23 فروردین 1396, 5:49
«توكل» از آموزههایی است كه تأثیر شگرفی بر سلامت روان انسان دارد. توكل به انسان جرات اقدام و عمل میدهد و بازدارندههای رفتاری را از میان برمیدارد. قرآن میفرماید: آن گاه كه عزم كردی و تصمیم گرفتی، به خدا توكل كن و كار خود را دنبال نما ( آل عمران: ۱۶۹) و این اولاً، مستلزم حركت و تلاش انسان است و ثانیاً، چون بر خدا اعتماد میكنیم كار را با اطمینان بیشتری انجام میدهیم. توكل یعنی اینكه انسان همیشه به آنچه منطبق با حق است عمل كند، و در این راه به خدا اعتماد كند كه خداوند پشتیبان كسانی است كه حامی و پشتیبان حق بوده اند (مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۲۴). یكی از عوامل اضطراب و نگرانی انسان كارهای مهم و سرنوشتساز هستند. هنگامی كه شخص میخواهد به كار ویژهای كه در زندگیاش جایگاه مهمی دارد، اقدام نماید، چون انجام آن ثمرات مثبتی در زندگیاش دارد و از سوی دیگر، انجام ندادنش ضرر قابل توجه ای دارد، در انجام آن، دچار شك و تردید و دچار دلهره و اضطراب میشود و تنیدگی زیادی بر روح و روان او عارض میگردد. در این مواقع، به دنبال یك تكیهگاه مورد اعتماد است تا او را در به انجام رساندن آن كار، یار و پشتیبان باشد. با گزینش پشتیبان به عنوان تكیه گاه، قلبش آرام میشود، نیرویی دو چندان پیدا میكند و از نگرانی خلاص میشود و اینجاست که نقش تأثیر گذار توکل در سلامتی جسم و روح خودش را نشان میدهد. حقیقت «توكل» همان اعتماد قلبی به خدا در تمام كارها و صرف نظر از غیر خداست، و این با تحصیل اسباب منافات ندارد، مشروط بر اینكه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسی نشمرد.(عبدا... شبر، الاخلاق، ص ۲۷۵). همان گونه كه انسان معمولاً در كارهای دنیوی برای خود وكیل برمیگزیند و بسیاری از كارهای خود را به او واگذار مینماید تا آثار و نتایج سودمندتری در پی داشته باشد، شایسته است بنده خدا نیز در همه امور زندگی به خدا تكیه كند و او را وكیل خود قرار دهد تا خواسته هایش بدون هیچ اضطراب و تشویش خاطر تأمین گردند. «توكل بر خدا» به معنای اعتماد نمودن و تكیه بر خدا در همه امور است. كسی كه بر خدا توكل دارد، كارهای خود را به او وامیگذارد و تنها بر قدرت او تكیه دارد. توكل از حیث روانی، پشتیبان قدرتمندی برای انسان در حل مشكلات است(ام. رابین دیماتئو، روان شناسى سلامت، ترجمه محمد كاویانى، ج ۲، ص ۷۵۶). انسانی كه الهی نیندیشد، یا باید این درد را تحمل كند و اقدام به كاری نكند و یا برای انجام هر كاری به یاری و كمک دیگران امید داشته باشد. چنین فردی كه امید به دیگران بسته و خود را بازنشسته و از كار و تلاش باز ایستاده میبیند، هم از این درد بیكاری رنج میبرد و هم از اینكه باید چشمش به كمک دیگرانی باشد كه مانند خودش هستند، و این دردها و نگرانیها به تدریج، او را به انزوا و كنارگیری از اجتماع و نیز كمرنگ شدن ارتباطات اجتماعی میكشانند و سلامت روانی فرد را از بین میبرند و فرد افسرده و درمانده میشود. از این رو، توكل بر خدایی كه قادر و توانا بر انجام همه كارهاست، انسان را از تكیه به غیر خدا بینیاز میدارد و انسان را به تلاش و توجه به تواناییهای خدادادی خود امید میبخشد و اینجاست كه امید و چشمداشت به كمك دیگری بی معنا میشود. در آیات و روایات به این مهم اشاره شده است.
آموزههاي نبوي بر وفاي به قول و قرارها تأكيد داشته و آن را از نشانههاي ايمان شخص ميشمارد. به سخن ديگر هر كسي اگر بخواهد درباره ايمان شخصي داوري كند بايد به شيوه رفتاري او در عمل به قول و قرارهاي او توجه كند كه اگر به قولي كه ميدهد عمل كند ميتوان آن را نشانهاي از ايمان شخص دانست، به ويژه آنكه اين قول و قرار، زباني و شفاهي باشد و تنها خود و ديگري و خدا از آن آگاه باشند. به هر حال پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) بر اين اصل اساسي جامعه و انسانيت توجه داشتند. به عنوان نمونه ميفرمايند: آن كس كه به خدا و روز جزا ايمان دارد بايد به وعده خود وفا كند (اصول كافي، ج ۲/ص ۴۶۳، حديث۲). در همين رابطه اميرمؤمنان علی(ع)نيز ميفرمايد: ان الوفاء بالعهد من علامات اهل الدين؛ وفاي به عهد از نشانههاي مردم متدين است (سفينه البحار، ج ۲/ ص ۵۷۶). اصولاً از نظر اسلام كسي كه پايبند به پيمان خود نباشد دين ندارد: لادين لمن لاعهد له (بحار الانوار، چاپ بيروت، ج ۲۷/ ص ۶۹.) چنان كه براساس همين مباني و اصول است كه نشانه نفاق شخص در ايمان به خدا و رستاخيز را ميتوان در بدقوليهاي وي جستوجو كرد. كسي كه به قول و قرارهاي خويش پايبند نيست نميتواند مدعي ايمان باشد؛ زيرا قول و عملش با هم تطابق ندارد و عدم مطابقت قول و عمل، خود يكي از مهمترين نشانههاي نفاق است. از اين رو پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: نشانه منافق سه چيز است: دروغگويي، پيمان شكني و خيانت در امانت. (المستطرف، ج ۱/ ص ۸۹۱) اميرمؤمنان(ع) در فرمان خود به مالك اشتر بر جايگاه عمل به قول و قرارها تأكيد ميورزد و ميفرمايد: بپرهيز از اينكه به مردم وعده بدهي و تخلف كني... زيرا (تخلف از وعده) موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان كه قرآن ميفرمايد: «نزد خدا بسيار خشم آور است كه بگوييد چيزي را كه به آن عمل نميكنيد» (نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه ۳۵). امام صادق(ع) وفاي به عهد را از حقوق ايماني برميشمارد و ميفرمايد: مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم و راهنماي اوست، به او خيانت نميكند و ستم روا نميدارد و او را فريب نميدهد و به او وعدهاي نميدهد كه تخلف كند (اصول كافي، ج ۲/ ص ۶۶۱، حديث ۳). بدون ترديد بدقولي و زير قرار زدن از علل مهم گسست اجتماعي و واگرايي است. بسياري از تعاملات مردمي براساس قول و قرار شكل ميگيرد. اصولاً اجتماع نميتواند به دور از وفاي به قول و قرارها دوام آورد. بدقولي چه در امور كوچك و چه بزرگ موجب ميشود تا اعتماد از جامعه سلب شود و مردم نتوانند به سخنان و قول و قرارهاي ديگري اعتماد كنند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان