دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

میعاد با ابراهیم(ع)

حج یعنی آهنگ، مقصد یعنی حرکت نیز هم. و همه‌چیز با کندن از خودت، از زندگی‌ات و از همه علقه‌هایت آغاز می‌شود، مگر نه که در شَهرت ساکنی؟ سکونت، سکون، حج نفی سکون.
میعاد با ابراهیم(ع)
میعاد با ابراهیم(ع)

میعاد با ابراهیم(ع)

روزنامه اطلاعات

حج یعنی آهنگ، مقصد یعنی حرکت نیز هم. و همه‌چیز با کندن از خودت، از زندگی‌ات و از همه علقه‌هایت آغاز می‌شود، مگر نه که در شَهرت ساکنی؟ سکونت، سکون، حج نفی سکون. چیزی که هدفش خودش است یعنی مرگ. حج: جاری شو! هجرت از «خانه خویش» به «خانه خدا»، «خانه مُردم». ای بر لبهای دیگران ترانه‌ساز، آهنگ نیستان خویش کن!

موسم: و اکنون هنگام دررسیده است، لحظه دیدار است، ذی‌حجه است، ماه حج، ماه حرمت. جنگیدن، کینه‌ورزیدن و ترس، زمین را مهلت صلح، پرستش و امنیت داده‌اند. خلق با خدا وعده دیدار دارند، صدای ابراهیم را بر پشت زمین نمی‌شنوی؟ و او در خانه‌اش تو را به فریاد می‌خواند، دعوتش را لبیک گوی! پس اکنون که در «دار عمل» هستی، خود را برای رحلت به «دار حساب» آماده کن، مردن را تمرین کن. پیش از آنکه بمیری، بمیر. حج کن؛ به میقات رو، و با آن که تو را آفرید، وعده دیدار داری.

احرام در میقات: میقات لحظه شروع نمایش، و پشت صحنه نمایش است و تو که آهنگ خدا کرده‌ای و اکنون به میقات آمده‌ای، باید لباس عوض کنی. لباس کفن پوش. رنگها را همه بشوی! سپید بپوش، سپید کن، به رنگ همه شو، همه شو، همچون ماری که پوست بیندازد، از «من بودن» خویش به در آی، مردم شو. ذره‌ای شو، درآمیز با ذره‌ها، قطره‌ای گم در دریا، نه کسی باش که به میعاد آمده‌ای؛ خیس شو که به میقات آمده‌ای! بمیر پیش از آنکه بمیری. جامه زندگی‌ات را به در آور، جامه مرگ بر تن کن. اینجا میقات است.

نیت: نیت کن! همچون خرمایی که دانه می‌بندد، ای پوسته، بذر آن خودآگاهی را در ضمیرت بکار و خداآگاه شو، خلق‌آگاه شو، خودآگاه شو. و اکنون انتخاب کن، راه تازه را، سوی تازه را، کار تازه را، و خود تازه را.

نماز در میقات: ای رحمن! که دوست را می‌نوازی! ای رحیم که آفتاب رحمتت، جز تو دیگر کسی را نخواهم ستود که حمد ویژه توست. نماز میقات! هر قیامش و هر قعودش، پیامی ‌است و پیمانی که از این پس، ای خدای توحید هیچ قیامی ‌و هیچ قعودی، جز برای تو و جز به روی تو نخواهد بود.

مُحرّمات: هر چه تو را به یاد می‌آورد، هرچه دیگران را از تو جدا می‌کند، و هرچه نشان می‌دهد تو در زندگی که‌ای؟ چکاره‌ای؟ هر چه یادگار دنیاست، هرچه روزمرگی‌ها را برای تو تداعی می‌کند، هرچه بویی از زندگی پیش از میقات دارد، و هر چه تو را به گذشته مدفونت باز می‌گرداند، مدفون کن. و خدا تو را دعوت کرده است، ندا داده است که: بیا، و اینک تو آمده‌ای، اینک پاسخش را می‌دهی: «لبیک! لبیک اللهم لبیک، ان الحمد و النعمه لک و الملک لا شریک لک لبیک!»

کعبه: در آستانه مسجدالحرامی. اینک کعبه در برابرت! یک صحن وسیع و در وسط یک مکعب خالی، ناگهان بر خود می‌لرزی! حیرت، شگفتی، کعبه در زمین، رمزی از خدا در جهان؛ مصالح بنایش؟ زمینش؟ زیورش؟ قطعه‌های سنگ سیاهی که از کوه کنار مکه بریده‌اند و ساده، بی‌هیچ هنری، تکنیکی، تزئینی، برهم نهاده‌اند و همین! و کعبه رو به همه، رو به هیچ، همه جا، و هیچ جا، همه‌سوئی یا بی‌سوئی خدا!

رمز آن: کعبه! اما شگفتا کعبه در قسمت غرب، ضمیمه‌ای دارد که شکل آن را تغییر داده‌اند، بدان جهت داده است، این چیست؟ دیواره کوتاهی، هلالی‌شکل، رو به کعبه.

نامش؟ حجر اسماعیل! حجر یعنی چه؟ یعنی دامن! استی به شکل یک دامن است: دامن پیراهن، پیراهن یک زن! آری، یک زن حبشی، یک کنیز! کنیزی سیاه‌پوست، کنیز یک زن. این دامان پیراهن‌ هاجر است، دامانی که اسماعیل را پرورده است، اینجا «خانه ‌هاجر» است و اینجا، خانه خدا، دیوار به دیوار خانه یک کنیز؟ و تمامی‌حج به خاطره ‌هاجر پیوسته است، و هجرت، بزرگترین عمل، بزرگترین حکم، از نام‌ هاجر مشتق است، پس هجرت؟ کاری‌ هاجروار! ای مهاجر که آهنگ خدا کرده‌ای، کعبه‌ی خداست و دامان‌ هاجر!

طواف: آفتابی در میانه و بر گردش، هر یک ستاره‌ای در فلک خویش، دایره‌وار، برگرد آفتاب. به رود بپیوند تا جاودان شوی، تا جریان یابی تا به دریا رسی. چرا ایستاده‌ای؟ ای شبنم؟ در کنار این گرداب مواج خویش آهنگ، که با نظم خویش، نظم خلقت را حکایت می‌کند، به گرداب بپیوند! قدم پیش نه!

حجرالاسود، بیعت: از رکن حجرالاسود باید داخل مطاف شوی، از اینجاست که وارد منظومه جهان می‌شوی، حرکت خویش را آغاز می‌کنی، «در مدار» قرار می‌گیری، در مدار خداوند، اما در مسیر خلق! در آغاز باید حجرالاسود را مَس کنی. با دست راستت، آن را لمس کنی و بی‌درنگ خود را به گرداب بسپاری.

این سنگ رمزی از دست است، دست راست، دست کی؟ دست راست خدا!

طواف می‌کنی، دیگر خود را به یاد نمی‌آوری، به جای نمی‌آوری، تنها عشق است، جاذبه عشق و تو یک مجذوب! از طواف خارج می‌شوی، در پایان هفتمین دور؟ هفت؟ آری!

اینجا هفت، شش به علاوه یک نیست، یعنی که طواف من بر گرد خدا،

و هفت: یادآور خلقت جهان است. و اکنون دو رکعت نماز، در مقام ابراهیم. اینجا کجاست؟ مقام ابراهیم،قطعه سنگی با دو رد پا، ردپای ابراهیم، ابراهیم بر روی این سنگ ایستاده و حجرالاسود سنگ بنای کعبه را نهاده است. و اکنون جاری شو، سیل شو، بکوب و بروب و بشوی و بر آی! حج کن! و اکنون ابراهیمی ‌شده‌ای!

مقام ابراهیم: اکنون به آن من راستینت رسیده‌ای… در مقام ابراهیم می‌ایستی، پا جای پای ابراهیم می‌نهی؟ رویارویخدا قرار می‌گیری، او را نماز می‌بری. ابراهیم‌وار زندگی کن، معمارکعبه ایمان باش. سرزمین خویش را منطقه حرم کن، که در منطقه حرمی‌!

سعی: نماز طواف را در مقام ابراهیم پایان می‌دهی و آهنگ «سعی» می‌کنی، میان دو کوه صفا و مروه، به فاصله سیصد و اند متر. سعی، تلاش است، حرکتی جستجوگر، دارای هدف، شتافتن، دویدن در طوف، در نقش ‌هاجربودن. و در مقام، در نقش ابراهیم و اسماعیل، هر دو.

و اکنون سعی را آغاز می‌کنی، و باز به نقش‌ هاجر برمی‌گردی. هاجر تنها، دوان بر سر کوه‌های بلند بی‌فریاد! در جستجوی آب! آری آب، آب خوردن! نه آنچه ازعرش می‌بارد، آنچه از زمین می‌جوشد؛ مادی مادی! همین ماده سیالی که بر زمین جاری است و زندگی مادی تشنه‌ آن است، بدن نیازمند آن است، که در تن تو خون می‌شود، که در پستان مادر شیر می‌شود، و در دهان طفل آب است!

طواف، روح و دگر هیچ!

و سعی، جسم و دگر هیچ!

و ناگهان، یکباره معجزه‌آسا!

به قدرت نیاز و رحمت مهر، زمزمه‌ای!

«صدای پای آب»، زمزم!

تقصیر، پایان عمره: در پایان هفتمین سعی، بر بلندای مروه، از احرام برون آی، اصلاح کن، جامه‌ زندگی بپوش، آزاد شو، از مروه، سعی را ترک کن، تنها و تشنه با دستهای خالی، به سراغ اسماعیلت، تنهایی تو به سر آمده است؛ زمزم در پای اسماعیل تو می‌جوشد، خلق در پیرامون تو حلقه زده‌اند، و چه می‌بینی؟خسته از «سعی»، بر عشق تکیه کن!

ای انسان مسئول، بکوش که اسماعیل تو تشنه است؛ و ای انسان عاشق، بخواه که عشق معجزه می‌کند. گوشَت را بر دیواره قلبت بنه، به نرمی ‌بفشار، زمزمه‌اش را می‌شنوی، از سنگستان مروه، به سراغ زمزم رو، از آن بیاشام، در آن شستشو کن. امید آنکه این طواف و این شستوی روحانی نصیب همگی ما گردد. آمین!

دکتر علی شریعتی

شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS