دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نور بر نور بخش دوم

اشاره: بخش پیشین به اینجا رسید که ما نور خدا را در جهان می‌بینیم و اگر جهان نبود، نور محض را هرگز نمی‌شد دید.
نور بر نور بخش دوم
نور بر نور بخش دوم

گفتگو با دکتر غلامحسین دینانی - کریم فیضی - بخش دوم

اشاره: بخش پیشین به اینجا رسید که ما نور خدا را در جهان می‌بینیم و اگر جهان نبود، نور محض را هرگز نمی‌شد دید. در همه مظاهر زیبای هستی می‌توان به نور خدا چشم دوخت. اینک ادامه سخن:

آنچه در «مثلُ نُوره» و بعد از آن آمده، در حقیقت توضیح «اللهُ نُورُ السموات و الارض» است. از این مثال می‌توان فهمید که زمین و آسمان حاوی و حامل نور خدایند، همچنان که مصباح و زیت و زجاجه چنین حکمی را دارند.

واقعیت این است که ما همیشه نور را در قالب‌ها می‌بینیم. موجوداتی که ما می‌بینیم، همگی فتیله‌هایی هستند که حبابی در دور و اطرافشان وجود دارد. شعله‌ها همیشه در فتیله‌ها هستند و فتیله‌ها در حباب است. چنین است سخن در مورد زمین و آسمان که قالب‌های نور خدا هستند و اگر این قالب‌ها (یعنی آسمان و زمین، بلبل و نسیم بهار و کبوتر و غیر این) نبود، نور محض خدا را نمی‌شد دید و درک کرد.

گویی خداوند در اینجا در مقام دفع دخل مقدر است، با این تقدیر: مبادا شبهه کنید که خود سماوات و ارض «الله» هستند. اینها قوالب نور خداوندند؛ چه، خداوند نورش را با اینها به ما نشان می‌دهد.

از باب پوزیتیویسم، دفع دخل مقدر خوبی کردید و من این را از شما می‌پذیرم؛ اما اگر نظر مرا بخواهید، می‌گویم: همه این مظاهر هم نورند. با اینکه نظر خودم این است، اما حرف شما را هم قبول می‌کنم. هر چه هست، پرتو نور است.

آیا پرتو نور غیر از نور است یا عین نور است؟

پرتو نور، نور است، اما نه نور محض، بلکه «نور قالب‌یافته» است. نورها، خودشان قالب پیدا می‌کنند. در اینجا باید مأجرای دو عارفی را یادآوری کنم که یکی از آنها اوحدالدین کرمانی بود. شمس تبریزی از او پرسید: «مولانا، چه می‌کنی؟» گفت: «نور ماه را در تشت آب می‌بینم». شمس گفت: «اگر دملی به گردن نداری، سر را بلند کن و ماه را در آسمان ببین!» به نظر من هر دو درست می‌گفتند چون هر دو عارف بودند.

مقصودتان اینکه هر دو وجه جایز است. ادامه آیه چنین است: «مثلُ نُوره کمشکوه فیها مصباحٌ».

قرآن از مشکاتی صحبت می‌کند که در آن مصباح وجود دارد. مصباح شعله‌ای است که حباب در آن قرار دارد است. بعد می‌فرماید: «المصباحُ فی زُجاجه»؛ یعنی آن شعله در یک شیشه است. «الزُجاجهُ کانّها کوکبٌ دُریٌ…» زجاجه که داخل آن حباب است، مانند ستاره درخشانی است که «یُوقدُ من شجره مُبارکه زیتُونه». شجره مبارکه همان مشکات و مصباح است و ما از آن تعبیر به «قوالب» کردیم‌. اینکه چراغ را «مصباح» می‌گویند، به دلیل ماده کلمه است: اصبح، یصبح، اصباحا. «مصباح» اسم آلت است. چراغ را به دلیل اینکه روشن می‌شود، مصباح می‌گویند. چراغ، ابزار رساندن ما به صبح است. هم مصباح و هم چراغ، اسم آلت است و آلتی است که ما را به صبح می‌رساند. بعد از اینکه صبح شد، دیگر به چراغ نیاز نداریم. پس، مصباح آلت الوصول الی الصبح است یعنی تاریکی را می‌برد، تا شما را به صبح برساند.

مثالی که قرآن کریم زده، بسیار زیباست. در اینجا چند کلمه به کار رفته است: «مصباح»، «زجاجه»، «کوکب»، «دُرّی» و«یُوقد». یوقد از ماده «وقود» است؛ یعنی آتشگیرانه؛ آن شجره گویا آتشگیرانه بوده است. در داستان حضرت موسی(ع)، موسی(ع) خدا را در درخت دید.

البته در آیه نور صحبت از حضرت موسی(ع) نیست!

درست است؛ اما اشاراتی هست که طبق آن می‌توانیم بگوییم همین شجره مبارکه بود که برای او ظاهر شد. مصداق کاملش همین است که در این آیه آمده است: «شجره مُبارکه زیتُونه لا شرقیه و لا غربیه». در آیه شریفه صحبت از نوری است که از درخت زیتون متصاعد می‌شود. می‌دانیم که خورشید از شرق طلوع می‌کند و در غرب غروب می‌کند. هر نور حسی از جایی می‌آید و حتماً جهت دارد؛ اما نور خدا جهت ندارد و فاقد شرق و غرب و فاقد جنوب و شمال و بالا و پایین است. و چیزی که جهت نداشته باشد، همه جا هست.

این خصلتی از خصال خداست که همه جا هست.

در اینجا به طور منطقی، صحبت از نور خداست. چیزی که روشن است و شرقی و غربی و شمالی و جنوبی نیست، همه جایی است. «یکادُ زیتُها یُضئُ». یعنی «زیت» یا مایه آتش‌گیری آن شجره زیتونه، چنان است که کم مانده خودش نور بدهد. روشن است که شدت روشن بودن روغن (زیت) را بیان می‌کند. این نور به شجره منتقل می‌شود و خود شجره را نورانی می‌کند. زیت در اصطلاح امروزی ما همان نفت یا مایه اشتعال است. «یکاد» در اینجا تدریج را می‌رساند. طبیعی هم هست که تدریج باشد، چون عالم تدریجی است؛ بنابراین نور این عالم هم تدریجی است. نور خدا هم در این عالم تدریجی است مانند سوختن نفت که تدریجی است و به‌تدریج تمام می‌شود و چراغ را دچار سوسو می‌کند.

از تعبیر «و لو لم تمسسه نار» برمی‌آید که خود آن زیت، درخشان است.

شاید بتوان گفت که شیوه توصیف آیه شریفه به سبک قدماست. آیه آتش و نور و آتشگیرانه را به صورتی وصف می‌کند که بر مناسبات عهد نزول حاکم بوده است. در زمان‌های گذشته برق نبود. اگر آتش می‌خواستید روشن کنید، باید با سنگ چخماخ، جرقه می‌زدید. به دلیل نبود این امکانات، غالباً آتش را خاموش نمی‌کردند تا از آن آتشهای دیگر ایجاد کنند. مثل امروز نبوده که کبریت و امکان جرقه همه جا هست و اگر آتشی خاموش می‌شود، دوباره می‌زنند و دوباره روشن می‌کنند. حافظ که شاعری قرآنی است و حافظ قرآن بوده است، در شعرش از آتش نامیرا حرف زده است: «آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست». نور خدا هم آتشی است که خاموش نمی‌شود هرچند که وصف این نور و آتش با زبان متعارف آن روز صورت گرفته است. در این قسمت، آیه می‌فرماید که نور خدا آتشگیرانه نمی‌خواهد، بلکه خودش روشن می‌شود.

اضائه‌ای است که آتشش ذاتی است.

بله، ذاتی است. لازم نیست آتشی باشد تا آن را روشن و شعله‌ور کند. من در اینجا هم نور را به ادراک برمی‌گردانم و معتقدم انسان هرچه ادراکش بالا رود، روشن‌تر می‌شود. ادراک نوری است آتشین که محتاج جرقه و کبریت نیست. می‌توان اولیای خدا را مظاهر ادراک و واجدان نور الهی دانست. پیغمبر اکرم(ص) صاحب اضائه است، یعنی نورش از خودش است و لازم نیست از جایی کسب نور کند.

می‌رسیم به کانون آیه که عبارت است از: «نُورٌ علی نُور».

گویا این جمله بسیار زیبا درصدد توضیح این نکته است که چطور نور الهی و شجره زیتونه، بدون اینکه آتشی به آن متصل شده باشد، روشن می‌شود.

«علی» را در اینجا به معنای فوقیت و استعلا می‌گیرید؟

به طور قطع چنین است.

می‌توانیم «نُورٌ علی نُور» را به «اللهُ نورُ السموات و الارض» عطف کنیم و بگوییم: آن نوری است که فوق نور است.

این، بیان همان چیزی است که عرض کردم.

مع‌الوصف «نـورالانـوار»ی که سهروردی می‌گوید، اثبـات می‌شود که به معنای نور فوق نور است.

درست است و اساساً توحیدی غیر از این نیست.

«یهدی اللهُ لنُوره من یشاء».

هدایت فقط از نور حق است، نه هر نوری. آیه می‌فرماید: «یهدی اللهُ لنُوره»، نمی‌گوید: للنور و من النور و الی النور. هدایت فقط به نور خداست. نور خدا اگر نباشد، هدایت نیست. انسان‌ها هر کاری که بکنند، تا نور حق نباشد، نصیبی از هدایت نمی‌برند. «من یشاء»، مشیت حق هم هست و مشیت حق، همان نور حق است.

در انتهای آیه، خداوند از آیه به عنوان مثالی برای مردمان نام می‌برد: «و یضربُ اللهُ الامثـال للناس واللهُ بکُل شیءٍ علیم».

طبق این بخش از آیه می‌توان گفت همه آنچه در آیه از توصیف نور و بیان «مشکات» و «مصباح» و «زجاجه» و «شجره زیتونه» و… آمده، جنبه تمثیل داشته است تا انسان‌ها موضوع را بهتر بفهمند، و الا خداوند علیم است و احتیاجی به مثال ندارد. در حقیقت، مثالی زده شده است تا مردم درکی از نور خدا داشته باشند. این مثال برای فهم ماست. «نور» علی‌الاطلاق از خداست و غیر خدا، بهره‌ای از نور ندارد. خداوند با نور خودش و به خاطر نور خودش همه را هدایت می‌کند. اگر کسی به نور او نرسد، در جای دیگر نور پیدا نمی‌کند. اگر نور خدا به کسی نرسد، او بی‌نور می‌ماند و در ظلمت مستقر می‌شود. بله، اگر نور الهی نباشد، در جای دیگر نوری نیست. «من نور» یعنی هیچ نوری، نه نور جزئی، نه نور کلی. البته نور یکی است و آن نور خداوند است و این معنای توحید است.

شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷

روزنامه اطلاعات

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS