26 اردیبهشت 1396, 23:59
يكي از صفات ناپسند و ناشايست عيبجويي است. عيبجو به جهت دشمني و حسادت در پي جستوجوي عيبها و لغزشهاي مردم و سپس آشكار ساختن آنهاست و از اين كار لذت مي برد. در آيات و روايات از اين خصيصه پست نكوهش شده و ما با بررسي آنها پي ميبريم كسي كه در پي عيب جويي و رسوا ساختن ديگران است از خبيثترين و بدترين مردمان است، چنانكه خداوند ميفرمايد؛ آنان كه دوست ميدارند در ميان اهل ايمان كار منكري شايع شود براي آنها در دنيا و آخرت عذابي دردناك خواهد بود يا پيامبر(ص) ميفرمايد: هر كس عمل ناشايست كسي را ظاهر و شايع كند به اين ميماند كه خود آن عمل را به جاي آورده است و هر كسي مؤمني را به عيبي سرزنش كند نميرد تا خود گرفتار و مرتكب آن شود. از جمله انگيزههايي كه برخي را به عيبجويي از ديگران وا ميدارد احساس حقارت است. وقتي انسان كمبود دارد و شخصيتش حقير و پست است و نميتواند كمالات ديگران را ببيند، از اين جهت درصدد بر ميآيد شخصيت ديگران را خدشهدار كند و كمالات آنها را كم جلوه دهد. سعي ميكند نقطه ضعفهايي از ديگران بيابد و آن را علني کند. هرگاه از كسي سخن به ميان ميآيد، به جاي اينكه نقطههاي روشن زندگي او را بيان كند عيبهايش را ذكر ميكند. در مجلس مؤمنين وقتي نام مؤمني به ميان ميآيد برخي بر اساس آداب اسلامي و تقوا سعي ميكنند صفات خوب و پسنديده او را بيان كنند و در مقابل برخي به جهت ضعف ايمان، حسادت و احساس كوچكي نقطههاي ضعف و منفياي كه از او سراغ دارند بيان ميكنند و به ذكر لغزشهايي كه از او سرزده ميپردازند. حتي گاهي پا را فراتر گذاشته موارد متشبه و مشكوكي را كه به او نسبت داده شده به صورت يقيني و حتمي مطرح ميكنند و گاهي تهمت نيز ميزنند. براي اينكه انسان خود را درباره داشتن صفت رذيله عيب جويي آزمايش كند بايد بنگرد كه وقتي نامي از شخصي به ميان ميآيد دوست دارد صفات خوب او را مطرح كند و او را نزد ديگران بستايد و در چشم مردم محترم بشناساند يا وقتي اسم كسي برده ميشود درصدد است كه صفات بد او را ذكر كند و او را كوچك و حقير بنماياند. عيب جويي صفت بدي است و ريشه اش حسادت و احساس حقارت است، چرا كه شخص عيب جو از آنچه ديگران دارند در رنج است و نميتواند تحمل كند كه ديگران از سرمايههايي برخوردار باشند كه او محروم از آنهاست. اين امر پسنديدهاي است كه حال ما چنان باشد كه در مقام ذكر نام ديگران خوبيهاي او را بر شماريم، گرچه گاهي شرايط و انگيزههايي ايجاب ميكنند كه انسان عيب ديگران را ذكر كند، مثل اينكه انسان در مقام مشورت است و لازم است عيب كسي كه به دنبال تحقيق از او هستند مطرح شود البته اين موارد استثناست. بايد از داشتههاي ديگران در رنج نباشيم و بدانيم كه سرمايه اصلي مؤمن ارتباط با خداست و مؤمن سرمايهاي جز آن نميشناسد و اگر انسان داراي چنين سرمايهاي شد عظمتي در روح خود احساس ميكند كه ديگر عظمتها و داراييها در نظر او حقير ميگردند و او به مقامي رسيده است و در درياي بيكران عظمتي غرق گشته و برايش تفاوت ندارد كه ديگران به او احترام بگذارند يا نگذارند، او را بستايند يا مذمت كنند مسلماً چنين شخصي پرتو ايمان بر دلش تابيده و كساني كه كمبود دارند و سرمايهاي چون ايمان ندارند والايي شخصيت خود و سرمايه وجودي خويش را به ميزان احترامي كه مردم به آنها ميگذارند ميبينند. حضرت علي (ع) در نهي از عيب جويي و غيبت ديگران و غفلت از كاستيهاي خود مي فرمايد: اي بنده خدا در گفتن عيب كسي كه گناه كرده، عجله و شتاب مكن شايد او را بخشيده باشند و بر گناه خويش ايمن مباش كه شايد تو را بر آن عذاب كنند. پس اگر كسي از شما عيب ديگري را دانست از بيان آن خودداري كند به جهت عيبي كه در خود سراغ دارد. در نتيجه جا دارد كه از پرداختن به عيب ديگران بپرهيزيم و خدشه به شخصيت ديگران وارد نسازيم و توجه داشته باشيم كه با رواج و گسترش آفت عيب جويي در جامعه حريمهاي اخلاقي متلاشي ميگردند و اين آفت روح عصيان و تظاهر به گناه را در ميان همه كساني كه به جهت ملاحظات اجتماعي از بسياري از گناهان خودداري ميكردند تحريك و تقويت ميكند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان