وحدت اسلا‌مى ومبارزه با بهائیان از دیدگاه امام خمینی(ره)

از دیدگاه امام خمینی(ره)
میثم آقا دادی
استکبار جهانى وتقابل با مهدى باوری:
الف: توطئه‌ها
نظام سلطه جهانى و جبهه استکبار براى استمرار بخشیدن به نفوذ و تسلط و حفظ منافع نامشروع خود با دقت فراوان امکانات و نقاط قوت جهان اسلام را زیر نظر دارد تا آنها را به دقت شناسایى کرده و نابود سازد.
یکى از نقاط قوت که در لیست سیاه مورد نظر قرار گرفته است، اندیشه رهایى بخش مهدى باورى است که در خطى مشى مبارزاتى امت مسلمان از جایگاه استراتژیکى برخوردار است. از این‌رو، نظام سلطه سناریوهاى متعددى را جهت تضعیف و نابودى این اندیشه مقدس طراحى کرده و متناوبا به اجرا گذارده است که به شکل گذرا به برخى از آنها اشاره مى‌شود:
دخالت مستقیم و حمایت از پروسه شخصیت پردازى و مهدى تراشی:
در طى قریب به یکصد سال اخیر اشخاص متعددى قیام کرده و اعلام داشته‌اند که همان مهدى موعود هستند و عده‌اى نابخرد یا مغرض را به دور خود جمع کرده، موجب تشنج و آشوب در یکى از مناطق جهان اسلام شده‌اند. مانند مهدى الصومال در آفریقا سیدعلى محمد باب، حسینعلى بها و سیدمحمد نوربخش در ایران، میرزا غلام احمد قادیانى در پاکستان، سیدمحمد جونپورى در هند و محمد‌بن عبدالله القحطانى در حجاز. حمایت خائنانه استعمارگران و جبهه استکبار از این جریان، به خوبى روشنگر اهداف شوم آنان است. (25)
جریان ظهور منجى به دلایل متعددى مورد توجه همه مردم جهان و خصوصا مسلمانان و بالاخص شیعیان است که آن مشخصات موعود واقعى را کاملا در احادیث نقل مى‌کنند. اگرچه نتوان از نظرگاه تاریخ، این جریان‌هاى به وجود آمده به نام مهدویت را ساخته دست مستقیم استعمار ندانست که فیه تامل )!( قطعا استعمار از بستر فراهم شده اختلاف مذهبى استفاده مى‌کند و علاوه بر آن با نگاهى تاریخى به انحرافاتى که در طول زمان رخ داده است مفید مى‌باشد: نخستین انحراف در مسئله مهدویت در قرن اول هجرى است که در مورد محمد حنفیه فرزند برومند حضرت على (علیه السلام) رخ داد. او هرگز مدعى مهدویت نبود ولى مختار ثقفى در قیام خود ضد بنى‌امیه [به دلایلی] به محوریت محمد حنفیه تکیه کرد و از مردم براى او بیعت گرفت و بدین وسیله، فرقه‌اى به نام کسانى که شکل گرفت. دومین انحراف در مورد زید است که در قرن دوم هجرى بود که البته او نیز ادعاى مهدویت نکرد ولى گروهى او را به‌عنوان مهدى مطرح کردند و بدین وسیله فرقه زیدیه شکل گرفت. سومین انحراف در مهدویت به نام محمد‌بن عبدالله مشهور به نفس زکیه انتشار یافت. با تاسف خود او نیز ادعا کرد و از مردم به‌عنوان مهدى بیعت گرفت و حتى از امام صادق بیعت خواست. چهارمین انحراف در مهدویت مربوط به اسماعیل فرزند امام صادق است که در عهد امام صادق درگذشت و هرگز ادعایى نداشت ولى بعدها از سوى شخصى به نام عبدالله بن‌میمون آیین اسماعیلیه بنیان گردید. سرانجام تیره‌اى از اسماعیلیان در مقر حکومتى به نام دولت فاطمیان تشکیل دادند و 270 سال بر بخش اعظم کشورهاى اسلامى حکومت کردند. سر سلسله فاطمیان عبیدالله المهدی، نخستین کسى است که به‌طور رسمى ادعاى مهدویت نمود و با عنوان مهدى بیعت گرفت. (26 و 27)
-2 تخریب پایه‌هاى فکرى مهدى باورى از طریق ژست‌هاى علمى و به ظاهر شرق‌شناسی:
نظام سلطه زیر نقاب شرق‌شناسی، سربازان صلیبى و شوالیه‌هاى نقابدار خود مانند فان فلوتن (28)، گلدزیهریهودی، (29) ولهوسن، پروکیلمن و دونالدسن (30)را به نام مستشرق وارد کشورهاى اسلامى کرد تا شاید از طریق عملیات شبهه‌سازى اذهان افراد غیر متخصص و غیر آشنا با مبانى دقیق اسلامى را مشوب کنند و از طریق آنان در پیکره جامعه اسلامی، رخنه ایجاد کنند.
متاسفانه در این باب به توفیقاتى هم نایل شده‌اند و اسلام گرایانى چون احمد امین و محمد رشید رضا را به این دام کشیدند به گونه‌اى که در بررسى‌هاى مهدى شناختى اینان را به راحتى مى‌توان رگه‌هاى رسوبات استشراقى را مشاهده کرد.
-3 حمایت از خود باختگان سر سپرده داخلی:
کوته فکران و سیه دلانى چون احمد کسروی، شریعت سنگلجی، سلمان رشدى و اخیرا احد الکاتب که براى منور الفکر نامیده شدن در جامعه و کف و هواراهاى مادام و ... ذوق زده شده‌اند، طعمه‌هاى خوبى بودند که سیه فکران سلطه‌جو و حیله‌باز، آنان را به راحتى با اعطاى مدال‌هاى حلبى (نویسنده آزاد اندیش و متفکر منصف و پژوهنده روشنفکر)، به دام خود بکشند و به اصطلاح، روانشناسان، آنان را شرطى کنند، یعنى مستقیم یا غیر مستقیم به آنان گوشزد کنند که هر لقب و عنوان و کف و هورا در برابر یک ضربه به اصول و باورها یا یک دهن کجى به مفاخر و ارزش‌ها نصیب آنان خواهد شد. در این میان ایده ناب و قرآنى مهدویت، نیز توسط برخى از دین فروشان مورد معامله قرار گرفت.
-4 انتشار تبلیغات مسموم رسانه‌ای:
امپراتورى اهریمنى رسانه‌هاى استکبارى و بمباران تبلیغاتى توپخانه‌هاى صوتى و تصویرى و ژورنالیستى نظام سلطه، یکى از قوى‌ترین ابزارهاى کودتاى فکرى و شستشوى مغزى توده‌هاست. اینان با جادوى صوت و تصویر، مخاطبان را افسون کرده، قدرت تفکر را از آنان سلب و عواطف آنان را علیه اهداف مورد نظرشان بسیج مى‌کنند. در واپسین‌ دهه‌هاى قرن 20 هجرى این نوع را علیه ایده (ظهور مهدى موعود) شاهد بودیم. در سال 1982 م سریالى با نام نوستراداموس به مدت 3 ماه متوالى از شبکه تلویزیونى آمریکا پخش شد. این فیلم سرگذشت ستاره‌شناس و پزشک فرانسوى به نام میشل نوستراداموس بود که نزدیک 500 سال قبل مى‌زیسته که این فیلم پیشگویى‌هاى وى را درباره آینده جهان به تصویر کشیده بود که مهمترین آنها، پیشگویى وى درباره ظهور نواده پیامبر اسلام (ص) در مکه مکرمه و متحد ساختن مسلمانان و پیروزى بر اروپاییان و ویران کردن شهرهاى بزرگ سرزمین جدید (آمریکا) بود. هدف از این مانور تبلیغاتی، به تصویر کشیدن چهره‌اى خشن، بى‌رحم ویرانگر و گرفتار جنون قدرت از مهدى موعود (نستجیر بالله) و تحریک و بسیج عواطف ملل غربى علیه اسلام و منجى موعود آن بود و در کوتاه مدت بستر سازى روانى براى مقابله با جنبش‌هاى اسلامى آرمان طلبى را که با الهام از ایده استکبار سوز مهدویت به احیاى عزت و هویت ناب اسلامى خود، همت گماشته بودند، در دستور کار خود داشت.

منبع : روزنامه رسالت