درون هر ایرانی، یک دایی جان ناپلئون
«چه کسی ساختمان پلاسکو را آتش زد؟»، «قاتل مریم میرزاخانی چه کسی بود؟»، «گام بلند کشورهای عربی برای تضعیف تیم ملی.»، «دریافت اسکار، توطئه جهانی برای نابسامان نشان دادن اوضاع کشور.» این تنها بخشی از «شایعاتی» است که در ارتباط با مسائل روز کشور عنوان میشود، که پذیرش آن از خود «حقیقت» برای ما آسانتر شده است.
... و حالا ترور بیولوژیکی
هفته گذشته «مریم میرزاخانی» ریاضی دان کشورمان بر اثر بیماری سرطان که مدت 4 سال با آن دست و پنجه نرم کرد، جان خود را از دست داد. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد راهی آمریکا شد و در آنجا به مرتبه استادی در دانشگاه استنفورد دست یافت. هنوز خانواده میرزاخانی در سوگ مرگ دخترش بودند که خبری منتشر شد مبنی بر این که میرزاخانی توسط سرویس های امنیتی آمریکا «ترور بیولوژیکی» شده است.
موضوع ترور بیولوژیکی میرزاخانی در میان کاربران فضای مجازی نیز بازخوردهای متفاوتی داشت. برخی ترور را از پایه رد می کردند و آن را توهمی بیش نمی دانستند و عده ای کاملاً قبول کرده بودند که مرگ یک ریاضی دان 40 ساله، حتماً دست های پشت پرده ای دارد.
یک کاربر ناشناس در این باره گفته بود: «چه دنیای ترسناکی شده. چه کارهای زشت و خطرناکی میشه کرد.» یا یک کاربر دیگر در این باره نوشته بود: «ما ایرانیها همیشه در توهم بسر می بریم... توهمات مضحک و پوشالی...»
بیشتر کاربران اینترنتی موضوع توهم توطئه ایرانی را مطرح کردند. یک کاربر در پیامی در خبر ترور بیولوژیکی میرزاخانی در سایت تابناک نوشته بود: «توهم توطئه! چرا باید همچین شخصی ترور بیولوژیکی بشه؟» و کاربر دیگری در پاسخ آورده بود: «اگر به تاریخ علم (و سیاست به عنوان شاخه ای از علم) نگاه کنید خواهید دید که امپریالیسم هیچگاه به هیج دانشمند و سیاستمداری که ایده مخالف داشته باشد، رحم نمیکند. هیچگاه به هیچ دانشمند و سیاستمداری از سایر کشورها که وابسته به تبارش باشد، رحم نمی کند. در انجام اینگونه ترورها توسط امپریالیسم نباید شک کرد. فراموش نکنید ریاضی مادر علوم است و شاید فقط یک دانشمند ریاضی بتواند سرنوشت علم یک کشور را تغییر دهد. بد نیست بدانید استفان هاوکینگ که در علم فیزیک سرو صدای زیادی به پا کرده استاد ریاضی است.»
کاربر دیگری نیز نوشته بود: «لطفاً توضیح داده شود اصلاً ترور بیولوژیکی یعنی چه؟ برای من خیلی مهمه. چون خانم من هم در سن 43 سالگی بطور کاملاً ناگهانی به بیماری سرطان سینه مبتلا شد و یکسال بعد فوت شد و اصلاً برای من قابل قبول نیست. هیچکس باورش نمی شود. اصلاً علت این بیماری معلوم نیست و هر کسی یه چیزی میگه. یکی میگه مال سموم دفع آفات برنجه، یکی میگه مال رژ لب های دارای مواد سرطان زاست و حالا ترور بیولوژیکی!»
جنسِ جذابِ شایعه
در سال های اخیر شاهد موارد مختلفی از موضوع توطئه بودهایم. نمیتوان گفت این توهم توطئه مفید بوده است یا خیر! چرا که وجود این توهم در برخی موارد مانع از پیشرفت افراد میشود و از طرفی ممکن است مردم را از قرار گرفتن در دام توطئه برهاند.
به طور نمونه اسپانسر فیلم «فروشنده» آخرین اثر «اصغر فرهادی» که یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس است، مورد انتقاد قرار گرفت. چرا که گفته می شد با توجه به سوژه فیلم که ژانری اجتماعی داشت، این اسپانسرها در پی تخریب آبرو ملی در چشم جهانیان هستند. در حالی که این فیلم پس از تصویب قانون جلوگیری ایرانیان به خاک آمریکا، جایزه «اسکار» بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد.
یا در مثالی دیگر زمانی که «جواد نکونام» کاپیتان وقت تیم ملی با پیشنهادهای مختلفی از کشورهای عربی مواجه شد، سازمان لیگ تمام تلاش خود را برای نگه داشتن این بازیکن در کشور انجام داد. در این مورد نیز شایعاتی مبنی بر اینکه کشورهای خارجی با پرداخت پول های هنگفت قصد تخریب بدنه تیم ملی را دارند مطرح بود.
پس از حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو فیلم های متفاوتی منتشر شد که یکی از فیلم ها، فردی با گفتن کلمه «آس» صحنه ریزش ساختمان را ثبت میکند. بسیاری در این باره گفتند که برخی کشورهای خارجی در آتش سوزی و تخریب این ساختمان نقش داشتند، ادعایی که هیچگاه به حقیقت نزدیک نشد و تنها می توان آن را توهمی از توطئه داخلی یا خارجی دانست.
توهم توطئه مانع از بلندپروازی و رشد توسعه میشود.
کوروش محمدی، جامعه شناس در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی روزنامه «ابتکار» در این باره میگوید:
«برتری منافع، منابع قدرت اخبار و افکار را هدایت می کنند و موضوعات مختلف را در دست میگیرند. می توان گفت که مردم به طور کلی اهل توهم توطئه نیستند بلکه با فضاسازی و تحت فشار قرار دادن افکار عمومی توسط رسانه ها و کارترهای تبلیغاتی این توهم شکل میگیرد.»
این جامعه شناس در ادامه می افزاید: «توهم توطئه مانع از بلند پروازی و رشد توسعه میشود که این پدیده در کشورهای در حال توسعه بیشتر دیده میشود. ایجاد دغدغه دائمی برای مردم، بذر اختلافات را ایجاد میکنند.»
وی در ادامه می افزاید: «تمرکز شبکههای ماهوارهای روی بخشی از دنیا است، به گونه ای که آن ها برای بخشی از دنیا خوراک رسانه ای تهیه می کنند؛ به عبارت دیگر بخش کوچکی از دنیا بخش بزرگتری از مردم را هدایت می کنند و روی نهاد خانواده، آموزش و پرورش و لایه های مردمی تأثیر میگذارد.»
وی با اشاره به این موضوع که وقایعی مانند مرگ مریم میرزاخانی و حادثه پلاسکو برای مردم غم انگیز است، می افزاید: «در چنین مواردی شواهد، منطق و عقل نشان می دهد که به طور طبیعی یک آتش سوزی صورت گرفته و یا یک نابغه به دلیل بیماری جان خود را از دست داده. مردم روی این حادثه حساسیت نشان می دهند چرا که داغدار هستند، حال عده ای از این اتفاق با انتشار خبرهای ناموثق سود میبرند. سوء استفاده از این فضای هیجانی و حزن انگیز و ایجاد التهاب در درون جامعه مانع روند رشد جامعه شده و در آن تأثیر می گذارد.»
به عقیده محمدی، میرزاخانی یک ریاضی دان است و متعلق به کل دنیا و او اولین نابغه ای نیست که در سن کم جان خود را از دست میدهد. وی ادامه می دهد: «در مقابل حادثه پلاسکو می توان حادثه آتش سوزی در لندن را مثال زد، آیا در آنجا هم توطئه ای در کار بود؟ به نظر من این تبلیغات رسانه ای تنها برای بهره جویی از این رخدادها است.»
محمدی در ادامه با اشاره به اینکه زمانی که بازار شایعه داغ می شود، اعتماد و اعتبار مردم به ارتباطات اجتماعی کاهش می یابد، می گوید: «توهم توطئه باعث می شود ارتباطات اجتماعی تحت تأثیر قرار گیرد و به این روابط آسیب میرساند و این رخداد تبعاتی جز ایجاد ترس و ناامنی در جامعه به دنبال نخواهد داشت.»
این جامعه شناس ادامه می دهد: «به طور کلی مردم ایران بدبین نیستند؛ باید به بسیاری از مسائلی که در خارج از کشور برای هموطنانمان رخ می دهد، نگاهی مثبت داشته باشیم. به طور مثال دریافت جایزه اسکار توسط اصغر فرهادی یک ابزار برای رشد فرهنگی کشور محسوب می شود. یک هنرمند ایرانی در میان هنرمندان سرشناس جهان توانسته یک مقام شاخص را کسب کند. هرچند عده ای نگاه مثبتی به این موضوع ندارند و درگیر افکار منفی می شوند و دیگران را نیز در این افکار سهیم می کنند.»
وی ادامه می دهد: «عده ای در باور خود دچار مشکل هستند به این معنی که باور ندارند که فیلم ساز ایرانی بتواند جایزه اسکار را بگیرد و یا نابغه ما حرف اول را در جهان بزند؛ این موضوع دقیقا به عدم خود باوری افراد مربوط می شود. هرچند همان اندازه که دریافت یک جایزه این افراد را به وجود توهم توطئه ای در پشت پرده وا می دارد، به همان اندازه اگر فیلم فرهادی از لحاظ فنی کیفیت مناسبی برای دریافت جایزه اسکار را نداشت نیز، این افراد انگشت اتهام را به سمت داوران و کشورهای دیگر دراز می کردند و آن ها را مانع از پیشرفت ایرانیان میدانستند.»
محمدی به بازخورد مسئولان و مردم در زمان ورود شبکه های پیام رسان اشاره می کند و میگوید: «در همان ابتدای ورود تلگرام آن را ابزار جاسوسی می پنداشتند در حالی که کشورمان در حال حاضر نهایت استفاده را از این شبکه های اطلاع رسانی انجام می دهد.»
زمانی برای اصلاح
با تمام این اوصاف خبر ترور بیولوژیکی مریم میرزاخانی که توسط یک رسانه روس برای اولین بار منتشر شد، هنوز به اثبات نرسیده و تنها باعث شد که خانواده میرزاخانی درست زمانی که در غم از دست دادن و تدارک برای مراسم فرزند خود بودند، نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند. شاید اگر رسانه ها در زمان انتشار اخبار، منابع موثقی را الگو قرار دهند و مردم نیز در پذیرش اخبار رسیده به صورت هیجانی برخورد نکنند، این هجمه از بازخوردهای احساسی شکل نمیگرفت.