23 فروردین 1396, 7:48
همه شئون حيات انسان به علم وابستگي دارد، به طوري كه هيچ كاري و هيچ شاني از شئون حيات بشر را جز با كليد علم نمي توان انجام داد، اما عالم بدون عمل در واقع بدون علم واقعي مي باشد. يكي از فرائض و واجبات اسلامي در رديف ساير فرائض، طلب و تحصيل علم است. تحصيل و طلب علم بر هر مسلماني واجب است و اختصاص به طبقه و دسته اي خاص ندارد. قبل از ظهور اسلام بعضي از جامعه هاي متمدن آن روزگار تحصيل علم را از حقوق و امتيازات بعضي از طبقات مي دانستند و براي سايرين چنين حقي قائل نبوده اند، اما در اسلام نه تنها علم به عنوان حق از امتيازات كسي نيست، بلكه به عنوان تكليف و وظيفه بر همه افراد تحصيل آن فرض و واجب است. طلب العلم فريضه علي كل مسلم؛ يعني جستجو و تحصيل علم بر هر مسلماني فرض و واجب است. تحصيل علم و آموزش معارف حتماً براي اين نيست كه انسان فقط بر حقايق مطلع گردد و به همان قناعت نمايد، بلكه مزيتي است كه در علم هست همان وجود عمل و به دست آوردن مفاخر زندگي است. اگر چه اطلاع بر حقايق امور، خود افتخار و امتيازي است، اما علت غايي آن همان كار و كردار است كه وسيله سعادت و تعالي شخصي و نوعي است. هرگاه عمل ما را به عملي روشن و نفعي آشكار نرساند، كاري لغو و عبث خواهد بود. صرفاً اطلاع بر حقايق ما را خوشبخت نمي كند بنابراين ميوه اين نوع دانش ها آن است كه به اخلاق فاضله متخلق گرديم. با شعاع علم مي توان بر مجهولات طبيعت دست يافت و در روشني آن زندگي مادي را به نظم كشيد. دانشمندان از نظر اسلام داراي ارزش فوق العاده اي هستند. خداوند در سوره زمر آيه مباركه ۹ مي فرمايد: آيا گروه دانشمندان يا جاهلان يكسانند. رسول خدا(ص) انديشمندان را جانشينان خود معرفي كرده اند وقتي از پيامبر (ص) سؤال مي شود جانشينان شما چه كساني هستند مي فرمايد: دانشمنداني هستند كه به مردم تعليم ميدهند. با تمام ارزش هايي كه پيامبر و ائمه براي دانشمندان قائلند، اما در تمامي فرمايشات اين بزرگواران آمده كه دانشمندان بي عمل چون درختان بي ثمرند. ارزش علم و عالم كه توام با عمل و مفيد براي اجتماع باشد و الا چه بسا دانشمنداني كه در جامعه ضرر آنها از دزدان مسلح راهزن زيادتر است. زماني كه اسلام دانشمندان را مورد توجه قرار داد و قدم آنان را با بركت شمرد براي آن بود كه با عملشان ساير مردم جذب شوند و به راه سعادت و نيكبختي گرايند. همه كارها بر پاشنه علم مي چرخد و چرخ زندگي بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حيات انسان به علم وابستگي پيدا كرده به طوري كه هيچ كاري و هيچ شأني از شئون حيات بشر را جز با كليد علم نمي توان انجام داد و عالم بدون عمل در واقع بدون علم واقعي مي باشد. شكي نيست كه علم به تنهايي ضامن سعادت جامعه نيست. جامعه دين و ايمان لازم دارد. اسلام نه عالم بي دين و بي عمل مي خواهد نه جاهل ديندار. در نتيجه افرادي كه ادعاي فضل مي نمايند و به گمان خويش به حقايق خلقت رسيده اند لازم است در عمل نيز امتيازي داشته باشند.
يكي از مظاهر تكبر و خودخواهي كه لقمان پسرش را به پرهيز از آن دعوت كرده راه رفتن مغرورانه است كه نشاندهنده حالت دروني زشت خودخواهي و خودبزرگبيني است. اينگونه راه رفتن كه از آن به «مشي مرح » (با مستي و غفلت) تعبير شده، يك نوع بلندپروازي و خودبرتربيني است كه موجب سركشي و طغيان شده و انسان را از مرز بندگي خدا خارج ميسازد. بر همين اساس خداوند ميفرمايد: «و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا؛ بندگان خدا كساني هستند كه با تواضع و فروتني راه ميروند.» نيز ميفرمايد: «و لاتمش في الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا؛ و روي زمين با تكبر راه مرو، تو نميتواني زمين را بشكافي، و طول قامتت هرگز به كوهها نميرسد.» اين تعبير سرزنشآميز الهي، براي شكستن غرور انسان است، كه او هرچه تكبر كند، نميتواند زمين را بشكافد و يا طول قامتش را به ارتفاع كوهها برساند. بنابراين با ديدن عظمت مخلوقات الهي، بايد خود را ناچيز بداند و باد غرور را از مشك وجود خود خالي سازد، نه اينكه براي جلب توجه مردم به او، هنگام راه رفتن پا به زمين بكوبد يا گردن بر آسمان بكشد. بر همين اساس پيامبراكرم (ص) و امامان (ع) نهايت تواضع را در راه رفتن و ساير شئون زندگي مراعات ميكردند، تا آنجا كه پيامبر (ص) میفرماید: «من مشي علي الارض اختيالا لعنته الارض، و من تحتها و من فوقها؛ كسي كه از روي تكبر و غرور روي زمين راه رود، زمين و آنان كه در زمين خفتهاند، و روي زمين هستند او را لعنت ميكنند.» و روزي آن حضرت در حين عبور از كوچهاي جمعيتي را ديد كه اجتماع كردهاند، نزد آنها رفت و فرمود: چه خبر است؟ آنها شخصي را نشان دادند و گفتند: اين ديوانهاي است كه حركتها و گفتار خندهآورش، مردم را متوجه خود ساخته است، مردم به تماشاي او پرداختهاند. پيامبر (ص) آنها را به سوي خود فرا خواند و به آنها فرمود: «اين شخص دچار بيماري است، آيا ميخواهيد ديوانه حقيقي را به شما معرفي كنم؟» آنها عرض كردند: آري. فرمود: «المتبختر في مشيته، الناظر في عطفيه، المحرك جنبيه بمنكبيه، فذاك المجنون؛ ديوانه حقيقي كسي است كه با تكبر و غرور راه ميرود، هنگام راه رفتن پيوسته به دو طرف خود نگاه ميكند، و پهلوهاي خود را با شانهاش تكان ميدهد (تنها خودش را مينگرد) اين است ديوانه حقيقي.» نيز از امام علي (ع) نقل شده: در يكي از جنگهاي صدر اسلام، ابودجانه انصاري، عمامهاي بر سر نهاد و بين دو صف اسلام و كفر، با غرور مخصوصي راه رفت. پيامبر (ص) فرمود: «اين نوع راه رفتن را خداوند مبغوض دارد، جز در ميدان جنگ در برابر دشمن.» براي روشن شدن بيشتر مطلب نظر شما را به سه حديث زير جلب ميكنم: ۱- بشير نبال ميگويد: در محضر امام باقر (ع) در مسجد مدينه بوديم، ناگاه غلامی وارد مسجد شد و به صورت جهنده و پايكوبان راه ميرفت، امام باقر (ع) فرمود: «اين شخص، جبار است.» به امام عرض كردم: اين شخص بيچاره و سائل است. فرمود: بلكه جبار است.» يعني گرچه فقير است ولي چون اينگونه مغرورانه راه ميرود، در صف جباران و مستكبران خواهد بود. ۲- امام صادق (ع) در ضمن گفتاري فرمود: خداوند ايمان را بر جوارح و اعضاي انسان واجب كرده و در ميان آنها تقسيم نموده است، از جمله بر پاهاي انسان واجب كرده كه به سوي گناه گام نگذارد و در راه رضاي خدا قدم بردارد. از اين رو خداوند در قرآن ميفرمايد: «در زمين متكبرانه راه مرو.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان