كلمات كليدي : ناهماهنگي شناختي، فستينگر، نگرش، عناصر شناختي، روان شناسي اجتماعي، اطلاعات
نویسنده : اسماعيل صابر كيوج
مفهوم هماهنگی در رفتار انسانی، گسترش مفهوم عام هماهنگی از دنیای فیزیکی به حوزه رفتار انسانی است.برخی نظریهپردازان عقیده دارند که انسانها بهشیوههای متعددی، برای هماهنگی میان نگرشها و رفتارها، در درک و تصور ما از دنیا و حتی در رشد، کوشش میکنند. در واقع انسانها میکوشند تا دنیای خود را بهشیوهای سامان دهند که به نظرشان معنادار و قابل فهم بیاید.
نظریات هماهنگی
نظریات مختلفی در باب هماهنگی وارد شده است؛ که مهمترین آنها عبارتند از:
نظریه تعادل هایدر؛ این نظریه بیانگر این مطلب است که فرد، ارتباط نگرشهایش را نسبت به افراد و موضوعات در ساختار شناختی خود چگونه سامان میدهد.
نظریه تقارن؛ نظریه تقارن در باب ارتباط بین افراد و اثرگذاری افراد بر همدیگر و نیز جاذبه میان فردی است.
نظریه ناهمخوانی ازگود؛ این نظریه شبیه نظریه تعادل هایدر است؛ که بهویژه به نگرشهای شخص، نسبت به منابع اطلاعات و موضوعات مورد تأیید منبع، میپردازد.
نظریه مدیریت برداشت؛ افراد بهدنبال خلق تصویری از همسانی میان نگرشها و رفتارهای خود در دیگران هستند؛ تا بهشکل مطلوبی خود را نشان دهند.[1]
نظریه ادراک خویشتن؛ افراد، نگرشهایشان را از رفتار خویش و محدودیتهای موقعیّتی استنتاج میکنند.[2]
الگوی حقیقتنمایی تفسیر شناختی؛ این نظریه در باب فرایند قانعسازی است.[3]
نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر؛ نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر، مشهورترین الگوی همسانی شناختی و شاید تأثیرگذارترین نظریه در روانشناسی اجتماعی است.او این نظریه را برای نخستین بار در سال 1956مطرح کرد.نقطه شروع مهم برای برای فستینگر، مشاهده این وضعیت در زندگی روزمره بود، که اغلب در وضعیّتی قرار میگیریم که طبق نگرشهای خود عمل نمیکنیم؛ بلکه هماهنگ با الزامات نقش خود و یا زمینه اجتماعی عمل میکنیم.طبق نظریه ناهماهنگی، شناختهای یک فرد (مثل افکار، نگرشها و باورها)، ممکن است هماهنگ، ناهماهنگ یا نامربوط باشد.داشتن شناختهای هماهنگ سبب ناهماهنگی شناختی میشود؛ که حالت ناخوشایندی از برانگیختگی است که فرد را به کاهش ناهماهنگی برمیانگیزد.کاهش ناهماهنگی با اضافه، کم یا جایگزین کردن شناختها انجام میشود.[4]
شکلگیری ناهماهنگی شناختی
لئون فستینگر، بنیانگذار این نظریه، معتقد است که تعارض بین دو شناخت در درون فرد، اساس تغییر نگرش را تشکیل میدهند.دو شناخت، موقعی ناهماهنگی پیدا میکنند، که تأیید یکی، موجب نفی دیگری میشود.این حالت زمانی پیش میآید که مثلا باورهای متضاد داشته باشیم؛ یا حتی نگرش و رفتار ما مخالف یکدیگر باشند.
بهعقیده فستینگر، کسی که میداند دو شناخت ناهماهنگ دارد، حالت تنش ناخوشایندی احساس پیدا میکند.با افزایش ناخوشایند برانگیختگی فیزیولوژیک بدن، تعارض درونی متجلّی میشود.هراندازه شناختهای دستاندرکار، مهم و انحراف آنها از یکدیگر بیشتر باشد، ناهماهنگی و ناخوشایندی به همان اندازه بزرگتر و نیاز به بازیابی حالت هماهنگی درونی به همان اندازه بیشتر خواهد بود.[5] میزان ناهماهنگی ایجادشده به دو عامل بستگی دارد:
الف) نسبت شناختهای ناهماهنگ به شناختهای هماهنگ؛
ب) اهمیت هر یک از شناختها.[6]
نتایج پیدایش ناهماهنگی در اثر قرار گرفتن در معرض اخبار ناهماهنگ، حاکی از آن است که شدّت ناهماهنگی که با دریافت خبر ناهماهنگ ایجاد میشود، با اهمیت خبر ارتباط مستقیم دارد. همچنین ناهماهنگی با میزان دشواری یا کوشش برای شنیدن خبر ناهماهنگ برای فرد، رابطه مستقیم دارد.[7]
در ناهماهنگی شناختی عناصر مورد بحث ممکن است با یکدیگر:
1. بیارتباط باشند؛
2. سازگار (هماهنگ) باشند؛
3. ناسازگار (ناهماهنگ) باشند.
البته عناصر شناختی لازم نیست از نظر منطقی با سازگاری یا ناسازگاری مرتبط باشد.یک رابطه ممکن است از نظر منطقی (برای ما بهعنوان ناظر بیرونی)ناسازگار باشد؛ ولی از جهت روانشناختی، با فردی که دارای این باورهای مشهود است، سازگار باشد.[8]
نظریه ناهماهنگی پیشبینی میکند که اگر شخصی برای نیل به هدفی سخت بکوشد، آن هدف برایش جالبتر خواهد بود؛ تا کسی که همان هدف را با کوشش اندک یا بدون جدّ و جهد بهدست آورده باشد.[9]
آنچه برای یک شخص سبب ناهماهنگی میشود، ممکن است برای دیگران اینگونه نباشد.همچنین ممکن است شناختهایی ناهماهنگ باشند، اما لزوما سبب ایجاد تنش در شخص نشوند.[10]
کاربردها
این نظریه، کاربردهای گوناگونی در زمینههای مختلف دارد؛ که میتوان موارد زیر را از جمله آنها برشمرد:
1. در حوزه سیاست؛ مثلا در تحقیقات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و ...؛
2. در حوزه بازاریابی؛ تحقیقات مربوط به واکنش مصرفکنندگان در مقابل کالاهای ارزانقیمت و ...؛
3. در حوزه مسائل اجتماعی؛ پژوهشهای مربوط به مصرف الکل و ....[11]
نظریه ناهماهنگی و فرایند تصمیمگیری
متعاقب اتخاذ یک تصمیم، بهویژه تصمیمی دشوار، یا تصمیمی که متضمن تعهدی مهم از نظر وقت، کوشش، یا پول باشد، مردم، همواره احساس ناهماهنگی میکنند؛ علّت این امر این است که بهندرت اتفاق میافتد که راهحل برگزیده، کاملا مثبت و راهحلهای انتخابنشده، کاملا منفی باشند.یک راه خوب برای کاهش ناهماهنگی، عبارت از یافتن اطلاعات منحصرا مثبت در مورد تصمیم اتخاذشده و پرهیز از اطلاعات منفی است.یعنی پس از اخذ تصمیم، ویژگیهای مثبت چیزی که انتخاب شده مورد تأکید قرار گیرد و به خصوصیات منفی آن بیاعتنایی شود و یا برعکس بر خصوصیات منفی چیزی که انتخاب نشده تأکید شده و و به ویژگیهای مثبت آن بیتوجهی شود.[12]
پژوهشهای انجامشده در زمینه نگرشها نشان میدهند که مردم، هرگاه انتخاب مشخصی داشته باشند و انتخاب خود را در برابر عموم، علنی سازند، بهواقع نیز بهطور انتخابی در پی اطلاعات تأییدشده در مورد انتخاب خود هستند.بهعلاوه، این گرایش در جهت انتخاب اطلاعات، زمانی بیشتر میشود که میزان ناهماهنگی شناختی نیز بیشتر باشد.
ادراک گزینشی، یک فرایند مهم شناخت است؛ به این معنا که مردم تحت شرایط خاص در مقایسه با شواهد اطلاعات ناهماهنگ، وقت بیشتری را صرف توجه به شواهد هماهنگ میکنند.
راههای کاهش ناهماهنگی
نظریههای شناختی بهطور کلی ادراک گزینشی را بهعنوان یک عملکرد هماهنگکننده با نگرشهای اولیه فرد در نظر میگیرند. براساس این نظریهها، مردم، اطلاعات محیط را مورد جستجو، توجّه و تفسیر قرار میدهند؛ بهطوری که موجب تقویت نگرشهای خود گردد. نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که مردم از اطلاعاتی که میزان ناهماهنگی را افزایش میدهد، اجتناب کنند. از نظر فستینگر، مردم، بیشتر، اطلاعاتی را پردازش میکنند که با نگرشها و رفتارشان هماهنگ باشد. بنابراین، جستجوی اطلاعات، توجّه و تفسیر آنها بهگونهای گزینشی انجام میشود. البته باید توجّه کرد که دقّت علمی و رفتار منصفانه سبب میشود تا مردم اطلاعاتی را جستجو کنند که با نگرشهایشان ناسازگار باشد.[13]مردم همچنین با تفسیر گزینشی اطلاعات پیرامون، از نگرشهای خود محافظت میکنند.مثلا، نگرش مردم نسبت به درگیریهای قومی و ملّی، به چگونگی قضاوت آنها در مورد منصفانه بودن رسانههای خبری بستگی دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مردم، حداقل از نظر توجّه و ادراک، دارای سوگیری در جهت باورهای خود هستند؛ که با مراحل پردازش اطلاعات مربوط به شناخت اجتماعی، هماهنگی دارد.
نظریه ناهماهنگی شناختی پیشبینی میکند که یادگیریها و حافظهها نیز در جهت هماهنگی و همسانی نگرشها، جنبه گزینشی پیدا میکنند.[14]
انتقادات
این نظریه علیرغم کاربردهای مفیدی که دارد، با محدودیتهای خاصی مواجه است. برخی از آنها عبارتند از:
1.برای رفتار ضد نگرشی، شرایط ویژهای مورد نیاز است؛ تا منجر به تغییر نگرش شود.
2.حتی اگر ناهماهنگی برانگیخته و به رفتار شاخص نسبت داده شود، بازهم راههای بدیل برای کاهش ناهماهنگی وجود دارد؛ که شامل تغییر نگرش نیست.
برای این منظور، نظریه مدیریت برداشت، بهعنوان بدیل این نظریه مطرح شد؛ که چالش اصلیاش با این نظریه، در فرضیّات بدیل مربوط به فرایندهای تعدیلکننده تغییر نگرش قرار دارد. نظریه ادراک خویشتن نیز بهعنوان بدیل این نظریه ارائه شده است.[15]