ص) بود. همچنين هارون دومين شخصيت بعد از موسي در ميان بني اسرائيل بود، علي هم در ميان امت پيامبر(ص) چنين بود.

همچنين هارون برادر موسي بود و علي (ع)به دليل حديث مواخات، که به تواتر در کتب شيعه و سنّي نقل شده، برادر رسول خدا بود. هارون برترين فرد قوم موسي نزد خدا و پيامبرش بود، علي (ع) نيز چنين بود؛ نيز هارون خليفه موسي در غيبتش به طور مطلق بود، علي نيز چنين بود، به ويژه با تصريح پيامبر(ص) که فرمود: « لاينبغي ان اذهب اِلّا و انت خَليفَتی؛ شايسته نيست من به جنگ تبوک روم مگر اينکه تو جانشين من باشي.»

هارون عالم ترين فرد قوم موسي بود، علي هم به تصريح پيامبر(ص) عالم ترين فرد بعد از پيامبر(ص) بود.

اطاعت از هارون بر يوشع بن نون (وصي موسي) و امت موسي واجب بود، اطاعت از علي نيز با فرض وصايت ابوبکر، عمر، عثمان يا هر فرد ديگري، بر آنها واجب بود.

هارون محبوب ترين فرد نزد خدا و موسي بود، علي (ع) نيز اين گونه بود.

خدا پشت موسي را با برادرش هارون، نيرومند و محکم ساخت و پشت پيامبر اکرم(ص) را با علي(ع).

هارون معصوم از خطا و نسيان بود و علي(ع) نيز چنين بود.

ادعای اختصاص جانشينی به زمان حيات پيامبر (ص)

برخي شبهه مي کنند که هارون مرتبه خلافت و ساير مراتب را در زمان زندگي حضرت موسي داشته است، زيرا وي قبل از موسي درگذشت، پس ممکن است علي(ع) نيز منزلت‌هاي هارون را در زمان حيات رسول خدا دارا بوده باشد؛ بنابراين، حديث منزلت را نمی‌توان نص بر خلافت بعد از وفات پيامبر(ص) دانست.(رجوع کنيد به قاضي عبدالجباربن احمد، المغني، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۹۱۶۰؛ جرجاني، شرح المواقف، ص۸، ۳۶۳؛ ميرحامد حسين، عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، ص۸۶)

علماي شيعه به اين سؤال دو پاسخ داده اند: اولاً: کلمه استثنا (اِلّا انَّه لانبي بعدي) صراحت در عموم دارد و اين شئونات در زمان حيات و بعد از وفات رسول خدا براي علي ثابت است، وگرنه احتياجي به استثنا نبود. به قول طبرسي،(اسرارالامامةً، ص۲۵۲) محدّثان اجماع دارند که پيامبر(ص) در مأجراي غزوه تبوک، علي را در مدينه جانشين خويش کرد و او را عزل نکرد و اين مقام براي امام ادامه داشت.

ثانياً: هارون بنا بر فرض شبهه، پس از موسي نبود که بخواهد خلافت داشته باشد. اگر هارون پس از موسي بود، قطعاً خلافت موسي را به عهده داشت، چون شأن خلافت در او محقق شده بود. حضرت علي(ع) نيز مطابق حديث، شئون خلافت پيامبر(ص) را داشت و مادامي که او باشد و پيامبر(ص) نباشد، وي خليفۀ پيامبر(ص) خواهد بود.

پس اميرمؤمنان علي (ع) در نبود پيامبر(ص) خليفه است و مشابهت امام با هارون معطوف به اين امور است و اصلاً پس از وفات و قبل از وفات در آن مطرح نيست.

نکته ظريف، مخالفت قوم موسي(ع) با جانشيني حضرت هارون(ع) و پيروي از سامري است. همين اتفاق در باره اميرمؤمنان علي(ع) نيز افتاده است. در داستاني که قرآن گزارش کرده آمده است که وقتي جناب هارون (ع) در غيبت حضرت موسي خليفه شد و مردم فريب سامري را خورده و گوساله پرست شدند و کسي به ياري هارون آنگونه که بايد نشتافت و هارون در ميان قوم به ناچار مصلحت را در صبر کردن ديد. حديث منزلت همۀ اين وقايع را براي امام علي(ع) بيان مي کند.

روزنامه كيهان، شماره 21717 به تاريخ 16/6/96، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
Powered by TayaCMS