سیدمحسن سیدین - بخش دوم
شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
اشاره: «مفاهیم موضوعی نهجالبلاغه» (چاپ انتشارات اطلاعات) تلاشی است در جهت عرضه آنچه از خطبهها و نامهها و حکمات امیرالمؤمنین علی(ع) درک و استنباط شده است؛ به این صورت که مؤلف نخست به بررسی لغات پرداخته و سپس ترجمهای روان از عبارات آورده و تحت عنوان قاموس نهجالبلاغه تدوینش کرده و آنگاه کوشیده است تا بر اساس مسائل زمان و نیازهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی موجود و درک شرایطی که حضرت مولا(ع) به ایراد سخن پرداختهاند، شرحی از هر مطلب در اختیار خواننده بگذارد. آنچه در اینجا میآید، بخشهایی از خطبه هشتاد و دوم آن کتاب شریف است.
فهم وظیفه
اگر بشر به درستی معنی زندگانی و نهایت آن را درک نماید و به جایگاه خویش در عالم و رابطهاش با سایر مخلوقات و با خداوند پی ببرد و بفهمد برای چه آفریده شده و چه چیز به زیانش و چه چیز به نفع اوست و چه اندیشهها و اعمالی او را به سرنوشتی موفق سوق میدهد و چه چیز او را به سرنوشت بد گرفتار میسازد، خواهد فهمید که در طول امتحان عمر چه باید بکند و در برابر خالق و مخلوق چه وظیفهای دارد.
سخن امام علی(ع) در بخشی از خطبه ۸۲ این است که شما انسانها میبایست متناسب با درکی که از واقعیت عمر دارید، تقوا پیشه کنید و بدانید برای چه آفریده شدهاید و مکلفید از چه چیزهایی بپرهیزید؛ چه چیزهایی بشر را از عذاب حفظ میکند و چه چیزهایی او را به رحمتها میرسانند: «فاتقوا الله تقیه من سمع فخشع، و اقترف فاعترف… فاتقواالله عبادالله جهه ما خلقکُم لهُ… و استحقوا منهُ ما أعد لکُم…».
وظایف اعضا
آدمی در طول حیات و تا دم مرگ از اراده و اختیار برخوردار است تا امتحان شود و معلوم گردد از امکانات در اختیار خویش، اعم از چشم و گوش و عقل و دست و پا تا امکانات مالی و علمی و موقعیتهای اجتماعی و میزان قدرت و نفوذش بر انسانهای دیگر، چگونه استفاده کرده است؛ زیرا بر اساس هر قدرت و امکانی برای بشر، وظیفه و تکلیفی خواهد بود و هر کس قدرت مالی و سیاسی و علمی و دینی بیشتری داشته باشد، مسئولیتش نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود.
امیرمؤمنان(ع) در بخشی از این خطبه میفرماید: خدا به شما گوش داده تا آن را از تجاوز حفظ کنید، و چشم داده تا از نگاههای هرزه نگاهش دارید. برای بشر جسمی مرکب از اجزای گوناگون و بدنی با نیازهای مختلف آفریده است و به او عقل عطا کرده تا از میان نعمات مختلف، به رفع نیازهای خویش بپردازید و برای بشر دورانی از زندگی مقرر کرده که زمانش از او مخفی است: «جعل لکُم أسماعا لتعی ما عناها، و أبصارا لتجلو عن عشاها، و أشلاء جامعه لأعضائها مُلائمه لأحنائها…».
درس عبرت
انسانها نمیتوانند و لازم نیست تا هر خوب و بدی را خود تجربه کنند، بلکه باید از آنها که در گذشته تجربه کرده و یا در حال تجربه میکنند، درس بگیرند و از آنچه به بدی میانجامد، بپرهیزند و در آنچه به خیر و نفع دو دنیا مربوط میشود، بکوشند. سخن امام(ع) در این خطبه آن است که خدا به منظور تکمیل هدایت بشر، درسهایی را از آثار گذشتگان یادآور انسانها نموده است: «و خلف لکُم عبرَا من آثار الماضین قبلکُم»؛ گذشتگانی که از دنیا به فراوانی بهره برده و برای خوردن نعمات آن گلوهایی فراخ داشتند و آرزوهایی بس طولانی و گسترده در دل انباشته بودند و پیش از آنکه بتوانند به آرزوهاشان برسند، مرگ به سراغشان آمد و اجل میان آنها و آرزوهایشان فاصله شد: «من مُستمتع خلاقهم و مُستفسح خناقهم، أرهقتهُمُ المنایا دون الآمال و شذبهُم عنها تخرُمُ الآجال»، بیآنکه در هنگام تندرستی، خود را برای مرگ آماده کرده و در هنگام فرصت، درس لازم را گرفته باشند: «لم یمهدوا فی سلامه الأبدان و لم یعتبروا فی أنُف الأوان»!
معرفت و حکمت
درک واقعیت علم و رسیدن به واقعیات پیچیده و مربوط به سرنوشت، «حکمت» است که اگر انسانها از معرفت سطحی و علم معمولی عبور کنند و به درجه درک واقعیات ناملموس و مرتبط با سرنوشت نهایی برسند، به خیر کثیر حکمت دست خواهند یافت: «و من یؤتی الحکمه، فقد أوتی خیراً کثیرا».
امام علی(ع) در بخشی از این خطبه، بشر را توجه میدهد تا از ورای واقعیات ملموس حیات، حقایق نهایی را جستجو کند و مغرور به جوانی و سلامت نشود و روزگار پیری و بیماری را از یاد نبرد. میفرماید: از آنها که فریفته دنیا شدهاند، باید پرسید که آیا جوانی به پیری و سلامت به مرض و زندگانی به مرگ منتهی نمیشود: «فهل ینتظرُ أهلُ بضاضه الشباب ألاحوانی الهرم؟ و أهلُ غضاره الصحه ألانوازل السقم؟ و أهلُ مُده البقاء ألا آونه الفناء؟» آیا زیستن در دنیا با اندوه و غم توأم نبوده؟ و آیا پایان زندگی به دل کندن از عزیزان منتهی نشده؟ و آیا تمامی عزیزان و بستگان میتوانند سختی مرگ را از انسان دور کنند؟! آیا از همه امکاناتی که آدمی دارد، میتوان از اینکه پس از مردن در جایی تنگ زندانی نشود و بدنش خوراک حشرات نگردد و سپس باد و طوفان خاک قبر را پراکنده نسازد، جلوگیری کرد؟ آیا میتوان از عروج روح به عالمی که در آن دیگر نمیشود به عمل صالح افزود و یا اقدام به توبه نمود، مانع شد؟ «فهل دفعت الأقاربُ أو نفعت النواحبُ و قد غودر فی محله الأموات رهینا و فی ضیق المضجع وحیدا…»
مصادیق حکمت
شناختن خود و درک مسیر زندگی و فهم حوادث گذشته و آگاهی نسبت به مسائل زمان و آشنایی با معیارها و ضوابط دین، از مصادیق حکمت است، و امام(ع) در عباراتی از خطبه ۸۲، توجه انسان به گذشته و ارزیابی زندگانی گذشتگان را شرط باروری عقل و رشد فکر و قدم نهادن بشر را در صراط معرفت و حکمت میگوید و میفرماید: بیندیشید که آیا از فرزندان و برادران و پدران و نزدیکانِ کسانی نیستید که قبل از شما راه فنا را طی کردند و به مقتضای علم و حکمت عمل نکردند: «أولستُم أبناء القوم و الآباء و أخوانهُم و الأقرباء تحتذوُن أمثلتهُم و ترکبون قدتهُم و تطأوُن جادتهُم؟»
اگر بشر به تاریخ و زندگی از دید واقعنگرانه نگاه نکند و تنها به همان ظواهر آن اکتفا نماید، اندیشه و قلبش از حقیقت شکل نگرفته و از رشد لازم محروم خواهد ماند: «فالقلوبُ قاسیه عن حظّها، لاهیه عن رُشدها» و نتیجة شکل گرفتن فکر و اندیشه از غیر حق و واقع، آن خواهد بود که نیروها و سرمایههای زندگی به هدر رود و تلاش آدمی در دوران حیات به مصرفی جز آنچه مصلحت اوست، برسد: «سالکه فی غیر مضمارها، کأن المعنی سواها و کأن الرُشد فی أرحداز دُنیاها».
لوازم حکمت
از نتایج حکمت باید این باشد که آدمی متناسب با آنچه در پیش دارد، آمادگی پیدا کند و به مقتضای اهمیت هدف، برای رسیدن به آن بکوشد و به آنچه لازمه رسیدن به هدف است و برای آن ضرورت دارد، مجهز شود. سخن امام(ع) در این زمینه آن است که: بدانید شما از راههایی پر از لغزشگاهها و پرتگاههای هولانگیز عبور خواهید کرد: «و أعلموا أن مجازکُم علی الصراط و مزالق دحضه و أهاویل زللـه و تارات أهواله…» و آنچه میتواند به بشر در چنین دشواریهایی مدد برساند، تقواست: «فاتّقوُا عبادالله…» تقوایی برخاسته از خرد که ذهن را به خود مشغول دارد و تن را فرسوده سازد و آدمی را به اشتیاق نیایش با خدا از خواب شبانه بازدارد و او را به دلکندن از هر چه هست، وادارد: «تقیه ذی لُبّ شغل التفکُرُ قلبهُ و أنصب الخوفُ بدنهُ و أسهر التهجُدُ غرار نومه…»
تقوای زاهدی خردمند و واقعنگر که زهدش او را از شهوات جدا میکند و یاد خدا زبانش را میبندد و در اندیشه عذاب، همواره در هراس به سر میبرد و راههای انحرافی او را از راه هدایت غافل نکرده و از مستقیمترین راه در مسیر هدف منحرف نمیسازد: «و أظمأ الرجاءُ هواجر یومه، و ظلف الزُهدُ شهواته، و أوجف الذکرُ بلسانه…» تقوای آنکه ظواهر پرفریب دنیا ذهنش را مغشوش ننماید و شبههها او را به اشتباه نیندازند و با یاد آنچه از رحمتهای خدا در اندیشه دارد، از معبر دنیا بگذرد و همواره در اندوختن توشه برای آخرت مشغول باشد و همواره به فرصتها چنگ بیندازد و بهشت را از جهت ثواب، و جهنم را از سختی عقاب، و خدا را از حیث انتقام، و کتاب خدا را در اقامه حجت از یاد نبرد: «ولم تفتلهُ فاتلاتُ الغُرور، و لم تعم علیه مُشتبهاتُ الأمور… فکفی بالجنه ثوابا و نوالا، و کفی بالنار عقابا و وبالا…».