25 آبان 1396, 3:40
بدون شک هیچ کشوری در سدههای اخیر نتوانسته است بدون داشتن ارتباط با دیگر کشورهای جهان به حیات خود ادامه دهد. طبعا میتوان انتظار داشت که این روابط در نتیجه تحولات صنعتی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دگرگونیهایی داشته باشد. همچنین تقریباً در هر نوع ارتباط متقابل کشورها دو خصیصه چشمگیر میتوان سراغ گرفت که برای سهولت برای تحت عناوین اثرات مثبت و منفی از آن یاد میکنند. بدیهی است این اثرات به طور کلی بیشتر به نفع یک کشور و به زیان یک کشور دیگر است. هرچند احتمالاً در مواقعی تقریباً طرفین به یک اندازه از آن متمتع یا متضرر میشوند. منظور از روابط خارجی ایران انواع روابط اعم از روابط سیاسی، اقتصادی، علمی، بازرگانی و مانند آن است که هرچند در طول تاریخ به طریقی با هریک از کشورهای دور و نزدیک برقرار بوده است اما از زمان سلطنت آققویونلوها وارد مرحله تازهای شده، زیرا در آن تاریخ بهرغم اینکه هنوز غرب به تعبیر کنونی کلمه مطرح نبود اما راههای نفوذ مظاهر فرهنگی جدیدی را در فرهنگ سنتی ایران گشود که تا آن روز بیسابقه بود. این روابط با نزدیکترین همسایه شمال غربی ایران، یعنی دولت عثمانی که بیشتر یک کشور اروپایی و کمتر یک کشور آسیایی محسوب میشد، آغاز شد. اگرچه «... از سلطنت آققویونلوها تا آخر عهد نادرشاه... هم خصومت مذهبی و هم تا حدی سیاسی به شدت در بین دو مملکت جاری بود و اوقات ملت را به خود مصروف و مشغول میداشت و همچنین جنگهای متوالی و بیانقطاع میان دو دولت برپا بود... پس از نادرشاه تا اواخر عهد قاجاریه... روابط عادی و سرد با صلح برقرار بود».
کشور دیگری که رابطه با آن توانست تا حدودی تمدن غرب را به ایران بشناساند، هندوستان بود. روابط ایران و هند، جز در سلطنت نادرشاه افشار، تقریباً همیشه دوستانه بوده و کمتر رنگ خصومت و رقابت داشته است. هرچند قسمتی از این روابط که به استعمارگران انگلیس مربوط میشد، رنگ دسیسه و نیرنگ و گاه خصمانه داشته که آن هم به سیاست انگلیس در قاره آمریکا مربوط بوده است. این حکم درباره روابط ایران با کلیه کشورهای اروپایی و ایالاتمتحده آمریکا نیز صادق است. چراکه رابطه ایران با این کشورها در مواقع عادی حسنه بوده اما هرگاه منافع آنان به خطر افتاده، رنگ خصمانه به خود گرفته است.
غیر از این دو کشور ایران عهد قاجار با کشورهای قدرتمند و سرشناس آن روز رابطه داشته که روس، انگلیس، فرانسه، اتریش، آلمان و در سالهای آخر دوره قاجار آمریکا در صف مقدم این ارتباط قرار داشتند. این ارتباط از آنجا حائز اهمیت است که اولاً در آینده کشور تأثیر تعیینکنندهای داشته ثانیاً با روابط مشابه سابق قابل مقایسه نبوده است. به تعبیر دیگر هرچند ایران همیشه با تعدادی کشور خارجی در ارتباط بوده اما روابط خارجی ایران «.... خصوصاً روابط ایران با ملل اروپایی قبل از عهد فتحعلیشاه قاجار ظاهراً دارای هیچگونه تأثیر مدنی و فکری در ایران نبوده است. استیلای پرتغالیها بر سواحل خلیجفارس در اوایل قرن دهم (۹۱۳) تا نیمه قرن یازدهم (۱۰۳۲) و هلندیها در اوایل قرن یازدهم (از سنه ۱۰۹۱ تا اواسط قرن دوازدهم) و مراودات آنها منشأ چنین تأثیرات و نتایجی نبوده و البته استیلای انگلیسیها به هندوستان.... و پیشرفت روسها در شمال کوههای قفقاز و سواحل دریای سیاه و جنگهای آنان با عثمانیها مانند امواجی که از دور مشاهده شود در ایران یعنی در محافل هیات حاکمه به کلی خالی از اثر نبوده است.
«بعد از دوره صفویه آن روابط جزئی و متفرقه انفرادی که گاه به گاه بین ایران و دربارهای اروپا یا مراکز دینی مسیحی بود، منقطع شد و یک خواب عمیق بیخبری مطلق و طولانی به این دیار مستولی شد و پرده ظلمتی ایران را از مغرب زمین جدا کرد و جز روابط خصمانه با عثمانی بین این مملکت و مغرب اتصالی نبود».
تقیزاده در نوشتهها و سخنرانیهایش، نخستین مراحل ارتباطات سازنده و هشداردهنده با اروپا را جنگهای ایران و روس میداند که در نتیجه شکست ایران در این دو جنگ دو دسته مستشار نظامی از فرانسه و انگلیس به ایران دعوت شدند تا فنون نظامیگری را به ارتش ایران بیاموزند. به این ترتیب بود که «.... از یک طرف تمایل عباسمیرزا... به اخذ فنون و صنایع فرنگستان و ترویج آنها در ایران و از طرف دیگر راه ورود اولین مقدمات تمدن مغرب را در ایران باز کرد. آوردن مطبعه فارسی از اروپا و ترویج آبلهکوبی.... و فرستادن محصلین از ایران به انگلستان برای فراگرفتن فنون جدید و مخصوصا اسلحهسازی و طب و مهندسی و چندین اقدامات تجددی دیگر قدمهای اولی به سوی کسب تمدن غرب بود...»
با این همه باید یادآور شد که به طور کلی روابط کشورهای روس، انگلیس و فرانسه با ایران در دوره قاجار رابطه استعمارگر با استعمارشونده بوده و به صورتهای متعدد و مختلف بر این مدعا تأکید شده است. اتکای بیش از حد مردم و دولتمردان به سفارتخانههای خارجه از دیگر جنبههای نفوذ غرب در ایران بود تا جایی که به قول نویسنده «عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران» بزرگترین بدبختی ناصرالدین شاه قلت رجال وطندوست و کارآزموده بود. در تمام این مدت شاید به جز چند نفر هیچ مرد متنفذی را نمیتوانید پیدا کنید که با خارجیها بند و بستی نداشته است. هر وزیری، هرحاکمی، هر خانی، یا وابسته به سفارت روس یا انگلیس بود و اغلب هم به کمک یکی از این دو سفارتخانه روی کار آمده بودند. این وابستگی تقریباً همیشه به زیان ایران تمام شده و هرچند انعکاس یا واکنش مردم نسبت به حکومت استبدادی دولت متبوع آنها بوده اما نتیجه آن پناه بردن به دامن دشمن خارجی برای فرار از دست دشمن داخلی یا خودی بوده که در هر صورت هم در کوتاهمدت و هم در بلند مدت به نفع کشور نبوده است.
منبع: غلامعلی سرمد، اعزام محصل به خارج از کشور (در دوره قاجاریه)، چاپ و نشر بنیاد، ۱۳۷۲.
روزنامه دنیای اقتصاد
چهارشنبه 12 مهر ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان