23 فروردین 1396, 7:45
در زندگی، بسیاری از امور در نهایت سختی انجام میگیرد، آنچه مهم است برخورد انسان نسبت به کیفیت انجام امور است. بعضاً یک کار برای شخصی در نهایت مشقت و سختی انجام میگیرد و برای شخصی دیگر در کمال آرامش به پایان میرسد و این احساس تند را به همراه ندارد و علت این مغایرت اتخاذ مدارا در انجام امور است. مدارا عاملی است که کارها را آسان میکند؛ امام علی (ع) میفرماید: «الرِفْقُ یُیَسِرُ الصِعَابَ وَ یُسَهِلُ شَدِیدَ الْأَسْبَابِ.» ؛ رفق سختیها را آسان میکند و اسباب و عوامل دور دست را تسهیل میکند. مصائب و مشکلاتی که در زندگی برای انسان پدید میآید، بیش از اینکه به واقعیت بیرونی یک متغیر مربوط باشد به نوع نگاه و نظام فکری انسان نسبت به آن مشکلات مربوط است، ممکن است انسانها در یک موقعیت خاص قرار بگیرند در حالی که یکی به شدت از آن شرایط احساس رضایتمندی و آرامش و دیگری به شدت احساس غم و تنفر داشته باشد. باید گفت این احساس انسان و اتخاذ نوع تفکر او است که در سختی و آسانی امور زندگی خود نقش اساسی دارد. از دیدگاه امام علی (ع) شخصی که مدارا را در امورش پیشه افکار و اعمالش قرار میدهد شخصی موفق، با روزی فراوان است؛ که زندگی مسالمتآمیزی نیز دارد. پیامبر اسلام(ص) فرمودهاند: «ثلاث من لم یکن فیه لم یتم له عمل: ورع یحجزه عن معاصی الله و خلق یداری به الناس و حلم یرد به جهل الجاهل؛ سه خصلت است که اگر کسی از آن برخوردار نباشد کارش سامان نمییابد: ۱- تقوایی که آدمی را از گناه باز دارد؛ ۲- اخلاقی که به کمک آن با مردم بسازد و مدارا کند؛ ۳- حلمی که نادانی جاهل با آن پاسخ داده شود.» برخی از دانشمندان میگویند: نرمش و مدارا برای زندگی انسان ضروری است و انسان در زندگی روزمره باید با كسانی كه با آنان سر و كار دارد به مدارا رفتار نماید و در حقیقت رفق و مدارا در هرگونه رابطه و تعامل انسانی چه روابط خانوادگی و چه روابط مناسبات اجتماعی، مهمترین قاعده در تنظیم درست روابط و تعامل هست و راه جلب دوستی مردم است و اگر كسی با مردم تند خویی كند زندگی بر خود او تنگ میشود و صفای زندگی از بین میرود. امام باقر(ع) میفرماید: در مناجات میان خدا و حضرت موسی در تورات آمده است: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: فِی التَوْرَاهِ مَكْتُوبٌ فِیمَا نَاجَى اللَهُ عَزَ وَ جَلَ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (ع): «یَا مُوسَى، اكْتُمْ مَكْتُومَ سِرِی فِی سَرِیرَتِكَ، وَ أَظْهِرْ فِی عَلَانِیَتِكَ الْمُدَارَاهَ عَنِی لِعَدُوِی وَ عَدُوِكَ مِنْ خَلْقِی»»( وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۰۰؛) ای موسی سری را در وجود خود حفظ کن و در ظاهر با دشمنان من و دشمنان خودت از میان مردم مدارا کن. آری، هیچ چیز مانند رفق و مدارا و ملایمت، دل مردمان را نرم نمیکند و باعث تسهیل شدن امور و روزگار بر انسان نمیشود خدای متعال درباره فرستاده گرامیاش، حضرت ختمی مرتبت، میفرماید:«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ.» (آل عمران /۱۵۹). به موجب لطف و رحمت الهی، بر ایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده میگشتند. شأن مدیریت، مدارا و ملایمت است. بیگمان آنکه بی بهره از مهر و مدارا و رقت است، بی بهره از انسانیت و خیر و برکت است و نمیتواند راهی به دل مردمان بیابد و آنان را با همدلی و نشاط اداره نماید و زندگی با مشقت و سختی دارد.
یکی از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی مینماید. پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را میشناسد. اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معناست؟ بدن انسانها دارای ساختار بسیار پیچیدهای است، منظم کار کردن میلیونها سلول در کنار هم با ساختار پیچیده و بسیار منظم چشم که هنوز که هنوز است دانشمندان نتوانستهاند برای آنها تبیینی پیدا کنند و... نشان از قدرت و حکیم بودن خداوند دارد. به همین دلیل در این حدیث امام علی (ع)، از انسانها میخواهد خود را بشناسند، چرا که این امر باعث شناخت خداوند میشود. حركت انسان در مسیر تكامل و قرب به خدا از خودشناسی آغاز میشود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد، حركت جدی و پیگیرانهای را در جهت شكوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمیدهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریباً همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع میشود. در واقع اولین و پرفایدهترین دانستنیها برای انسان، شناخت خود است. شناختی كه بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامهای مفید فایده و مؤثر نمیباشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز میشود. به طور كلی انسان را دو گونه شناخت است: شناخت درون و شناخت بیرون. برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و مؤثر نیست. خودشناسی اگر درست انجام شود، انسان در مسیر درست زندگی قرار میگیرد و در صورتی كه ناصحیح باشد، راه انسان جهت انحرافی به خود میگیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج میشود. در این حدیث، امام علی(ع) از انسانها میخواهد به خودشناسی و تفکر در خود بپردازند، اما همچنین از آنها میخواهد که در همین محدوده شناخت باقی نمانند و قفس درون را بشکنند و از شناخت درون به شناخت بیرون و خداوند پل بزنند. خودشناسی یعنی از حصار کوچک تن گذشتن و رسیدن به دنیای حقیقی. اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند. تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خویش بپردازد، خویشتن شناسی مراتب مختلفی دارد: یک مرتبه آن نوعی است که در آن شناخت خویش از نظر استعدادها و سرمایههای خاصی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتنشناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه به شناخت صفات، استعدادها و ملکات اخلاقی مربوط میشود. انسان با تأمل در خودش و با تفکر در اینکه منشاء وجودیش چه کسی است و اینکه چه کسی او را خلق کرده، به این نتیجه خواهد رسید که نباید زندگی خود را بیهوده صرف کند و باید در مسیری گام بردارد تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت برسد. اما پس از تفکر در سر آغاز خودش، انسان وضعیت کنونی خودش را مورد بررسی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد شرایط منفی و مثبت خود را مورد بازبینی قرار دهد و در نتیجه سعی خود را خواهد کرد از شرایط منفی خود کاسته و به شرایط مثبت خود اضافه کند. در نهایت پس از بررسی وضعیت کنونی به وضعیت نهایی خود فکر خواهد کرد؛ اینکه به کجا خواهد رفت و چه سرنوشتی انتظارش را خواهد کشید و... انسان با تفکر در وضعیت ابتدایی، کنونی و نهایی خودش میتواند شناخت جامعی از خودش به دست آورده و در نتیجه هدف نهایی خود را مشخص کند و از این طریق به شناخت خداوند برسد. بنابراین انسان در درجه اول باید خود را بشناسد؛ ویژگیهای مثبت و منفی خودش؛ قابلیتهای خودش، تواناییهای خودش و... را بشناسد تا بتواند به شگفتیهایی که خداوند در او آفریده پی ببرد و در نتیجه خداوند را بشناسد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان