نظام های ارزی Systems Of Exchange
كلمات كليدي : نظام هاي ارزي، ارز، پول، تورم، طلا، جنگ جهاني، دلار، يورو
نویسنده : سعيد كريمي
واژه System در لغت بهمعنای نظام است. نظام مجموعه منظم عناصری است که میان آنها روابطی وجود داشته باشد و یا بتواند ایجاد شود و دارای هدف یا منظور باشد[1] و Exchange در لغت بهمعنای ارز و منظور از آن، پول خارجی است.[2]
پول رایج هر کشور برای کشورهای دیگر ارز نامیده میشود. ارز کلیه وسایل پرداخت خارجی اعم از پول تحریری، شبه پول، اسناد ملی و تجاری است که در پرداختهای بین المللی پذیرفته و به کار میرود بنابراین منظور از ارز اسکناس یعنی پول رسمی تمام کشورهای خارجی و ارز تحریری پولهای خارجی ناشی از چکهای مبتنی بر سپردههای دیداری خارجی است.[3]
اگر مردم کشوری نسبت به چند سال قبل کمتر به مسافرت خارج از کشور بروند، علت این کاهش علاقه آنها به گردشگری نیست؛ بلکه دلیل آن کاهش ارزش واحد پول کشورشان در برابر واحد پول کشورهای دیگر است. این کاهش پول یا بالا رفتن ارز باعث میشود که مسافرت به خارج گرانتر تمام شود. [4]
نظام بینالمللی ارزی قبل از جنگ جهانی اول[5]
این نظام دارای مشخصه نرخ ثابت ارز بود. ارزش هر کشور بر اساس این نظام بر مبنای رابطه معینی با طلا ثابت شده بود؛ مثلا اگر هر اونس طلا مساوی 35 دلار و از طرف دیگر مساوی 17 پوند تعیین میشد، رابطه ثابتی بین پوند و دلار نیز بهوجود میآمد. کسری تراز پرداختها نیز میتوانست از طریق صدور طلا تعدیل شود. محدودیتهای ارزی هم وجود نداشت؛ لذا این امر توانست نظام ارزی مطمئن و ثابتی را تا مدتها بهوجود آورد. واحد ارزی کشورها، در این سیستم که نظام استاندارد طلا یا پایه طلا نامیده میشود، با مقدار مشخصی طلا ارتباط داشت؛ بهعنوان مثال یک مقدار مارک آلمان، مساوی 3 گرم طلا تعیین شده بود. هر چه کشوری مقدار بیشتری طلا در اختیار داشت، ارزش ارز آن کشور بر مبنای طلا بیشتر میشد و لذا کالاهای آن کشور گرانتر میگردید؛ در نتیجه کشوری که دارای طلای بیشتر بود به دلیل قیمتهای پایینتر در خارج میتوانست کالاهای بیشتری وارد نماید. با افزایش واردات، ناچارا مقداری طلا صادر شده و باعث کاهش سطح قیمتها میشد و بالعکس در خارج از این کشور، بهدلیل افزایش مقدار طلا، سطح قیمتها افزایش پیدا میکرد. کاهش سطح قیمتها در داخل و افزایش آن در خارج در نهایت منجر به تعدیل سطح قیمتها در بازار بینالملل میشد.
نظام بینالمللی ارز بین دو جنگ اول و دوم جهانی[6]
شرایط بینالمللی بعد از جنگ اول جهانی تغییر یافته بود. آلمان که قبل از جنگ صادرکننده سرمایه بود، شدیدا بعد از جنگ به سرمایه احتیاج داشت. کشورهای فرانسه و انگلیس نیز در این زمان با کمبود سرمایه دست به گریبان بودند. آلمان غیر از احتیاج به سرمایه برای بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ، باید مبالغ هنگفتی نیز بابت خسارت به کشورهای پیروز جنگ پرداخت میکرد. این مسئله باعث افزایش تورّم در کشورهای اروپایی گردید. برخی اقتصاددانان در این زمان برای از بین بردن بحرانهای مالی بینالمللی توصیه میکردند که کشورها، مجددا سیستم پایه طلا را برقرار کنند. آلمان بر این اساس، در سال 1924 مجددا سیستم پایه طلا را پذیرفت. انگلستان نیز در سال 1925 به برقراری سیستم مذکور تمایل نشان داد و با وضع قوانین و مقرراتی، سیستمی را پایهگذاری کرد که در آن طلا تنها پشتوانه پول داخلی نبود؛ بلکه ارزهای معتبر خارجی نیز میتوانست، بهعنوان قسمتی از ذخایر کشور و پشتوانه پول، مورد استفاده قرار گیرد. این سیستم که به نظام پایه طلا-ارز مشهور است، قبل از جنگ دوم جهانی کم و بیش بهصورت یک نظام بینالمللی ارزی مورد پذیرش واقع شد. پوند انگلیس و دلار آمریکا نیز بهعنوان ارزهای معتبر جهانی تلقی میشدند. سقوط سهام در بازار بورس نیویورک و بروز بحران مالی بینالمللی در سالهای 1929 پایه نظام بینالمللی ارزی حاکم را به لرزه درآورد. بالاخره وقوع جنگ دوم جهانی در سال 1939 باعث فروپاشی کامل روابط اقتصادی جهانی شد.
نظام بینالمللی ارزی بعد از جنگ دوم جهانی تا سال 1973[7]
ایجاد نظام نوین ارزی بینالمللی با توجه به تحولاتی که در سیستم پولی بینالمللی در خاتمه جنگ بینالملل دوم بهوجود آمد، اجتنابناپذیر بود. سیستم "پایه طلا" که بعد از خاتمه جنگ اول جهانی، طرفدارانی پیدا کرد، جوابگوی نیازهای جوامع بعد از جنگ بینالملل دوم نبود. سیستم پایه طلا-ارز در محدوده زمانی بین دو جنگ جهانی، کم و بیش جایگزین نظام پایه طلا شده بود و در آن زمان غیر از طلا، ارزهای معتبر جهان در برخی از کشورها پشتوانه پول داخلی شده بودند. برای اولین بار انگلستان و کشورهای مشترکالمنافع در سال 1931 سیستم پایه طلا را رها کردند. فرانسه نیز که رهبری شش کشور دیگر را از نظر سیستم ارزی در دست داشت، در سال 1936 سیستم پایه طلا را ترک کرد. از خصایص مهم دهه 1930 از بین رفتن سیستم متحدالشکل ارزی بینالمللی و ایجاد سیستم پایه طلا-ارز است. در این دهه، برقراری محدودیتهای خروج ارز و رقابت در کاهش ارزش پول داخلی رواج یافت. یکی از مهمترین موافقتنامههایی که در دهه 1930 بین انگلستان، فرانسه و آمریکا انعقاد یافت، موافقتنامهای است که در آن، اتخاذ سیاستی متحدالشکل در رابطه با تبدیل نرخ ارز پیشبینی شده است.
آمریکا و انگلیس بعد از جنگ بینالملل دوم، بهعنوان دارندگان ارزهای قوی بینالمللی با ایجاد سیستم نرخ ارز ثابت و پرداختهای ارزی آزاد توافق نمودند. مذاکرات نمایندگان 44 کشور جهان در تاریخ 1 تا 22 ژوئیه 1945 که در خاتمه منجر به انعقاد موافقتنامه برتون وودز شد، سه کمیسیون مهم به وجود آورد. موضوع ایجاد صندوق بینالمللی پول در کمیسیون اول تحت بررسی قرار گرفت. کمیسیون دوم مسئله بانک بینالمللی توسعه و ترمیم و سومین کمیسیون موضوع همکاریهای مالی بینالمللی را در دستو کار خود قرار دادند. در کمیسیون اول که دو سند با اهمیت یعنی برنامه کینز (پیشنهادی نمایندگان انگلیس) و برنامه وایت (پیسنهادی نمایندگان آمریکا) را بررسی میکرد؛ تصمیم به ایجاد صندوق بینالمللی پول گرفته شد. بر این اساس، نظام نوین بینالمللی ارزی بهوجود آمد که از سال 1945 تا 1973 عملا اجرا میشد. سیستم ارزی بینالمللی که در کنفرانس برتون وودز توافق گردید، دارای سه اصل بود: 1- نرخ ثابت ارز ولی انعطافپذیر، 2- قابلیت تبدیل و 3- دلار بهعنوان ارز قابل تبدیل و قابل ذخیره. دو اصل اول و دوم مورد پذیرش اعضا قرار گرفت؛ اما در مورد اصل سوم سکوت شد. سیستم ارزی در آن زمان براساس رابطه بین دلار و طلا (یک دلار آمریکا = 0.888671گرم طلا ) عمل میکرد. نسبت ثابت بین ارزها، کشورهای عضو را متعهد میکرد که نرخ ارز خود را مقابل دلار بیش از 1 درصد تغییر ندهند. حداکثر دامنه تغییر ارزهای مختلف نیز 4 درصد پیشبینی شد. تغییرات نرخ ارز کشورها خارج از معیارهای تعیینشده فقط در صورت وجود عدم تعادل اساسی در تراز پرداختها امکانپذیر بود. به این سیستم ارز بهدلیل انعطافپذیر بودن نرخ ارز در حد معینی، "سیستم ارز ثابت ولی انعطافپذیر" نیز میگویند.
قابلیت تبدیل ارزها، در نهایت بهمعنی ممنوعیت از برقراری محدودیتهای تجاری و ایجاد تبعیض در تجارت بینالملل بود؛ ولی اصل قابلیت تبدیل ارزها از دو جهت خدشهدار شد. اول اینکه صندوق نتوانست تعریف دقیق از کشورهای عضو ارائه دهد و ثانیا عملا محدودیتهای ارزی امکانپذیر شد. دلار بعد از جنگ دوم نه تنها ارز مسلط و معیار سنجش ارزش در مقابل دیگر ارزها در رابطه با یک گرم طلای ناب بود، بلکه تبدیل به ارز قابل انتقال و قابل ذخیره نیز گردید. دلار در خاتمه جنگ، قویترین ارز در کشورهای غربی و بهعنوان وسیله پرداخت بینالمللی مورد شناسایی قرار گرفته بود. از طرف دیگر، چون دلار قابلیت تبدیل به طلا داشته و بانک مرکزی آمریکا هر مقدار دلار را به طلا تبدیل میکرد، بهعنوان ارز قابل ذخیره نیز مورد قبول واقع گردید. چون کشورهای عضو موظف بودند که رابطه بین ارزش دلار و واحد پول داخلی خود را در محدوده معینی ثابت نگه دارند، از این جهت مشکلاتی در مورد نرخ تبدیل ارز و تراز پرداختهای خارجی برای آمریکا پیش نمیآمد. کسری مزمن تراز پرداختهای آمریکا که بیتأثیر بر وضعیت اقتصادی سایر کشورهای صنعتی نبود، یکی از دلایلی بود که نظام برتون وودز را دچار مخاطره کرد. تراز تجاری این کشور در سال 1969 مبلغ 6/8 میلیارد دلار مازاد داشت. در سال 1971، قریب 7/2 میلیارد دلار و در سال 1972 بهمیزان 4/6 میلیارد دلار کسری نشان میداد. در ماه دسامبر سال 1971، نمایندگان ده کشور صنعتی (بلژیک، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند، سوئد، انگلیس و آمریکا)، در مؤسسه اسمیت سونین در آمریکا دور هم جمع شده و راههای بهبود نظام ارزی بینالمللی را مورد بحث قرار دادند. در خاتمه توافق شد که آمریکا نرخ برابری دلار را که بهجای هر اونس 35 دلار، بهمیزان هر اونس 38 دلار تعیین کند. این تغییر نرخ برابری بهمعنی کاهش ارزش دلار به میزان تقریبی 75/8 درصد در مقابل سایر ارزهای معتبر محسوب میشد. این توافق به موافقتنامه اسمیت سونین مشهور است.
بهصورت اقدام فوق نیز که در ابتدا با خوشبینی همراه بود، نتوانست مشکلات نظام ارزی بینالمللی و همچنین تراز پرداختهای آمریکا را از بین ببرد. بدین ترتیب آمریکا مجددا در فوریه 1973 اقدام به کاهش ارزش دلار بهمیزان ده درصد کرد و ارزش هر اونس طلا را بهجای 39 دلار، 22/42 دلار تعیین نمود. این اقدام آمریکا باعث ایجاد بدبینی بین سایر کشورهای صنعتی شده و موجب گردید که آنها در ماه مارس 1973 نظام نرخ ثابت ارز را رها کرده و نظام ارز شناور کنترل شده را بهمرحله اجرا درآوردند.
نظام بینالمللی ارزی از سال 1973 به بعد[8]
در سال 1973 رابطه برخی از ارزهای معتبر جهان با طلا حذف گردیده و در اصطلاح شناور شدند. از این پس، تعیین نرخ ارز به مکانیسم بازار از طریق مقابله عرضه و تقاضا واگذار شد. کشورهای عضو صندوق، ارز خود را به دلار و یا به بلوکهای ارزی شناور دیگر (مثل استرلینگ) وابسته کردند. به این ترتیب، سیستم نرخ ارز ثابت، حداقل بهصورت دو فاکتور از بین رفته و سیستم پولی بینالمللی برتون وودز از هم پاشیده شد. شناور شدن ارزها و افزایش قیمت نفت در سال 1974 باعث شد که اصلاح سیستم پولی بینالمللی بیش از هر زمان دیگر الزامآور باشد. بدین ترتیب، اساسنامه صندوق بینالمللی پول در تاریخ 8 ژانویه 1976 در کینگستون جامائیکا با به توافق رسیدن نمایندگان آمریکا و فرانسه، اصلاح گردید. مهمترین اصلاحات و تغییرات اساسنامه صندوق را میتوان به شرح ذیل خلاصه کرد:
رها کردن نرخهای ثابت ارز و آزاد گذاردن نرخهای ارز بهمعنی تأیید روند شناور کردن ارز بود. بر این اساس، اصلاحات بهعمل آمده در اساسنامه باب مذاکرات را برای دستیابی به سیستم پولی با ثبات و قابل انعطافی مفتوح نمود و برای این منظور، اختیارات وسیعی نیز به صندوق داده شد. کنار گذاردن فلز طلا بهعنوان واحد شمارش، وسیله ذخیره و پرداخت نیز یکی دیگر از اصلاحات به عمل آمده در اساسنامه بود. صندوق برای این کار، اقدام به فروش 50 میلیون اونس طلا کرد، که قسمتی از آن به کشورهای عضو بازگشت داده شد و قسمتی دیگر نیز بهنفع کشورهای در حال توسعه بهصورت قرضه عرضه گردید.
اقدام صندوق، در جهت کاهش نقش طلا در سیستم پولی بینالمللی با توجه به استفاده بانکهای مرکزی از طلا و قیمت بالای آن در بازار آزاد، مؤثر واقع نشد. در آن زمان، مقرر گردید که بهجای طلا، از حق برداشت مخصوص که اغلب به آن طلای کاغذی اطلاق میشود، استفاده شود. حق برداشت مخصوص در سال 1974 بهجای طلا بهعنوان واحد شمارش عمل میکرد و ارزش آن نیز با سبدی از 16 ارز معتبر جهان سنجیده میشد. گذشته از این، در نظر بود که از حق برداشت مخصوص بهعنوان وسیله ذخیره و پرداخت نیز استفاده شود. متعاقب فروپاشی کمونیسم در شوروی در سال 1989، اغلب کشورهای مستقل که از تجزیه کشور مذکور بهوجود آمدند، بهعضویت صندوق بینالمللی پول درآمدند. علیهذا در رابطه با تحول در نظام بینالمللی پولی، کشورهای صنعتی در سال 1973 عملا سیستم ثابت نرخ ارزها را رها کرده و نظام ارز شناور را پذیرفتند. هدف از این تصمیم، نیز تعدیل و اصلاح تراز پرداختها در مواقع وجود کسری یا مازاد در کشورها بود. تغییرات نرخ ارز، تحت شرایط وجود سیستم ارز شناور باعث تعدیل تراز پرداختهای خارجی کشورهای مختلف با رشد و نرخ تورّم گوناگون میشود.
نظام ارز شناور که توسط کشورهای صنعتی مورد پذیرش قرار گرفت، نظام شناور بهطور خالص نبود. بانک مرکزی کشورها از طریق خرید یا فروش ارز، نرخ ارز را کنترل میکنند تا از بروز بحرانهای غیر قابل پیشبینی جلوگیری بهعمل آورند. برخی از کشورها نیز بهطور کلی نرخ ارز خود را در مقابل یکدیگر ثابت نمودند؛ در حالیکه در مقابل سایر ارزها شناور کرده بودند. این کشورها که متشکل از کشورهای اروپایی هستند، سیستم پولی اروپایی را در سال 1978 با ارز واحدی بهنام یورو پایهگذاری نمودند؛ که در سال 2000 اجرایی شد.
در نظام نرخ ارز شناور، اصلاح و تعدیل کسری یا مازاد تراز پرداختها، بهوسیله کاهش ارزش پول (تضعیف) یا افزایش ارزش پول کشور (تقویت) صورت میگیرد. تضعیف ارزش پول داخلی، عبارت است از افزایش تعمدی ارزش نرخ ارز توسط مقامات پولی یک کشور از یک سطح ثابت به یک سطح ثابت دیگر. برعکس، کاهش ارزش نرخ ارز توسط مقامات پولی را تقویت ارزش پول داخلی گویند.[9]