چکیده
در مقالهای اینترنتی، نویسنده بدون آگاهی و تسلط کافی بر مباحث کلامی، قرآنی و تاریخی، شبهات و ایراداتی را مطرح میسازد که اگر ما پیرامون آنها مطالعه و بررسی دقیقتر و جامعتری داشته باشیم و هدف ما تنها کشف حقایق باشد، جای هیچ شبههای باقی نمیماند. مطلب اول آنکه، از تصمیم پیامبر (ص) و یارانش در سال دوم هجری، مبنی بر ضبط اموال کاروان تجاری قریش سوء برداشت شده است؛ در حالیکه این تصمیم طبق مصالحی عالی گرفته شده بود و تمامی آنها به حق بوده است که بیان خواهد شد. شبهه اصلی مطرح شده آن است که: اگر پیروزی مسلمانان در جنگ بدر، مرهون امدادهای غیبی و نزول فرشتگان و امدادرسان بود، چرا در جنگ احد این فرشتگان نیامدند و مسلمانان به طرز فجیعی شکست خوردند. پس نزول فرشتگان و امدادهای غیبی مردود است؛ و اگر این موضوع حقیقت داشت، مسلمانان در احد آن طور متحمل شکست نمیشدند و یا سایر حوادث تلخ دیگر صدر اسلام مثل فاجعه رجیع و بند معونه – با نزول فرشتگان امدادرسان - پیش نمیآمد. ما تلاش میکنیم با توجه به حقایق تاریخی و قرآنی به نقد مطالب مذکور در این مقاله بپردازیم.
قریش دارایی مسلمانان مهاجر را در مکه ضبط کرده بود. آنان اجازه رفت و آمد به محل زندگی خویش را نداشتند و کلیه اموال منقول و غیرمنقولشان در مکه متروک مانده بود. پیامبر (ص) تصمیم گرفت کاروان تجاری قریش که از شام به سوی مکه بازمیگشت متوقف سازد و مسلمانان کالاهای آنان را مصادره کنند، تا اگر قریش بر عناد و لجاجت خود در مصادره اموال مسلمانان مهاجر استقامت ورزد، مسلمانان نیز متقابلاً کالاهای تجاری آنان را تصاحب کند. پس علت هجوم، همان مظلومیت و ستمکشی مسلمانان بود که قرآن آن را در آیه 39 سوره حج متذکر میشود:
اُذِنَ للذین یقاتلون بأنهم ظلموا او أن الله علی نصرهم لقدیر
[1]
البته قبل از این نیز پیامبر (ص) اقدام به اعزام نیروهای گشتی به سوی خطوط تجاری قریش کرده بود که هدف اساسی از اعزام این نیروها و بستن پیمانهای نظامی با قبیلههایی که در مسیر تجارت مکیان میزیستند و نیز آگاه ساختن از قدرت نظامی و نیرومندی مسلمانان بود. از دیگر دلایل اینکه قریش بداند، شاهراه بازرگانی آنها در دست مسلمانان است و اگر آنان در لجاجت خود باقی بمانند و از تبلیغ آیین اسلام جلوگیری نمایند، مسلمانان، محیط مکه را ناامن کرده و یا از زیارت خانه خدا جلوگیری میکنند تا شریانهای حیاتی آنان قطع شود.
پس ابداً منظور، ضبط بدون جهت کالاها و یا چپاول نبود، که این با روح مردم یثرب سازگاری نداشت؛ چرا که چپاول گری، کار بادیه نشینهای دور از تمدن است و مسلمانان یثرب عموماً زراعت پیشه بودند و در طول زندگی، کاروانی را غارت نکرده و یا اموالی را به یغما نبرده بودند. اگر منظور از این هجوم، فقط چپاول و غارت بود، پس چرا به کاروانهای دیگری که از آن مسیر میگذشتند کاری نداشتند و فقط حرکت کاروان قریش را زیر نظر داشتند؟
[2]
به هر ترتیب پس از آن تصمیم، پیامبر(ص) و یارانشان، مدینه را ترک گفتند. وقتی در منزلی به نام «ذفران» فرود آمدند، مطلع شدند که قریش با دلاوران خود برای نجات کاروان تجاری از مکه خارج شده است و اگر از مسلمانان کسی گام به پیش نهند، ممکن است با کاروان دوم یعنی لشگر قریش روبرو شوند، لذا پیامبر شورایی نظامی تشکیل داد تا آراء یاران خویش را بداند، بیشتر افراد، آمادگی خود را برای رویارویی با سپاه دشمن، اعلام کردند. پس پیامبر(ص) فرمان حرکت داد.
[3] البته گروهی هم از مواجه شدن با کاروان نظامی وحشت داشتند و علاقمند بودند که فقط با کاروان تجاری مواجه شدند، اما آنان از آثار سازنده نبرد بدر آگاه نبودند.
[4]
آیه 7 از سوره انفال، چنین میفرماید:
آنگاه که خدا به شما وعده داد که با یکی از دو گروه (کاروان بازرگانی و یا کاروان نظامی) روبرو خواهید شد، اما شما دوست میداشتید که کاروان فاقد قدرت برای شما باشد، ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تثبیت کند و ریشه کافران را قطع نماید
کاروان بازرگانی قریش، پس از آگاهی از اوضاع به سرعت از قلمرو نفوذ پیامبر(ص) خارج شد و به کاروان نظامی قریش خبر داد که ما نجات یافتیم، شما هم برگردید، اما ابوجهل که رهبری لشگر را عهدهدار بود تاکید کرد که باید به سوی بدر برویم و قدرت خویش را به نمایش بگذاریم.
[5] یاران پیامبر (ص) با آنکه کاروان تجاری از دسترسشان خارج شده بود و از لحاظ نفرات و ساز و برگ نظامی نسبت به دشمن در شرایط بسیار نامتعادلتری قرار داشتند و همچنین اصولاً برای نبرد از مدینه بیرون نیامده بودند و فقط سلاح آنان، ایمان به خدا و عشق به رسول او بود، با سپاه دشمن روبرو شدند، خداوند هم مجاهدان در راه خود را نه فقط با نزول فرشتگان، بلکه با انواع امدادهای غیبی یاوری نمود. «لقد نصرکم الله ببدرِ و أنتم أذله» و به عنایت او به پیروزی چشمگیری رسیدند
[6] که فتح و غلبهای نیست مگر از جانب «الله»
[7].
حال سؤال اینجاست که اگر امدادهای غیبی و نصرت الهی در جنگ بدر مسلمانان را به پیروزیرساند، چرا در جنگ احد از آنها خبری نبود و یا اگر بود، چرا مسلمانان به سختی شکست خوردند؟
اگر به طور دقیق و جامع آیات قرآن و تاریخ را بررسی کنیم و عجولانه اشکال وارد نسازیم، جواب این سؤال را به روشنی دریافت خواهیم کرد. قرآن در ابتدای آیه 152 آل عمران چنین میفرماید:
لقد صدقکم الله وعده إذ تحسونهم بإذنه...
به حقیقت صدق وعده خدا، که شما را بر دشمنان غالب گرداند، آنگاه دریافتید که غالب شدید و به فرمان خدا کافران را به خاک هلاک افکندید و همیشه غالب بودید...
روایات و اسناد تاریخی متفقند که این آیه درباره جنگ احد است. اما این قسمت مذکور از آیه نشان میدهد که خداوند در وعده نصرتش به مسلمانان صادق بوده است، و نشانه آن، پیروزی اولیه آنان بود.
[8] اما چه شد که این پیروزی به شکست تبدیل شد. آیا نصرت الهی همیشگی، در تمام شرایط و بدون قید و شرط خواهد بود؟
جریان از این قرار بود که کوه احد، پشت سر سپاه اسلام قرار داشت. در وسط کوه شکافی بود که احتمال میرفت، دشمن کوه را دور بزند و از آن شکاف، بر اردوگاه اسلام حملهور شود و مسلمانان را غافلگیر نماید.
پیامبر(ص) برای دفع این خطر، گروهی تیزانداز - که حدود پنجاه نفر بودند – را در آنجا مستقر نمود و به آنان دستور داد که شما با پرتاب تیر، دشمن را برانید و نگذارید از این راه وارد میدان شوند، و شما هرگز این نقطه را ترک نکنید، خواه ما غالب و یا مغلوب شویم.
[9]
اما متأسفانه با آن همه سفارش اکید، تیراندازان وقتی پیروزی مسلمانان را مشاهده کردند به سوی میدان سرازیر شدند تا در جمعآوری غنایم از دیگران عقب نمانند و تنگه را رها کردند. هر چه فرماندهشان اصرار کرد که با فرمان پیامبر(ص) مخالفت نکنید، سودی نداشت و جز عدهای اندک همگی رفتند. دیگر مسلمانان هم - به جز گروهی اندک – از تعقیب دشمن صرف نظر نمودند، سلاح را بر زمین گذاشتند و به جمع آوری غنائم مشغول شدند، گروهی از مشرکان که از کمبود نگهبان در تنگه احد، آگاه شدند، فرصت را مغتنم شمردند، به آنجا حمله کردند و ده نفر نگهبان را کشتند و ارتشِ شکست خورده قریش را که در حال فرار بودند، به سوی میدان فرا خواندند.
آنان هم برگشتند و از پیش رو و پشت سر مسلمانان را محاصره کردند. مسلمانان به طور پراکنده شروع به دفاع نمودند و بسیاری هم فرار کردند، و چون رشته فرماندهی از هم گسیخته شده بود، دیگر به پیروزی دست نیافتند و تلفات سنگینی را متحمل شدند.
[10]
قرآن در ادامه آیه 152 آل عمران، این سرپیچی از فرمان پیامبر(ص) و این بی انضباطی را نکوهش کرده میفرماید:
«.... تا وقتی که سست شدید و (تیراندازان) به نزاع برخاستند و پس از آنکه خواسته شما را نشان داد (پیروزی) با فرمان پیامبر مخالفت ورزیدند. برخی از شما خواهان دنیا و برخی دیگر خواهان آخرت، در این موقع خدا، شما را از دشمن منصرف ساخت تا شما را بیازماید...»
[11]
پس نصرت الهی و پیروزی، تا وقتی یاور مسلمانان بود که نافرمانی و سرپیچی و دنیا پرستی در میان نبود.
آیه 125 آل عمران نصرت الهی و نزول فرشتگان یاری رسان را به دو شرط مشروط میسازد:
«آری اگر بردبار و پرهیزگار باشید و دشمنان به همین زودی به سراغ شما بیایند، خدا با پنج هزار فرشته که نشانههای مخصوص دارند، شما را یاری میکند».
[12]
مسلمانان در جنگ بدر، این دو شرط؛ یعنی صبر و تقوا را دارا بودند. با آنکه کاروان تجاری قریش رفته بود و آنها کمتر از مشرکان بودند و ساز و برگ نظامی هم نداشتند، اما به یاری خدا و رسولش درآمدند و با ایمان و اخلاص و صبر، برای پیروزی و استقرار دین خدا، همگی با مشرکان جنگیدند، خدا هم مجاهدان در راه خود را یاری نمود. اما در احد، مسلمانان، آنگونه نبودند؛ اول آنکه، از فرمان پیامبر خدا سرپیچی کردند. دوم آنکه حس دنیا پرستی بر آنان غلبه کرد و از دشمن منصرف شدند، او را تعقیب نکردند و به دنبال جمع آوری غنایم رفتند. نکته سوم آنکه، با انتشار خبر کذب کشته شدن پیامبر(ص) غیر از گروهی انگشت شمار بیشتر مسلمانان دست از جنگ کشیدند، فرار کردند و به کوهها پناه بردند.
[13]
وقتی که پیامبر(ص) شکست و فرار مسلمانان را مشاهده کرد فرمود:
به سوی من برگردید به کجا فرار میکنید. از خدا و پیامبرش فرار میکنید؟
[14]
حتی گروهی در این فکر بودند که به وسیله عبدالله أبی در امان ابوسفیان درآیند.
[15]
حال باید پرسید بر فرض آنکه خبر حقیقت داشت، آیا آنان از یاری دین خدا که به آن ظاهراً ایمان آورده بودند، باید دست برمیداشتند؟
آیا آنان میپنداشتند با رفتن پیامبر خدا، آیین او هم برچیده میشود و کار دین خدا تمام میشود؟ آیه 144 آل عمران آنان را اینگونه توبیخ کرد:
«محمد فقط پیامبر است. پیش از او پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند. هرگاه بمیرد و یا کشته شود، آیا شما به عقب (آیین شرک) برمیگردید. هر کس به عقب بازگردد، خدا را ضرر نمیرساند. خدا سپاسگذاران را پاداش میدهد.»
پس چنانکه گفتیم مسلمانان صبر و تقوا را -که وعده نصرت الهی با وجود آن دو شرط محقق میشود - از دست دادند و با یک شایعه، کار دین خدا را تمام شده انگاشتند و خداوند آنان را طبق آیه 152 آل عمران، آزمایش نمود و آنان، سرافکنده، از آزمایش الهی بیرون آمدند. آیا باز هم چنین کسانی مستحق امدادهای غیبی، نصرت الهی و فتح و غلبه بودند؟
تصور شده است که زورِ بازرو و توانایی جسمی به تنهایی در جنگ بدر کارساز بوده و عامل پیروزی شده است، اگر چنین بوده پس چرا این عامل در احد کار ساز نشد و شکست حاصل شد با اینکه عدّه و عُدّه مسلمانان از جنگ بدر خیلی بیشتر بود و نیز برای جنگ و نبرد مدینه را ترک گفته بودند. پس همانطور که گفتیم پیروزی در بدر و شکست در احد دلایلی داشت که به بعضی از آنها اشاره نمودیم.
مطلب آخر در این باره اینکه، آیه 140 آل عمران از یک سنت الهی پرده برمیدارد که به هر حال قدرت غلبه و پیروزی، همیشه از آن یک گروه نیست و پیروزی و شکست، هر دو به سراغ ملتها میآید و این خود مایه بازشناسی مومنان از کافران است:
«و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین آمنوا...»
[16]
حوادث دیگری هم برای مسلمانان مانند حادثه رجیع و همچنین بئرمعونه پیش آمد که به مبلغن اسلام خیانت شد و آنها ناجوانمردانه کشته شدند. اما در هر دو حادثه وقتی مبلغان به خیانت پی بردند، با شهامت با خائنین جنگیدند (به جز چند نفر) و در یاری دین خدا جانفشانی کردند. در حالیکه که میتوانستند به دین خدا و پیامبرش پشت کنند و خود را تسلیم کنند، اما چنین نکردند.
[17] نکتهای که باید اینجا توجه داشت این است که خداوند وعده نداده که مجاهدان در راه او هرگز کشته نخواهند شد و همیشه فرشتگانی به کمک آنها خواهند آمد، بلکه آیات زیادی در قرآن به این معنی اشاره دارد که آنان کشته هم میشوند
[18] و خداوند جان و مال مؤمنان را خریداری کرده است.
[19] پس وعده امدادرسانی غیبی تنهاوعده نیست، بلکه وعدهها و سنتهای الاهی دیگری هم جود دارد که خداوند عالم و حکیم برای مؤمنان و مردم مقدر کرده است.
همچنین در موارد متعدد، قرآن، آزمایشهای الهی را متذکر میشود که به وسیله آنها مؤمنان - و سطح ایمانشان - و خائنان و ناپاکان شناخته میشوند.
[20]
استقامتها، شهامتها و شهادتهای مؤمنان صدر اسلام بود که در نهایت استقرار و استحکام دین و حکومت الهی را نتیجه داد.
یکی از مبلغانی که در حادثه رجیع اسیر شد، «زید بن دثنه» بود. وقتی که در مکه خواستند او را به دار بزنند، ابوسفیان به او گفت: ترا به خدایی که به او ایمان داری سوگند میدهم، آیا میخواهی که «محمد» به جای تو کشته بود و تو آزاد شوی و به خانه برگردی؟ زید گفت: من هرگز راضی نمیشوم که خاری در پای پیامبر (ص) فرو رود، اگر چه به قیمت آزادی من تمام شود. پس او را کشتند.
[21]
چه پیروزی از این بالاتر که این آیین توانسته است چنین یاورانی تربیت نماید.
همچنین ماجرای مسموم شدن پیامبر و یارانش با بزغالهای زهرآگین، در مقاله مذکور مطرح شده و بیان شده که، اگر امداد غیبی شامل حال پیامبر (ص) بود، باید ایشان از ابتدا و قبل از مسمویت خود و یارانشان از زهر آلود بودن غذا مطلع میشد، در حالیکه بعد از خوردن لقمه اول متوجه شد. نویسنده با این بیان در صدد نفی امداد غیبی برای پیامبر(ص) است.
ما با بررسی تاریخ پیامبران الهی درمییابیم، اینگونه نبوده که زندگی شخصی و انجام رسالت پیامبران فقط با امدادهای غیبی اداره شود و هیچ نوع گزندی به آنان نرسد و هیچ حادثه و مشکلی بر ایشان پیش نیاید. بلکه آنان غیر از آن که مورد ابتلاء و آزمایشهای سخت الهی بودند، همیشه مورد اذیت و آزار حکومتها و طاغوتها و مردم زمان خویش بودهاند.
[22] انواع آزارها و شکنجهها و تهمتها به سوی آنان روانه بوده، اما آنان صبر میکردند و هدایت مردم را خواستار بودند و در این راه بسیاری از آنان حتی کشته شدند
[23] و این طور نبوده که چون بر حق هستند، همیشه پیروز و فاتح باشند. خداوند هم راه خیر و شر را به انسانها نشان داده و آنها را انتخابگر آفریده، تا با محک ابتلا و آزمایش، نیکان را از پلیدان و خالصیها را از ناخالصیها جدا سازد. والا اگر میخواست همو را مؤمن به خویش قرار میداد. پس امدادهای غیبی الهی با دلایل خود ثابت است، اما آنگونه نیست که همیشگی و همگانی باشد، بلکه وعدهها و سنتهای دیگر الهی نیز وجود دارد که خداوند آنها را متذکر شده است و مطابق به حکمت خویش برای انسانها مقدر میسازد.
نتیجه:
مصادره اموال قریش به دلیل آن بود که اگر قریش بر عناد و لجاجت خود در مصادره اموال مسلمانان مهاجر استقامت ورزند، مسلمانان نیز متقابلاً کالاهای آنان را تصاحب کنند. هدف غارت نبود و اساسا این با روح مردم زراعت پیشه یثرب سازگار نبود؛ اگر آنان این کاره بودند، به کاروانهای دیگر هم تعدی میکردند. پس علت هجوم، مظلومیت مسلمانان بود. همچنین در نبرد بدر هم با آنکه مسلمانان از لحاظ عدّه و عدّه در شرایط بسیار پایینتری از دشمن بودند، اما چون در راه خدا صبر و جهاد کردند خداوند هم آنان را یاری کرد و پیروز گرداند. اما در احد به علت نافرمانی و دنیا پرستی و فرار - به جای جهاد - به سختی شکست خوردند و از آزمایش الهی سرافکنده بیرون آمدند. صبر و تقوی، دو شرط اساسی نزول امدادهای الهی است و تنها بر دین حق بودن، انسانها را فاتح میدان نمیکند. نکته آخر اینکه خداوند فقط وعده امدادرسانی غیبی در این دنیا را نداده، بلکه به سنتها و وعدهها و حکمت جامعتر نیز باید نگریست.
کتابنامه
1) قرآن کریم
2) طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1417 هـ.
3) سبحانی، جعفر ؛ منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1375ش.
4) سبحانی، جعفر ؛ فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1370 ش.
5) ابن هشام؛ سیره ابن هسام، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، ریاض، مکتبه العبیکان، 1418 هـ.
[1]. فروغ ابدیت، ج 1، ص 488 – 490.
[3]. سیره ابن هشام، ج2، ص 205- 206.
[9].سیره ابن هشام، ج 3، ص 13.
[10]. فروغ ابدیت، ج 2، ص 51-53.
[11]. منشور جاوید، ج 6، ص 380.
[12]. ر.ک: المیزان، ج 4، ص 9.
[13]. فروغ ابدیت، ص 51-56.
[14]. المیزان، ج 4، ص 13 - آیه 153 آل عمران.
[15]. فروغ ابدیت، ج 2، ص 56.
[16]. ر.ک: منشور جاوید، ج 6، ص 394.
[17]. فروغ ابدیت، ج 2، ص 83-87.
[18]. ر.ک: آل عمران، آیه 195، حج آیه 58، بقره، 154 و....
[20]. ر.ک: آل عمران، 152و 154 و 186 و...
[21]. فروغ ابدیت، ج 2، ص 84.
[22]. ر.ک: توبه آیه احزاب 57، صف آیه 5 وغیره.
[23]. رک: بقره 61، آل عمران 21 و 112 و غیره.