24 مهر 1396, 23:55
پیامدهای جنگ های جهانی برای ایران
روزنامه خراسان
گروه اندیشه
تاریخ دو سده گذشته ایران، آکنده از حوادثی است که از سوی قدرتهای جهانی رقم خورده است؛ قدرتهایی که برای بیشینهسازی قدرت و منافع خود، از انجام هیچ جنایتی، فروگذار نکرده اند. ایران، به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک خاص خود، همسایگی با کانونهای بحران، داشتن مرزهای طولانی با روسیه، عثمانی و هندوستان و منافعی که برای قدرتهای بزرگ داشت، همواره با این مصائب درگیر بوده است. به گزارش پایگاه اینترنتی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، طی جنگهای جهانی اول و دوم، ایران بهرغم در پیش گرفتن سیاست بیطرفی، نتوانست تا آخر این سیاست را حفظ کند و سرانجام به نفع نیروهای یکی از طرفین درگیری، وارد جنگ شد. در واقع، قدرتهای بزرگی همچون روسیه و انگلستان که تا پیش از جنگ جهانی اول درگیر رقابتی سخت در ایران بودند، نتوانستند به واسطه منافعی که در جنگ نصیبشان میشد از ورود ایران به جنگ چشم بپوشند؛ جنگ هایی که در اروپا آغاز شده بود، ولی به دلیل اهمیت خاص منطقه خاورمیانه، پای ایران را نیز به وسط کشید. این موضوع تا حدودی از شناخت درست نداشتن از جریانهای بینالمللی و الزامات آنارشیک بودن نظام بینالملل ناشی میشد؛ همچنین، ناتوانی نظامی و نداشتن حداقلهایی برای چانهزنی دیپلماتیک، در دامن زدن به این بحران، مزید بر علت بود.
بیطرفی راهبردی است که در جنگ و صلح، توسط کشورها اتخاذ میشود و بر اساس آن، دولت بیطرف متعهد میشود که از هر گونه اقدامی که باعث آغاز جنگ یا ادامه آن شود، خودداری کند. در ازای قبول این راهبرد، کشورهای قدرتمند متعهد میشوند که تمامیت ارضی و حفظ استقلال کشور بیطرف را تضمین کنند. ایران، بیطرفی خود را در جنگ جهانی اول، طی تلگرافی به طرف های درگیر در جنگ، به صورت رسمی، اعلام کرد. با این حال، به دلیل اهمیت موقعیت ایران، قدرتهای جهانی درگیر در جنگ، این بیطرفی را نقض کردند. در واقع، باید گفت که پیش از آغاز جنگ جهانی اول و با انعقاد قرارداد 1907، نیروهای متفقین ایران را اشغال کرده بودند و آغاز جنگ، این امر را سرعت بخشید. انگلیسیها در جنوب و روسها در آذربایجان مستقر شده بودند. در این میان، دولت عثمانی نیز به آذربایجان ایران چشم طمع داشت. عثمانی ها از ضعف دولت مرکزی به خوبی آگاه بودند؛ به همین دلیل در اشغال آذربایجان با روسها همراه شدند. دولت عثمانی بهانه خود را تجاوز روسها به خاک ایران اعلام و وانمود کرد که برای دفاع از منافع خود، نیروهایش را به ایران گسیل و بیطرفی ایران را نقض کرده است. به این ترتیب، ایران در آغاز جنگ جهانی اول، به اشغال انگلستان، روسیه و عثمانی درآمده بود. حضور اروپاییها در ایران، واقعیت انکار ناپذیر قرن نوزدهم است. مشکلات کشور و ضعف آن در بخش های مختلف اقتصادی، نظامی و سیاسی سبب شده بود، قدرت هماوردی از ایران سلب شود. روسیه و انگلستان دو قدرتی بودند که درگیر بازی بزرگ بودند و همواره جغرافیای ایران را تهدید میکردند. با این حال، برخی دولتمردان ایران به دنبال فرصتی بودند تا از زیر سلطه این دو ابرقدرت رهایی یابند.
جنگ جهانی اول، این فرصت را در اختیار آنان قرار داده بود تا به زعم خود، با شکست قوای روس و انگلیس در برابر آلمان به این مهم دست یابند. به دیگر سخن، ایران نمیخواست که در جنگ بیطرف باشد تا بتواند انتقام خود را از روسها و انگلیسیها بگیرد. با این حال، ضعف و ناتوانی دولت ایران، سبب میشد توان مداخله در درگیری میان این قدرتها را نداشته و به در پیش گرفتن سیاست بیطرفی مجبور باشد. به معنای دقیق کلمه، دولت مرکزی ایران ضعیفتر از آن بود که بتواند اصل خودیار بودن بازیگران نظام بینالملل را پیگیری کند. اشغال ایران، نشانه نقض بیطرفی از سوی ایران نبود، بلکه این سیاست توسط قوای اشغالگر در پیش گرفته شد. یکی از نتایج این اشغال، وضعیت اسفناکی بود که به قتل و غارت اموال عمومی مردم ایران منجر شد. اشغال و به تبع آن مشکلاتی که کشور دچار آن شد، همانند قحطی، غارت، جولان نیروهای اشغالگر، وبا و سایر امراض ناعلاج، چیزی حدود 9 میلیون نفر از جمعیت کشور را کم کرد و کشوری که تا پیش از شروع جنگ جهانی اول، جمعیتی حدود 21 میلیون داشت، پس از پایان جنگ و تا سال 1321 جمعیتش حدود 12 میلیون شده بود.
با آغاز جنگ جهانی دوم و رویارویی قدرتهای بزرگ با یکدیگر، ایران نیز بار دیگر و بهرغم اعلام موضع بیطرفی که به صورت رسمی آن را اعلام کرده بود، وارد معرکه جنگ شد. ایران به دلیل داشتن موقعیت ژئوپولیتیک خاص، بهترین مسیری بود که میشد از آن، به عنوان گذرگاه انتقال تجهیزات به شوروی استفاده کرد. از میان پنج مسیری که از طریق آن امکان انتقال کمک به اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت، مسیر ایران، به دلیل این که حلقه اتصال نفوذ و مناطق عملیاتی متفقین در منطقه اقیانوس هند، خلیج فارس و خاک شوروی به شمار میآمد و داشتن شبکه ارتباطی شوسه و راهآهن نوساز و پیوند خلیج فارس و دریای مازندران، بهترین گذرگاه کمکرسانی به شوروی محسوب می شد. جنگ جهانی، نبرد میان قدرتهای جهانی بود و ایران، بهزعم پهلوی اول، باید ضمن حفظ بیطرفی، خود را به قدرت نوظهور آلمان نزدیک میکرد. به همین دلیل، رضاخان راهبرد بیطرفی را برگزید و آن را به صورت رسمی توسط نخستوزیر وقت، محمود جم، به اطلاع دولتهای دیگر رساند. با این حال ایران در کانون توجهات کشورهای اروپایی و آمریکا قرار داشت؛ زیرا موقعیت این کشور، آن را از حائلی برای محافظت از هند به مکانی تبدیل میکرد که تسلط بر آن، تسلط بر نفت و سیاست خاورمیانه بود. نکته مهمتر از آن نیز، این مسئله بود که هر تغییر و تحول شگرفی در ایران، بر سیاست جهانی تأثیرگذار بود. در واقع ایران، کانون نبرد قدرتهای جهانی برای سلطه بر منطقه بود؛ به همین دلیل، حضور آلمانیها، تنها یک بهانه برای نیروهای متفقین به حساب می آمد تا به وسیله آن، سیاست خود را عملیاتی و خاک ایران را اشغال کنند؛ در نتیجه، ایران بار دیگر به اشغال نیروهای متفقین درآمد و وضعیت اسفبار جنگ جهانی اول، دوباره تکرار شد.حضور نیروهای نظامی این کشورها و خشونتی که آن ها علیه ملت ایران در پیش گرفتند، سبب بروز ناهنجاریهایی شد که بیسابقه نبود. گویی تاریخ دوباره تکرار میشد و نابه سامانیهایی که جنگ جهانی اول برای کشور به ارمغان آورده بود، دوباره مقابل چشم مردم قرار می گرفت. بهترین مثال در این باره، بحران غلهای بود که به دلیل حضور نیروهای خارجی در ایران پدید آمد و به بلوای نان منجر شد؛ بلوایی که در نتیجه کارشکنی قوای نظامی اشغالگر و خروج غلات از کشور، برای استفاده نیروهای حاضر در جنگ رخ داد. به این جنایات باید ورود خودسرانه نیروهای اشغالگر به خانههای مردم و قتل و غارت اموال آن ها را نیز افزود.
به این ترتیب قدرت های جهانی به بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم نیز احترام نگذاشتند و سر بزنگاه و در مقطعی که منافع این کشورها با مخاطره روبهرو شد، ایران به اشغال آن ها درآمد. در مجموع باید به این نکته اشاره کرد که مصائبی که ایران در دو جنگ جهانی به آن ها مبتلا شد تا حدود زیادی ناشی از الزامات ساختاری نظام بینالملل و بیتوجهی دولتمردان ایرانی به آن بود. در حقیقت فقدان اقتدار مرکزی در نظام بینالملل، به «خودیار بودن بازیگران» منجر میشود که دولت ایران هم در جنگ جهانی اول و هم در جنگ جهانی دوم، از آن بیبهره بود. به دیگر سخن، ایران توان عملیاتی کردن سیاستی را که در جنگهای جهانی اتخاذ کرده بود، نداشت. از سوی دیگر، به دلیل موقعیت خاص ژئوپولیتیک کشور ایران، بیطرف بودن در جنگ ممکن نشد؛ در نتیجه، جنگهایی که ایران از حضور در آن اکراه داشت، بیشترین خسارتها را به کشور وارد کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان