دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خلقت هستی؛ حكيمانه و هدفمند

No image
خلقت هستی؛ حكيمانه و هدفمند

مهم ترين و بنيادي ترين آموزه همه پيامبران الهي، آموزه توحيد و يگانگي خداوند است؛ نخستين باوري که پيامبران در ميان انسان ها درانداختند و آن را اصلي ترين رمز کمال و سعادت آدمي معرفي کردند، اعتقاد به وجود و نام هاي نيکوي خداوند يگانه است؛ شايد بتوان گفت که در تاريخ دين ورزي در روي زمين، کمتر کساني يافت مي شده اند که وجود خداوند را نپذيرند و عالم را يکسره محصول تصادف بپندارند؛ بلکه هر گروهي، بسته به محيط تربيتي خود، به نيرو يا نيروهايي معتقد بوده که کار خلق و تدبير امور عالم، به عهده آنهاست؛ قرآن کريم تصريح می‌کند که حتي مشرکان مکه، که در کفر و شرک خود بسيار سرسخت و مقاوم بودند، وجود خداي خالق داناي حکيم و مقتدر را قبول داشتند (زخرف/19) ولي براي او شريکاني در عرض او قائل بودند که کارهاي خداوند را به پيش مي برند و در عالم هستي مؤثر و فاعل حقيقي اند؛ اما به هرحال همواره کساني بوده و هستند که با انگيزهاي گوناگون و گاهي با دستاويز قراردادن ادله مختلف، به انکار وجود خداوند پرداخته و اعتقاد مومنان را نفي کرده اند؛ در نوشتار حاضر يکي از شبهاتي را که پيرامون خالقيت خداوند در فضاي مجازي مطرح شده و نفي آن را دست مايه نفي وجود خداوند قرار داده است، بررسي کرده و به نقد آن خواهيم پرداخت.

***

هاوکينگ مي گويد: گرانش به فضا، زمان را شکل مي دهد. فضا - زمان در مقياس محلي، پايدار و در مقياس کيهاني ناپايدار است. امّا در مقياس جهاني، چون انرژي مثبت ماده با انرژي منفي جاذبه خنثي مي شود، هيچ محدوديتي براي توليد خود به خودي جهان ها وجود ندارد. صورت منطقي استدلال هاوکينگ بدين بيان است: خلقت جهان به صورت خود به خودي است. هرامر خود به خودي نيازي به فاعل و يا آفريننده ندارد. پس اين جهان فاعل و يا آفريننده اي ندارد.

مقدمه

علوم بشري در يک تقسيم بندي به دو دسته تقسيم مي شوند:

1- علوم تجربی: يعني همان علمي که به تبيين روابط ميان پديده ها پرداخته و به کشف قوانين آنچه براي آدمي محسوس و قابل لمس است مي پردازد. موضوع علم در علوم تجربي، هستي مقيد و نحوه خاصي از وجود است.

2- علوم تجريدی: علمي که در آن از احکام هستي مطلق يا همان موجود بما هو موجود بحث مي شود.

شهيد مطهري در توضيح تفاوت اين دو علم چنين مي نويسد:

ما اگر جهان را به يک اندام تشبيه کنيم مي بينيم که مطالعه ما درباره اين اندام دو گونه است: برخي مطالعات ما مربوط است به اعضاي اين اندام و برخي مربوط به کلّ اندام؛ که مثلاً از کي به وجود آمده و تا کي ادامه مي يابد.... آن قسمت از مطالعات ما که مربوط مي شود به عضوشناسي جهان هستي، علم است و آن قسمت از مطالعات که مربوط مي شود به اندام شناسي جهان، فلسفه است.(1) عقل تجربي، محصولش علوم تجربي، زيست شناسي، پزشکي و ... است و عقل تجريدي، محصولش فلسفه و حکمت و برهان است.

علوم طبيعی و مبدأ جهان هستی

هاوکينگ به عنوان يک انديشمند علوم طبيعي تا زماني که در محدوده علوم طبيعي و بيان روابط بين پديده ها اظهار نظر مي کند، سخنش داراي ارزش و اعتبار و با ملاک هاي علمي قابل بررسي است؛ اما او با همين عنوان و با معيار علوم طبيعي نمي تواند در مورد مبدأ اوليه جهان هستي اظهار نظر کند؛ زيرا در اين صورت وارد حيطه فلسفه شده است و سخن او با معيارهاي فلسفي مورد بررسي قرار مي گيرد. وظيفه علوم مادي و محدوده اظهارنظر انديشمندان علوم طبيعي، روابط بين پديده ها است؛ اما اينکه مبدا اوليه پيدايش پديده ها چيست؟ بحثي فلسفي است.

آقاي پروفسور اريک پريست از استادان سابق رياضيات در دانشگاه «سنت اندرو» و از اعضاي هيئت امناي «انستيتو فارادي» در دانشگاه کمبريج پاسخ آقاي «هاوکينگ» را چنين داده است:

داستان جوشيدن آب در کتري، با استفاده از قوانين فيزيک به دقت قابل توضيح است؛ که چطور گرما از اجاق به کتري و سپس به آب منتقل مي شود و آن را به نقطه جوش مي رساند؛ اما چرا اين آب مي جوشد را نمي توان صرفاً با علم فيزيک توضيح داد، شايد خانم خانه هوس چاي کرده باشد؟!

مقصود او اين است که ما نبايد به علل قريبه اکتفا کنيم؛ بلکه بايد به علت العلل و نيز به علت غايي توجه کنيم. اصولاً بايد پرسيد: چه کسي اجاق گاز را روشن کرده است تا بر اثر آن حرارت نهايتاً به آب منتقل شود و آب به جوش آيد؟ و چرا اجاق را روشن کرده است؟ پاسخ به اين دو پرسش کار فيزيکدان نيست. کار فيزيکدان فقط ارائه علت قريبه است و علل بعيده را بايد از علوم ديگر مانند فلسفه و الهيات پرسش کرد. فلسفه مي گويد: چيزي به عنوان رويدادهاي اتفاقي نداريم؛ هرچه هست، معلول علتي است و بدون علت نيست. ديد مردم نيز با اين سخن موافق است. فطرت انساني نيز چنين حکم مي کند. وقتي سنگي به طرف آسمان پرتاب می‌شود، انسان ناخودآگاه به دنبال سنگ انداز مي گردد. اگر کسي بگويد سنگ خودبخود، پرتاب شده به وي مي خنديد و سخنش را باور نمي کنيد. اگر آوازي را شنيديد از خواننده اش مي پرسيد، نقش و نگاري را که ديديد، سراغ نقاش آن را خواهيد پرسيد. نه تنها شما چنين نيستيد، بلکه همه افراد چنين اند!

پروفسور هاوکينگ مي نويسد: «چون قوانين جديد فيزيک، مثل گرانش وجود دارند، کهکشان مي تواند خود را از هيچ بسازد. روند خلق بدون مقدمه و يکباره، دليل وجود کهکشان و هستي ما است. هيچ ضرورتي ندارد که خداوند را برنامه ريز و مسئول آن آفرينش بدانيم!»

قانون فيزيکی يا نظريه فيزيکی؟

مگر قوانين فيزيکي هم وجود دارند؟! آيا فرضيّات فيزيکي، قوانين هستند؟! علم فيزيک نظري جاي قانون نيست؛ هرچه هست فرضيات است. در حيطه علوم، قانون به معني حقيقي کلمه، اختصاص به علوم عقلي مثل رياضيّات و فلسفه دارد. در حالي که فيزيک، علمي تجربي است نه علمي عقلي و در جاي خود اثبات شده که علوم تجربي، علوم عقلي و برهاني نيستند. در اين علوم، ابتدا شواهدي مورد مطالعه قرار مي گيرند، آنگاه بر اساس آن شواهد، فرضيّه (مدلي ذهني) ساخته مي شود. سپس آن فرضيّه از طريق برخي آزمايش ها مورد تأييد قرار مي گيرد. اين روش اثبات، که آن را برهان انّي يا سير از معلول براي اثبات علّت يا استدلال از طريق کارکردها مي نامند، از نظر عامه مردم، روشي است يقين آور؛ امّا از نظر منطقي، روشي غيريقين آور است.

ما شواهدي را مشاهده مي کنيم و براي آنها علّت هايي را فرض مي کنيم. آنگاه درستي فرض خودمان را با شواهد ديگري، تقويت مي کنيم. اما فقط احتمال قوت خواهد گرفت نه اينکه يقيني شود. حتي با هزاران شاهد تجربي نيز فرضيه اي را نمي توان اثبات کرد؛ بلکه فقط مي توان آن را به حد مقبوليّت رساند. مثلاً فرضيّه جاذبه عمومي نيوتن، با شواهد تجربي فراواني تأييد شده بود و چندصد سال کاملاً يقيني پنداشته مي شد تا اينکه با نظريّه نسبيّت عامّ انشتين، ابطال گرديد و گرانش نسبيّتي، جاي گرانش نيوتني را گرفت.

کهکشان و ساختن خود از هيچ!

اينکه هاوکينگ معتقد است عالم از هيچ ساخته شده يعني از چه چيز؟ آيا عدم، تبديل به وجود مي شود؟ اما واضح است که عدم، نبود محض است. عدم چيست که تبديل به وجود شود؟ نه وجود، عدم مي شود و نه عدم تبديل به وجود مي شود!

عقلا قاعده اي را وضع کرده اند که: «فاقد شيء نمي تواند معطي شيء باشد». براي مثال درخت، فاقد نور و حرارت است و از ديدگاه عقل نمي تواند نور و حرارت را به ديگر موجودات ببخشد.

عدم، واجد نيست، بلکه فاقد است؛ يعني چيزي ندارد که به ديگري ببخشد. اگر عدم، فاقد است، چگونه به ديگري وجود ببخشد؟! مثل اينکه مثلاً تکه اي سنگ، فاقد حيات (مصطلح) است، اگر فاقد است، ممکن نيست حيات را نه به خودش و نه به ديگري ببخشد. اما خداوند واجد است و بلکه وجود محض است و وجود مقدس او هستي مطلق بوده و واجد هرچيزي است. بنابراين خلق عالم با اراده حق تعالي صورت مي گيرد، نه اينکه خداوند از عدم، چيزي را آفريده باشد.

از منظر حکماي الهي، خداوند متعال، موجودات را از علم خويش تنزّل داده، نه اينکه آنها را از عدم آفريده است. بلي موجودات در دنيا نبودند و در دنيا ظاهر شدند؛ ولي اين به معني آفرينش از عدم نيست. خداوند متعال مي فرمايد: « وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هيچ چيزي نيست مگر آنکه خزائن آن (حقايق آن) نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمي کنيم مگر به اندازه معلوم و معيّن» (الحجر/21)

طبق کدام فرمول فيزيک، عدم، تبديل به وجود مي شود؟! اصل بقاي مادّه و انرژي را چه می‌کنيد؟ مگر در انفجار بزرگ، عدم تبديل به وجود مي شود؟

بر اساس اين قانون، جرم به انرژي و انرژي به جرم، تبديل مي شود. البته تمام اين موارد در سرعت هاي نزديک به سرعت نور صورت مي گيرد و در سرعت هاي پائين، قوانين بقاي فيزيک کلاسيک به قوت خود باقي است.

حجم آن، اگر چه صفر تلقَي مي شود؛ امَا صفر حدّي نه صفر مطلق؛ يعني حجم واکنش آغازين، حقيقتاً صفر نيست؛ بلکه به زبان رياضي، حدّ يا ليميت آن به صفر ميل مي کند. لذا حرکت آغازين، عدم نيست. چون عدم، هيچ ندارد. اصلاً انفجار عدم، معني ندارد!

خلقت جهان به صورت خود به خود و بدون دخالت موثري فراجهاني صحيح نيست؛ چرا که اگر اين فرض بخواهد مقبول واقع شود، از چند حالت خارج نيست:

1- جهان پيش از وجود خويش وجود داشته باشد تا بتواند به خود، هستي دهد؛ در حالي که بطلان اين حالت واضح است.

2- انرژي هاي ازلي، پديدآورنده جهان ماده است. اين نظريه نيز مردود است، زيرا:

اوّلاً: هيچ گونه دليلي بر ازليت انرژي ها وجود ندارد و اين ادعاي بدون دليلي است.

دوم: بر فرض تسليم، باز قائل به خدا و وجودي که هميشه بوده شده ايم؛ با اين تفاوت که قائل به خدايي بي شعور و ادراک شده ايم.

سوم: آيا اين انرژي ها، علم و قدرت بر آفرينش جهان دارند؟ اگر بگويند دارند، قائل به اصل خدا هستند و فقط در صفات او اشتباه کرده اند. اما اگر بگويند که علم و قدرت بر آفرينش ندارند و با اين وصف، موجوداتي در نهايت دقت و عظمت ساخته اند، دروغ بودن اين سخن نياز به توضيح ندارد! گذشته از اينکه انرژي هاي بي شعور و ادراک چگونه موجودات باشعور ساخته اند؟!

3- همان حالت مورد ادعاي هاوکينگ است؛ يعني اينکه طبيعت، سازنده جهان هستي است.

اين نظريه نيز توجيه منطقي ندارد؛ زيرا طبيعت، موجود است يا معدوم؟ اگر معدوم است، عدم، نمي تواند منشأ وجود باشد؛ اگر موجود است، آيا مراد از آن، جهان ماده است يا چيزي مافوق جهان ماده؟ اگر مراد از طبيعت همين جهان ماده است که گفتيم معقول نيست که جهان، پديدآورنده خودش باشد. اگر مراد شما فوق جهان ماده است، پس جهان از عدم به وجود نيامده است!

تصور نادرست از وجود خداوند

متأسفانه اين دست از انديشمندان خداوند را علتي در کنار علت هاي ديگر فرض مي کنند. تصور اينها اين است که خداوند در صورتي بر سر کار است که ما نتوانيم براي پديده هاي جهان هستي علتي مادّي بيابيم. اما اگر در جايي علت مادي وجود داشت، نيازي به فرض وجود خداوند نداريم. در حالي که چنين خدايي تنها خداي اساطيري و توهّمي است؛ نه خداي حقيقي و عرفاني و هستي شناسانه. البته اين مشکل عمده فرهنگ غرب است که اکثريت آنها آشنايي کامل با متون دين مبين اسلام و تبيين دقيق فيلسوفان و عارفان اسلامي از آن ندارند.

هاوکينگ سابقاً در کتاب تاريخچه زمان نوشته بود: «اگر ما يک فرضيه همه جانبه و کامل در مورد پيدايش عالم کشف کنيم، اين مهم ترين پيروزي انسان خواهد بود؛ چون ما قادر خواهيم بود که درون ذهن، خدا را بشناسيم!»

اين همان خدايي است که جناب هاوکينگ آن را ردّ مي کند. از نظر ما چنين خدايي ابداً وجود نداشته و ندارد! چنين خدايي، خدايي توهّمي است. در اينجا بايد از آقاي هاوکينگ تشکر کرد که وجود چنين خدايي را ردّ کرده است. در منطق حکماي اسلامي، مخلوقات، ظهور اراده خدايند. لذا کشف قوانين عالم، يعني کشف نحوه عملکرد اراده تکويني خدا. پس همان چيزي که جناب هاوکينگ آن را دليل بر عدم دخالت خدا در طبيعت مي داند، نزد حکما دقيقاً دليل بر دخالت خدا در طبيعت است.

از نظر وي، وجود عالم خلقت، ضروري و اجتناب ناپذير است؛ يعني طبق قوانين فيزيک، اين عالم جز به همين صورت که موجود شده نمي توانست باشد. آنگاه وي از اين مطلب نتيجه گرفته که پس خدا دخالتي در تدبير عالم ندارد! اما مي توان از اين واقعه برداشت ديگري هم داشت. الان قرن هاست که حکماي اسلامي مي گويند: نظام موجود، نظامي ضروري و اجتناب ناپذير و نظام احسن است؛ يعني عالمي بهتر از اين عالم، فرض ندارد و عالم، غير از اينکه هست، نمي توانست باشد. امّا از کجا به اين مطلب رسيده اند؟ دقيقاً از فرض وجود خدا! يعني چون خدا هست و کمال محض است، پس عالم خلقت بايد باشد و غير از اينکه هست هم نمي تواند باشد. هاوکينگ از همان قضيّه اي که از فرض وجود خداي کامل و محض نتيجه گرفته شده است، عدم وجود خدا يا عدم دخالت او در نظام هستي را نتيجه مي گيرد.

البته شناخت کُنه ذات خداوند ممکن نيست. امام علي (ع) مي فرمايد: «الَّذِي لَا يُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن»؛ (خدايي که انديشه هاي بلند او را درک نکند و هوش هاي ژرف به حقيقتش دست نيابند).(2)

در خطبه نوراني حضرت علي(ع) آمده است که: «الحمد لله الواحد الاحد الصمد المتفرد الذي لا من شيء کان و لا من شيء خلق ما کان» سپاس خداوند يکتاي يگانه بي نياز تنها را سزاست که از «لامن شيء» بود و از «لامن شيء» موجودات را پديد آورد.(3) بنابراين آنچه از معناي (لا من شيء) فهميده مي شود اين است که خداوند اين دنيا را از چيز خاصي خلق نکرده که اين چيز خاص، امر وجودي (شيء) يا عدمي (لا شيء) باشد؛ بلکه بدون سابقه قبلي آن را آفريده است(لا من شيء).

«لامن شيء» با «من لا شيء» متفاوت است؛ اگر بگوييم خدا عالم را از «من لا شيء» آفريد صحيح نيست؛ چون معني «من لاشيء» همان عدم است؛ اما اگر گفته شود خداوند عالم را از «لا من شيء» آفريد، صحيح است؛ چون معني اين جمله عدم نيست؛ بلکه مفهومش اين است که خداوند عالم را از چيزي نيافريد؛ بلکه عالم هستي تجلي اوست و براي آفريدن نيازمند چيزي نبود؛ بلکه آفرينش او با اراده ذات او انجام مي گيرد. بنابراين در روايات حضرات معصومين(ع) هم بدين نکته تصريح شده است که چيزي غير از ماده، منشأ پيدايش عالم ماده بوده است. اما اين منشأ آنگونه که هاوکينگ معتقد است، عدم نبوده، بلکه چيزي فراتر از ماده و جلوه اي از وجود خالق هستي بوده است.

نتيجه سخن

ماده نمي تواند سرمنشأ عالم مادي باشد (همان طور که هاوکينگ هم به همين امر معترف است)؛ پس اگر تصور ما درباره خداوند روشن شود؛ به طوري که قائل به غيرمادي بودن او باشيم، حتماً اعتراف مي کنيم که علوم مادي قابليت بحث درباره امر غيرمادي را ندارد. اين موضوع بحثي فلسفي است و وجود يافتن از عدم بر طبق قوانين اين عالم محال است. بنابر آنچه گفته شد، تصوير شروع انفجار بزرگ از عدم محض ممکن نيست. اشکال عمده، در عدم تصور صحيح از خداوند است. اگر معناي واجب الوجود و رابطه او با نظام هستي در نظر گرفته شود، حتي بنابر نظريات دانشمندان غربي نيز اين مشکل مرتفع خواهد شد. همان طور که هاوکينگ هم منشأ عالم را چيزي غير از شيء مي دانست. اشکال هاوکينگ در اين است که خداوند را امري در کنار ساير امور مادي ديگر مي پندارد! به عبارت ديگر علل مؤثر در عالم، تنها علل مادي نيستند، بلکه سنخ ديگري از علل وجود دارد که از جنس ماده نيست. کاملاً منطقي است که در کنار اين علل قريب يک سري علت هاي بعيد هم وجود داشته باشد. بنابراين حالت کاملاً تحمل پذير و منطقي است که خداوند شرايط را براي وقوع انفجار بزرگ و شکل گيري کهکشان ها بر اساس آن فراهم کرده باشد. در ميان روايات نيز تصريح شده منشأ عالم ماده، امري غيرمادي است.

* مرکز مطالعات و پاسخگويی به شبهات حوزه علميه قم

  1. مطهري، مرتضي، منطق و فلسفه، ص 130-131.
  2. نهج البلاغه، خ1.

3 . اصول کافی، ج1، ص 136.

روزنامه كيهان، شماره 21705 به تاريخ 2/6/96، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS