25 مهر 1396, 2:10
سیدمحسن سیدین
شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
اشاره: «مفاهیم موضوعی نهجالبلاغه» (چاپ انتشارات اطلاعات) تلاشی است در جهت عرضه آنچه از خطبهها و نامهها و حکمات امیرالمؤمنین علی(ع) درک و استنباط شده است؛ به این صورت که مؤلف نخست به بررسی لغات پرداخته و سپس ترجمهای روان از عبارات مبادرت آورده و تحت عنوان قاموس نهجالبلاغه تدوینش کرده و آنگاه کوشیده است تا بر اساس مسائل زمان و نیازهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی موجود و درک شرایطی که حضرت مولا(ع) به ایراد سخن پرداختهاند، شرحی از هر مطلب در اختیار خواننده بگذارد. آنچه در این شماره میآید، بخشهایی از خطبه هشتاد و دوم آن کتاب شریف است.
آنها که در زندگی نسبت به مشکلات زمان و موانع رشد بشر به آگاهی رسیدهاند و میخواهند به درک علل و عوامل برسند و آنها که بخواهند خود و جامعهشان را در مسیر کمال به عنوان لازمه رهایی از عذاب و درک رحمت دو دنیا قرار دهند، باید بدانند که نباید در علل و عوامل جزئی متوقف شوند و بدانند که علتها به علتالعللی خدا نام منتهی میشود، و امیرمؤمنان امام علی(ع) در خطبه ۸۲ نهجالبلاغه معروف به «خطبه غرّاء» قبل از آنکه به مسائل مربوط به سرنوشت بشر بپردازد، به خداوند به عنوان اساس علتها پرداخته است و خدا را که به دلیل قدرتش رفیع است و به واسطه احسانس بر بندگان به آنها نزدیک است، سپاس میگوید و میفرماید:
«الحمدلله الذی علا بحوله و دنا بطوله» خدایی که هر خیر و احسانی به او بازمیگردد و هر مشکلی به دست او گشوده میشود: «مانح کُلّ غنیمه و فضل و کاشف کُلّ عظیمه و أزل» و به واسطه الطاف بیکران و رحمت بیحسابش سزاوار ستایش است: «أحمدُهُ علی عواطف کرمه و سوابغ نعمه» خدایی که آفرینش را او بنا نهاده و حقطلبان را او هدایت کرده و از قدرت او طلب یاری باید کرد و در هر کاری به او باید تکیه نمود که کافی خواهد بود: «و أوُمنُ به اولا بادیا و استهدیه قریبا هادیا و استعینُهُ قاهرا قادرا و أتوکّلُ علیه کافیا ناصرا».
بهترین نمونه و اسوه در خداجویی و حقطلبی، پیامبر خاتم(ص) است که هر کس طالب اصلاح و کمال است، باید به او اقتدا کند و در اندیشه و عمل تابع سنت او شود؛ پیامبری که بنده و مطیع خدا بود «و أشهدُ أنّ مُحمدا عبدُه» و با به دوش گرفتن بار سنگین رسالت هدایت بشر، عنوان رسول خدا را شایسته خویشتن نمود «و رسولُه» و خدا او را از میان تمام انسانهای عصر خویش به عنوان امین وحی برگزید تا با فهم آن و درک چگونگی به عمل درآوردن دین خدا در روابط زندگی فرمان خدا را در زمین به اجرا درآورد «أرسلهُ لأنفاذ أمره».
کسی که در آگاه کردن مردم نسبت به آنچه ایشان را به خیر و رحمت حق نزدیک میکند و همچنین آنچه بشر را به انواع گرفتاریها در دنیا و آخرت مبتلا کرده و او را از رسیدن به مقصد آفرینش خویش بازمیدارد، موفق بود و از عهده چنین امر خطیری در طول پر از رنج رسالتش بهخوبی برآمد: «و إنهاء عُذره و تقدیم نُذُره».
آنها که بخواهند تابع دین و شریعت پیامبر خاتم(ص) باشند و به این وسیله از مشکلات رهیده، به خیر و رحمت دو جهان برسند، باید به فضیلتها مجهز شوند و تقوا بالاترین فضیلتی است که انسانها و جوامع انسانی باید بهدرستی آن را بفهمند و به عمل درآورند، و فهم تقوا به آن است که: اولاً، با گناهان آشنا شوند و موانع راه کمال را در کلیّت و مراتب آن بشناسند؛ ثانیاً، بدانند که در صورت عصیان و ارتکاب گناه با چه قدرتی طرفند، خدایی که برای فهماندن دین خود به بشر به وسیله رسولان و کتابهای آسمانی مثلها زده است: «أوصیکُم عبادالله بتقوی الله الذی ضرب لکُمُ الأمثال»؛ و برای رسیدن به هر نتیجه و مقصدی از هنگام شروع عمل مهلت و سررسیدی قرار داده است: «و وقّت لکُمُ الآجال» و برای بشر در طبیعت پوششها قرار داده است: «و ألبسکُم الریاش» و انسانها را به وسیله درک بهترین شیوه زندگی و معاش در جایگاهی رفیع خواسته: «و أرفع المعاش» و بر عملکرد انسانها و رساندن آنها را به نتایجی متناسب با عمل آنها تسلّط دارد: «و أحاط بکُمُ الأحصاء و أرصد لکُمُ الجزاء» و در مورد بشر از جهت رفاه زندگی و هدایت او برای رسیدن به زندگی نیکو در دنیا و آخرت هیچ فروگذار نکرده است: «وآثرکُم بالنعم السّوابغ… و أنذرکُم بالحُجج البوالغ…» و حساب انسانها را به درستی داشته و در نظام زندگی برای او وظایفی را تعیین نموده است «فأحصاکُم عددا و وظّف لکُم مُددا…» و منظورش از تمامی اینها، آزمایش بشر بوده است تا بعد از پایان عمر و محاسبه دقیق از کارهای او معلوم شود چه کسانی لایق رحمت جاوید بهشت هستند و چه کسانی باید از سلک بشریت خارج و حذف و سوخته شوند: «انتُم مختبرون فیها و مُحاسبون علیها».
برای آنکه بشر بتواند از راه تقوا براساس سنّت رسول(ص) به درجه بندگی خدا و به مقصد برسد، لازم است دنیا را به درستی بشناسد تا به دام ظواهرش نیفتد و بتواند در آن با اتخاذ اندیشه و ایمانی درست و منطبق بر حق و واقع و عملی برخاسته از چنین اندیشه و ایمان از صراط هدایت منحرف نشود. امام علی(ع) در این خطبه بعد از حمد خداوند و گواهی به رسالت رسول خاتم(ص) و توصیه به تقوا، از دنیاطلبی به عنوان آفت تقوا سخن به میان میآورد و میفرماید: بدانید دنیا آبشخوری آلوده است که هر کس بر آن وارد شود، جای پایش نیز لغزنده خواهد بود: «فأنّ الدُنیا رنق مشربُها ردغ مشرعُها»، با ظاهری زیبا و باطنی مُهلک و فریبی رنگارنگ و جلائی ناپایدار و سایهای موقت و تکیهگاهی نامطمئن که اگر کسی با آن انس بگیرد و بدان اعتماد کند، ناسازگاری آغاز کرده و همچون اسبی چموش دستها بر هوا بلند نماید: «یونقُ منظرُها و یوبقُ مخبرُها غُرور حائل و ضوء آفل…». دنیا علاقهمند خود را به تیر بلا میزند و برایش دامها میگسترد و او را به طناب تقدیر میبندد و نهایتاً نیز او را در مکانی بس محدود و تنگ زندانی خواهد نمود: «قمصت بأرجُلها و قنصت بأحبُلها و أقصدت بأسهُمها…».
برای قدم نهادن در مسیر تقوا و درک دنیا به عنوان مانع رسیدن به تقوا، باید تاریخ را به درستی درک نمود، و تاریخ در دید و نظر امیرالمؤمنین علی(ع) آن فتوحات و لشکرکشی و کشورگشاییها و آمد و شد قدرتمندان و قهرمانان نیست، بلکه واقعیت تاریخ رنجها و ناملایماتی است که از ناحیه نزاع دنیاطلبان برای دستیابی به دنیا بر انسانها و مردم ضعیف رفته است. حقیقت تاریخ، رسیدن انسان به سرمنزل ترک دنیا و وداع گفتن با تمامی رخدادهای زندگی و قدم نهادن به گور سرنوشت و آماده شدنش برای حساب قیامت و سپس پا نهادن در عذاب یا رحمت جاوید است.
امام(ع) در این خطبه میفرماید هر کس که در آینده میآید، باید از گذشتهها عبرت بگیرد و ببیند که مرگ در گذشته لحظهای از کار نابودی انسانها باز نایستاده و همواره در گذشته بشر از تاریخ درس عبرت نگرفته و در گناه وارد شده و تا لحظه مرگ به خود نیامده است «و کذلک الخلفُ یعقبُ السّلف…» تا آنگاه که انسانها از گور خویش همچون پرندگان پریده از لانهها و درندگان رمیده از آشیانهها خارج میشود و همانند گله اسبان خاموش و صف اندر صف به طرف بازداشتگاه تقدیر خویش روانه میشوند: «أخرجهُم من ضرائح القُبور و أوکار الطّیور…»
جایی که در آن چشمها بینا و گوشها برای شنیدن تیز خواهد شد و انسانها در حالتی که لباس ضعف و زبونی به تن کردهاند، با چارهای ناچار و آرزوهایی بر باد رفته و عقلهایی حیران و صداهایی خفه شده در گلو و پاهایی بازمانده از رفتن و هراسی مستولی بر تمامی وجود و گوشهایی لرزان از طنین صدا دعوتکنندگان به جانب سرنوشت روان میشوند: «ینفُذُهُمُ البصرُ و یُسمعُهُم الدّاعی علیهم لبوسُ الأستکانه و ضرعُ الأستسلام و الذلّـه…»
آنها بندگانی هستند که در کمال اقتدار آفریده شده و در ناز و نعمت بودند که با محاسبهای دقیق از هم جدا میشوند و تنها برانگیخته میشوند و تنها جزا داده خواهند شد، و حال آنکه در گذشته فرصت کافی داشتند تا راه نجات و هدایت را پیدا نمایند و عمری را در اختیار داشتند تا از تاریکی شبههها به در آیند و خویشتن را برای مسابقهای نیکو و پیمودن راهی درست و تلاشی در یک عرصه وسیع آماده کنند: «عباد مخلوقون اقتدارا و مربوبون اقتسارا و مقبوضون احتضارا…».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان