27 اسفند 1396, 6:29
سخنان غير مستند منتسب به امامحسين(ع) (5)(پرسش و پاسخ)
در محافل مذهبي و روضهخواني و نگارش برخي متون سخناني را در قالب نظم و نثر به امامحسين(ع) نسبت ميدهند که در کتابهاي مرجع هيچ سند و مدرکي براي آنها يافت نميشود. لطفاً اهم مصاديق اين نوع مطالب را بيان کنيد؟
در چهار بخش قبلي پاسخ به اين سؤال که آخرين قسمت آن در تاريخ??/?/?? به چاپ رسيده است ضمن تأکيد بر پالايش برخي مشهورات منتسب به امامحسين(ع) که سند معتبري ندارد به پنج نمونه از آنها شامل: 1- انالحياه عقيده و جهاد 2- ان کان دين محمد لم يستقم الا... 3- اسقوني شر به من الماء 4- هل من ناصر ينصرني 5- تفسير «کهيعص» اشاره کرديم.
اينک در ادامه دنبال مطلب را پي ميگيريم.
يکي ديگر از پژوهشگران نيز در اين باره مينويسد:
روايت مزبور دربردارنده امور نامأنوسي از اين قبيل [تفسير کهيعص به کربلا] است که بايد در آن تأمل ورزيد. هر چند آنچه از اين روايت نقل کرديم در غرابت و نامأنوسي و شگفتانگيزي، کمتر از آنچه واگذاشتيم نيست...
اما تفسيري که در روايت فوق در مورد «کهيعص» وجود دارد، با اخبار و روايات فراوان ديگري که در تفسير اين حروف آمده است، منافات دارد. از جمله در برخي از اين روايات آمده است که مراد از اين کلمه، آن است که خداوند کافي، هادي، والي، عالم و در وعده خويش صادق است. (اخبار ساختگي، هاشم معروف حسني، ص 305)
نويسنده پس از آنکه چندين روايت ديگر را نيز در تفسير کهيعص نقل ميکند که همگي با روايت مورد بحث در تعارض و تناقض است، در ادامه مينويسد:
افزون بر همه اينها، سند روايت فوق مشتمل بر برخي راويان متهم به دروغپردازي در حديث است که محمد بن بحر شيباني از جمله آنان به شمار ميآيد و درباره او گفتهاند که وي از قائلان به تفويض و غاليان و از کساني بود که در نقل حديث به راويان ضعيف اعتماد ميکرد. (همان، ص 306)
استاد علي اکبر غفاري، مصحح کتاب کمالالدين نيز در ذيل روايت مورد بحث مينويسد:
رجال سند اين روايت، بعضي مجهولالحال و برخي ديگر مهمل هستند،و متن روايت هم متضمن حرفهاي غريبي است که بعيد است از معصوم(ع) صادر شده باشند، و شامل احکامي است که مخالف احکام به صورت صحيح رسيده از امامان معصوم(ع) است. اضافه بر همه اينها بايد گفت واسطه ميان صدوق و سعد بن عبدالله (کسي که اين خبر از زبان او روايت شده) در همه کتابهايش يک نفر، پدرش يا محمد بن حسن است و اين براي پژوهشگري که در کتابها و مشيخه صدوق تحقيق کرده باشد مسلم است با اين حال چگونه است که در خبر مورد بحث ميان صدوق و سعد، پنج واسطه است؟ (کمالالدين، ص 545، پانوشت)
استاد غفاري در چند مورد ديگر نيز انتقادهايي بر اين خبر وارد ميکند؛ از جمله در جايي مينويسد: «در حاشيه کتاب بحارالانوار نيز چندين ايراد بر اين خبر وارد شده که با جمله فيه غرابةً شروع ميشود. (همان، ص 457، پانوشت).
افزون بر همه اين اشکالهاي بهجا و وارد، اشکال ديگري نيز در متن خبر مورد بحث ديده ميشود که دانشوران يادآوري نکردهاند و آن، تحريف بزرگي است که اين خبر در متن خود دارد و به صراحت در تفسير حرف «ها» از حروف کهيعص ميگويد که «ها، يعني هلاکت عترت!» پرواضح است که سازندگان اين روايت خواستهاند شهادت عترت رسول خدا(ص) و فرزندان علي(ع)، به ويژه شهادت امام حسين(ع)، را که صحبت در تفسير حروف ياد شده، درباره عاشورا و کربلاي اوست هلاکت بنامند. ترديدي نيست که هلاکت خواندن شهادت، آن هم شهادت شهداي کربلا و سيدالشهدا(ع) تحريفي بزرگ و بسيار ناجوانمردانه است.
تاريخ انتشار: پنج شنبه 2 آذر ماه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان