چکیده:
احساس پوچی و دچار روزمرّگی شدن که معمولا همراه با تنبلی و سستی در انجام وظایف است در دوران جوانی به سراغ جوانان میآید. این معضل معمولا با تلاش، در دوران کوتاهی از بین میرود؛ اما وقتی فرد، انسان تلاشگری نبود این احساسات تداوم خواهد یافت و تداوم این احساسات منجر به ایجاد سوالات بسیاری در ذهن برای یافتن مقصری جهت این ناکامیها خواهد شد.
در نوشتار حاضر سعی بر آن است که به برخی از سوالات مطرحشده توسط یکی از این افراد در زمینهی رابطهی روزیرسانی خدا با تلاش فردی و جمعی افراد و سازگاری عدالت خداوند با اختلاف طبقاتی موجود در جامعه _ که در یکی از سایتهای ضددینی مطرح شده _ پاسخی کوتاه داده شود.
مقدمه:
مقالهای در یکی از سایتهای ضد دینی با عنوان «و خدایی که در این نزدیکی نیست» نگاشته شده، و در آن شبهاتی در رابطه با روزیرسانی و عدالت خداوند مطرح شده است. شبههی اولی که نویسندهی مقاله به آن پرداخته، دربارهی شاکربودن انسان در اوج گرفتاریها از خدا است. وی اشکال خود به این قضیه را چنین مطرح میکند: «هرگز نفهمیدم که چرا با تمام گرفتاریهایی که دارم و خود حلال این مشکلات هستم باز هم با هر گفتگو با دوستان یا آشنایان میشنوم که باید شاکر باشم… شاکر باشم برای چه ؟ برای دیروزی که نفهمیدم چطور گذشت و امروزی که تباه شده و آیندهای که تمامش برایم مجهول است؟»
محور دومی که نویسنده به آن میپردازد، دربارهی عدالت خدا میان توانگران و ضعیفان جامعه است. وی مینویسد :
«در تمام طول زندگیم هر روز به خاطر دارم که ضعیفان ، ضعیفتر شدند و زورگویان قدرتمندتر و این در تفکرات من تبدیل به یک مسالهی روتین شده که اگر خدا باشد؛ چطور اجازه میدهد که بندگانش اینچنین اسیر و قربانی شوند و جز سکوت و فراهم کردن همه چیز برای افزایش قدرت چپاولگران هیچ کاری نکند؟»
وی با اشاره به قویتر شدن زورگویان و ضعیفتر گشتن فقیران در جامعه، عدالت خدا را در رفع این معضل از جامعه میبیند. اما وقتی چنین امری تحقق نمییابد به کلی منکر وجود امری به نام «عدالت خدا» میشود .
دست آخر نویسنده به کنایه به این نتیجه میرسد؛ آنچه که در جامعهی ما در مورد عدالت خدا رواج پیدا نموده در حقیقت همان مدیریت و تدبیری است که انسانها، خود برای ادارهی جامعه از خود نشان میدهند. به همین دلیل است که ما عدالتی را که جستجو میکنیم در مجامع غربی به چشم میخورد، ولی در جوامع جهان سوم مثل جامعهی ما هیچگاه چنین امری محقق نخواهد شد.
حاصل تمام این معضلات که نویسنده با آنها برخورد میکند، احساس پوچی و دچار روزمرگی شدن میباشد که در اول مقاله به آن اشاره کرده است.
در شبهات مطرح شده، گویا نویسنده دارای پیشفرضهایی بوده که به درست یا غلطبودن آنها دقت نداشته(و یا به عمد درصدد تلقین آنها به مخاطبان خود بوده) است.
پیشفرض نخست، ناشی از نیافتن جواب درستی به این سوال است که، آیا روزیرسانی بر عهدهی خداست؟ و اگر روزی به دست خداست پس تلاش ما برای چیست؟
روزیرسانی:
در جواب سوال فوق باید گفت که بله، روزیِ خلائق به دست خداست. از همان زمان که ما پذیرفتیم این جهان را خالقی است، در حقیقت پذیرفتهایم که اولین روزیها را او به ما ارزانی داشته است. برای توجه به این مطلب کافی است کمی در خود و موجودات اطراف خود با دقت بیشتری نظر نماییم. آیا خالق ما به ما نعمت وجود، سلامتی، عقل را در خلقتمان؛ و نعمت آب، هوا، آسمان، زمین، گیاهان و... را در ارتباط ما با این جهان ارزانی نداشته؟ در صورتی که در خلقت هیچ یک از اینها، ما خود دخالتی نداشتهایم. خداوند متعال برای اینکه ما را متوجه این رحمت خود نماید، در کتاب آسمانیش نعمتهای ارزانی داشته را یادآوری نموده و برای استدلال بر اینکه هیچ یک از این امور دست مانیست، میفرماید: اگر من اینها را تغییر میدادم چه کسی قادر بود که آنها را باز سازی کند؟[1]
اما برای پاسخ به بخش دوم سوال نکاتی لازم به تذکر است:
نکتهی اول: روزیها به دو نحو در بین مخلوقات تقسیم میشود؛ برخی از آنها بدون هیچ شرطی ارزانی میگردد؛ مثل آب، هوا، خورشید، چرخش افلاک. برخی دیگر با توجه به توانایی هریک از مخلوقات، مشروط به تلاش برای به دست آوردن آن میباشد.[2] در نتیجه به دست آوردن قسم دوم از
روزیها است که نیاز به تلاش از جانب ما دارد.
نکتهی دوم: اما با وجود تلاش در همین قسم – دوم - هم، روزیِ ما به دست خداست؛ یعنی اگر ما شروطی را که لازم است فراهم نمودیم باز خداوند
میتواند آن روزی را از بندهاش دریغ بدارد. چنانکه در طول زندگی بارها به چشم خود دیدهایم که با فراهم شدن تمام شرایط جهت بهرهمندی از نعمتی، به ناگاه موانعی به وجود میآید که نشأت گرفته از حکمت الهی است(شاید یکی از این حکمتها را بتوان یادآوریِ ناتوانی ما در فراهم نمودن تمام آنچه که نیازمند آنیم برشمرد) و خداوند در جایجای قرآن، بارها یادآور این مسئله گردیده است.[3] جدای از آن، بسیاری از اسباب و وسایلی که برای جذب این نوع از روزیها لازم است، خود جزء روزیهای نوع اول میباشد که خداوند بدون دخالت ما آنها را برای ما خلق نموده و در اختیار ما قرار داده است و حتی ارادهی ما در سایهسار ارادهی خداست که به بار می نشیند.[4]
نکتهی سوم: روزی منحصر در روزیهای مادّی نیست، بلکه شامل روزیهای معنوی نیز میشود. از این نوع روزیها در دعاها به «رزق» تعبیر شده است. در برخی از موارد این روزیها از چنان اهمیتی برخوردارند که شاید بتوان آنها را روزی واقعی دانست؛ نعمتهایی به مانند روزی علم، قناعت، تواضع و... که نه تنها تمامی عاقلان عالم آرزوی به دست آوردن آنها را دارند، بلکه در احادیث ما نیز از این نوع نعمتها به گنجهایی یاد شده که فناناپذیرند[5] و در مورد «تواضع» آمده که نعمتی است که کسی به آن حسادت نمیورزد.[6]
نتیجه این شد که در برخی از روزیها، فراهم شدن آن روزی نیاز به تلاش از سوی بندگان دارد، اما باز با فراهم شدن این شرط هم، خداوندِ متعال است که آن را به مخلوقات میدهد و اینگونه نیست که آنها مستقل در به دست آوردن آن باشند. از سوی دیگر گاهی خداوند در عوض تلاشی که بندهاش انجام میدهد به جای آنکه به او نعمتی مادّی دهد، نعمتی معنوی عطا مینماید که ارزشش بیشتر است، گرچه شاید آن بنده قدر آن را نداند؛ ولی به زودی خواهد فهمید؛ مثل پدری که در مقابل کار خوب فرزندش به جای اینکه برای او دوچرخهای بخرد، حساب بانکی برای او باز میکند و یا سهام شرکتی را خریداری میکند، در این مثال ممکن است فرزند(چون به معیار خود میسنجد) فکر کند که پدر توجهی به عمل خوب او نکرده است.
اما پیشفرض دومی که نیاز به تصحیح دارد این است که، کسی که دچار ناملایمات متعدد در زندگی است و کمتر خوشیها را در زندگی احساس کرده است لازم نیست شکرگزار خدا باشد.
برای یافتن پاسخی مناسب به این پرسش باید دید که چرا اصلا ما باید شکرگزار خدا باشیم؟
سپاسگزاری از خدا
شکرگزاری به معنای تقدیر و تجلیل از کسی است که نعمتی ظاهری یا معنوی را به شخص شکرگزار داده است.[7] لزوم تشکر از بخشندهی نعمت، یک امر عقلی است؛ یعنی عقل انسان به لزوم شکرگزاری از نعمتدهنده حکم میکند.
با توجه به آنچه در بحث روزیرسانی گفته شد به خوبی معلوم میگردد که چرا باید از خداوند سپاسگزار باشیم. خدایی که به ما نعمتهای فراوانی قبل از خلقتمان و بعد از آن فراهم نموده که بسیاری از آنها را حتی فرصت نمییابیم بشناسیم و پیشرفت روز به روز علم، گواه بر این امر است.
الف) شکرگزاری در ناملایمات
پاسخ این سوال را خداوند متعال چنین میدهد: «چه بسیار چیزهایى که شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست. و چه بسیار چیزهایى که شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست».[8]
درتوضیح این آیه میتوان چنین گفت که، اگرهنگام مواجهه با گرفتاریها بدانیم که این گرفتاریها:
1) ما را به فکر ابتکار عمل مىاندازد.
2) سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است.
3)غرور ما را مىشکند و سنگدلى ما را برطرف مىکند.
4) ما را به یاد دردمندان مىاندازد.
5) دیگران مشکلات بیشترى دارند.
6)ارزش نعمتهاى گذشته را به ما یادآورى مىکند.
7)ممکن بود مشکلات بیشتر یا سختترى براى ما پیش آید.
8)سبب دریافت پاداشهاى اخروى است.
9)هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.
10) توجّه ما را به خداوند بیشتر مىکند.
11)کفّارهى گناهان است[9].
12)و بسیای از دلایل و حکمتهای دیگری که ما از آنها باخبر نیستیم...
آنوقت بهتر متوجه میشویم که به چه سبب در سختیها باید شاکر باشیم. بعلاوه خودِ شاکربودن آثار فراوانی دارد که در قرآن[10] و در روایات[11] به آنها اشاره شده است و ما از آنها یا بیخبریم و یا غافل.
در ثانی همانگونه که بیان شد روزیها منحصر در روزی مادی نیست، و روزیهای معنوی را هم شامل میشود. گاهی پیش میآید کسی از نعمتی مادی محروم میشود و خداوند در مقابل آن، روزیِ معنوی به او عطا میکند که ارزشش بیشتر از آن نعمت مادی است؛ مثل نعمت قناعت که نمیشود آن را با هیچ نعمت مادی مقایسه نمود.
نکتهای لازم به تذکر است، و آن اینکه: برخی مشکلاتی که دچار آنها میشویم ناشی از گناهانی است که مرتکب شدهایم و خداوند برای متنبه کردن ما و جبران آن، چنین جزایی را برای ما قرار داده است که همین امر هم نشانهی رحمت خداوند بر ماست[12] و ما اگر عاقل باشیم باید قدر این فرصت را بدانیم و به همین دلیل نیز سپاسگزار خدا باشیم.
بعلاوه چنانکه توضیح داده شد، در برخی از روزیها مقدّر است که، انسان تلاش کند تا به آن دست یابد؛ مثل روزیِ معرفت که با تحصیل به دست میآید. بدین سبب، انسانها موظفند برای کسب روزی خود تلاش کنند و کوتاهی در این راه را نمیتوان به حساب سختیهایی گذاشت که خداوند براساس حکمتش مارا دچار آن میکند. و اگر در احوال کسانی که مدام در زندگی، احساس روزمرگی و پوچی میکنند دقت شود، میبینید که آنها کسانی هستند که با تنبلی و تنپروری، در جهت کسب روزی تلاش ننموده اند، اما افراد موفق نه تنها از این سختیها نمیهراسند، بلکه خود به استقبال آن میروند و همیشه در جستجوی کمال میباشند نه در آرزوی آن.[13]
پیشفرض آخری که نویسنده بر پایهی آن این شبهات را طرح کرده، تعریف او از عدالت است. وی عدالت را در گرفتن حق مظلومان و ستمدیدگان از زورگویان در این دنیا میداند.
برای بررسی این پیشفرض، لازم است ابتدا تعریفی صحیح از عدالت را به دست آوریم و در مرحلهی بعد ببینیم که آیا اختلافات طبقاتی موجود در جامعه ناشی از بی عدالتی خداست؟ یا اینکه نشأت گرفته از عوامل دیگری است؟
ب) عدالت
تعریف عدل: عدل این است که حق هر صاحب حقی به او داده شود.[14]
اما مقصود از حق، استحقاق در مقابل کاری است که انجام میدهد ، نه حق تکوینی. در این صورت اگر حق کسی در قبال عملی که انجام میدهد داده نشود، در حق او ظلم شده است و اگر بیش از استحقاقش دریافت نماید به او تفضّل شده است.
با توجه به تعریف مورد نظر باید دید که آیا خداوند در مورد همهی بندگانش رفتاری عادلانه دارد؟ و اگر چنین است، سرچشمهی اختلاف طبقاتی موجود در جامعه از کجاست؟
جواب این سوال در دومطلب نهفته است:
1)نمیتوان جامعهای پویا، در عین حال متشکل از افرادی با استعداد یکسان داشت.[15]
2) همچنان که بیان شد روزیها به دو صورت در بین مخلوقات تقسیم
میشود که دستیابی به برخی از آنها مشروط به تلاش است.
قسمتی از تفاوت در بهرهمندی از روزیها ناشی از تفاوت در استعدادهاست. همانگونه که ما انتظار نداریم در یک ارگان رئیس، معاون، کارمند و کارگران خدماتی از تسهیلات و حقوق یکسانی برخوردار باشند، در نظام خلقت نیز چنین است. اماتفاوت در استعدادها ناشی از تفاوت در خلقت است و از حکمت آن جز خالق این جهان کسی باخبر نیست.
بعضی از افراد هم در اثر تلاشهایی که میکنند از امکانات بیشتری بهره میبرند و در مقابل عدهای به جهت تنپروری از بسیاری از نعمتها محروم
میمانند و این اصل ربطی به موحد یا غیرموحد بودن ندارد.
اما خداوند برای کسانی که نسبت به سایرین از نعمت بیشتری برخوردار شدهاند تکالیفی معین نموده است که از مهمترین آنها، دستگیری از ستمدیدگان و بینوایان را میتوان نام برد[16] و کوتاهی از این وظیفه با مجازاتهای سنگینی از جانب خدا روبرو خواهد شد.
اما در جامعه گاهی افرادی دیده میشوند که دارای امکانات فراوان مادی هستند. اما این امکانات نه به جهت بهرهمندی آنها از استعداد بالاست و نه به جهت تلاش بیش از حدشان در کسب این امکانات، بلکه در اثر چپاول اموال افراد ضعیف جامعه میباشد.
حال سوال اصلی اینجا مطرح میشود که، آیا وجود چنین افرادی و عدم مقابله با آنها از سوی خداوند با عدالت خدا سازگاری دارد؟
در پاسخ باید گفت: اولاً سنت خدا بر جزا دادن در این جهان نیست، که اگر
اینچنین میبود بنابه فرمودهی خود خداوند هیچ جنبندهای برروی زمین باقی نمیماند؛[17] بلکه سنت خداوند بر جزا دادن در جهان آخرت است.[18]در برخی موارد هم که افرادی در این دنیا ازجانب خداوند مجازات میشوند، برای اطمینان قلب مؤمنان به وجود حاکمی عادل(خداوند)، و برای متنبه شدن ستمگران و ظالمان ویادآوری روز قیامت میباشد.
اما مهلتدادن خداوند به ستمگران بیحکمت نیست. خداوند هر یک از بندگان خویش را به وسیلهای در بوتهی آزمایش قرار میدهد. یکی را به تنگی روزی و دیگری را به وسعت روزی. چگونگی نوع آزمایشها نیز بسته به علمی است که خداوند در مورد ظرفیتهای بندگانش دارد، و سبب این امتحان هم این است که حجت خدا در قیامت بر مخلوقاتش تمام باشد و بندگان نیز ظرفیتهای خود را بازشناسند.
غیر از این خداوند سنت دیگری هم دارد و آن سنت مکر و استدراج است. خداوند به ستمگران مهلت بازگشت میدهد اما وقتی آنها قصد بازگشت نداشتند دیگر آنها به خودشان واگذاشته میشوند تا در نهایت پستی غوطهور شوند. وقتی چنین شد انتقام در روز قیامت هم از اینها شدیدتر خواهد شد.[19]
جدای از این سنتهای ذکر شده، عالمان و بزرگان و مستضعفین جامعه هم در قبال این ظلمها و چپاولگریها وظایفی بر عهده دارند و خداوند از اینها هم در روز قیامت در قبال مسئولیتشان باز خواست خواهد نمود. در قرآن[20] و بسیاری از احادیث ما[21] بر مقابله با جور ستمگران فرمان داده شده است و فرار از این تکلیف نه تنها پیامدهای این دنیایی خواهد داشت، بلکه در روز قیامت هم باید در مقابل خداوند پاسخگوی این سستیها باشیم .
سوال آخری که این نویسنده در مورد تفاوت زندگی در ایران و کشورهای مرفه مطرح نموده است _ هر چند به نظر میرسد پاسخ این سوال در حیطهی این مقاله نباشد؛ و جواب مناسب را باید از کارشناسان اقتصادی و سیاسی جویا شد و نیزباید بحث گردد که آیا آنگونه که نویسنده مقاله ادعا کرده، در ایران خبری از رفاه نیست؟ و هر آنچه است در آن سوی مرزهاست؟ با این همه_ این اشکال ربطی به عدالت خدا ندارد. جواب آن هم از بیانات گذشته معلوم میگردد؛ زیرا بخشی از کاستیهای در ایران ناشی از چپاولگریها و
تحریمهای مکرری است که توسط کشورهای سلطهجو در چندصد سال اخیر در مورد ایران اعمال شده است. قبل از نفوذ استعمارگران در بسیاری از ادوار تاریخ، ایران جزءِ مرفهترین سرزمینها به شمار میآمد که تاریخ گواه بر این سخن است.
(گرچه میتوان تا حدودی نفوذ استعمارگران در کشور عزیزمان را نیز زاییدهی بیلیاقتی حاکمان آن زمان دانست. حتی در برخی از موارد هم که عالمان بزرگ آن زمان خواستند به کمک مردم، در مقابل زورگویان بایستند، بوسیلهی همین حاکمان نالایق سرکوب گشتند).
بخش دیگری هم از کمبودها ناشی از نبود تلاش مناسب و سوء مدیریت میباشد؛ یعنی فراهم نکردن یکی از شروطی که جهت بهرهمندی در برخی از روزیها لازم است. در سالهای پس از انقلاب، سعی براین شده که کاستیهای دوران استعمار برطرف شود. اما باز در این دوران نیز در بعضی از بخشها به دلیل سوء مدیریتها، کاستیهایی به چشم میخورد. پس بجای ریشهیابی این مسئله در حوزه عدالت خداوند، باید دنبال علل واقعی این کمبودها گشت.
نتیجه:
1. روزیها دو نوع میباشند:
الف)روزیهایی که ما نقشی در به دست آوردن آنها نداریم مثل: وجود، سلامتی، عقل، آسمان و زمین و...
ب) روزیهایی که به دست آوردن آن مشروط به تلاش ماست. مثل درآمد روزانه و تحصیل علم
هر دو نوع از جانب خداوند به بندگان ارزانی میشود، حتی در قسم دوّم هم ما استقلالی در به دست آوردن آن نداریم.
2. همچنانکه در خوشیها باید شکرگزار خدا بود در ناملایمات زندگی نیز باید از خداوند سپاسگزاری کرد؛ زیرا مشکلات یا ناشی از عواقب اعمال ماست که خداوند جهت تنبه، ما را دچار گرفتاری می کند و یا واداشتن ما به فکر ابتکار عمل و رشد دادنمان.
3. تفاوت موجود در طبقات اجتماعی ناشی از تفاوت استعدادها و میزان تلاش هر کس برای به دستن آوردن روزیهاست.
4. برخی از افراد با چپاول اموال دیگران به سرمایههای باد آوردهای دست پیدا میکنند که خود زحمتی برای به دست آوردن آن متحمل نشدهاند. اما از آنجایی که سنت خدا در جزا دادن در این جهان نیست، به آنها مهلت توبه و بازگشت و جبران میدهد اما وقتی آنها توجه نکردند به حال خودشان واگذاشته میشوند تا کاملا غرق گناه گردند که در این صورت انتقام خدا از آنها سختتر خواهد بود.
5. عقب ماندگیهای کشورهای جهان سوم ربطی به عدالت خدا ندارد؛ بلکه ناشی از کوتاهیهای مردم و مدیران آن کشورها و همچنین ناشی از چپاولگریهای کشورهای استعماری میباشد.
کتابنامه:
- 1) قرآن کریم.
- 2) حرانى، ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول(ص)، قم، نشر جامعهی مدرسین، 1404ق، چاپ دوم .
- 3) حرانى، ابن شعبه؛ رهاورد خرد(ترجمه تحف العقول)، ترجمهی پرویز اتابکى، تهران، انتشارات نشر و پژوهش فرزان روز، 376 ش، چاپ اول.
- 4) حرّعاملی، محمدبن حسن؛ وسائل الشیعة ، قم، نشر آل البیت، ج17، 1409ق.
- 5) خرّازی، سید محسن؛ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، قم،نشر موسسه نشر اسلامی، ج1، 1418ق، چاپ پنجم.
- 6) دیلمى،حسن بن ابى الحسن؛ إرشاد القلوب، قم، انتشارات شریف رضى، 1412 ه.ق.
- 7) سیدرضی، محمد؛ نهج البلاغه، ترجمه دشتى، محمد دشتى، قم، نشر مشهور، 1379 ش، چاپ اول.
- 8) طباطبایی، سید محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمهی موسوى همدانى سید محمد باقر، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ج18، 1374 ش، چاپ پنجم.
- 9) قرائتى، محسن؛ تفسیر نور، تهران، نشر مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، ج9 1383 ش، چاپ یازدهم.
- 10) کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، نشر اسلامیه، ج5، 1362ش، چاپ دوم.
- 11) کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافى، ترجمهی سید جواد مصطفوى ، تهران، نشر کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ج3،[بیتا]، چاپ اول.
- 12) کراجکی، ابوالفتح؛ گنجینه معارف شیعه(ترجمه کنز الفوائد و التعجب)، ترجمهی محمد باقر کمرهاى، تهران، نشر چاپخانه فردوسى، ج2، [بیتا]، چاپ اول.
- 13) مجلسی، سیدمحمدباقر؛ بحار الانوار، ترجمهی سید ابو الحسن موسوى همدانى، تهران،نشر کتابخانه مسجد ولى عصر، ج2از ترجمهی ج67و68، [بیتا]، چاپ اول.
- 14) مصطفوى، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، ناشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج6، 1360 ش.
- 15) مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، نشر دار الکتب الإسلامیة، ج6و11 1374ش، چاپ اول.
پی نوشت:
- [1] .سوره واقعه، آیات57-87
- [2] . گنجینه معارف شیعه، ج2، ص212. (به همین سبب است که در روایاتی که در بسیاری از کتابهای حدیثی ما آمده است تأکید فراوانی برای تلاش در کسب روزی حلال شده است).ر.ک: الکافی، ج5، ص85-86 ونیز: تحف العقول، ص172 و نیز: رهاورد خرد، ص355-360 و نیز وسائل الشیعه،ج17،ص59-60.
- [3]. سوره قلم، آیات17-33.
- [4] . این مباحث در بحث از عدالت خدا، در باب جبر و اختیار مورد بررسی قرار میگیرد که به دلیل طولانیبودن آن مباحث و سوالات مطرح شده در آن از حوصلهی مقاله خارج خواهد بود و خوانندگان گرامی را به کتابهای کلامی که به برخی از آنها در کتابنامهی این رساله اشاره میشود، ارجاع میدهم .
- [5]. ارشادالقلوب، ج1، ص118 و تصنیف غررالحکم، ص42.
- [6]. تحف العقول، ص489.
- [7]. ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص99.
- [8] . «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ». سوره بقره، آیه 216.
- [9] . تفسیر نور، ج9، ص255-256.
- [10].سوره ابراهیم، آیه7 و نیز سوره آل عمران، آیات144و145 و نیز سوره نساء، آیه147 ونیز سوره نمل، آیه40 و نیز سوره زمر، آیه7 و نیز سوره قمر، آیه335.
- [11]. نهج البلاغه، حکمت60،ص369 و اصول کافی، ج3،ص149-156 و باب شکر و بحار الانوار، جلد دوم از ترجمهی ج67و68،ص27،باب شکر.
- [12] . شاهد این سخن نمونه هایی است که در احکام اسلامی در مورد کفارات آمده؛ در جایی که خداوند فرصتی برای جبران خطا و اشتباهی میدهد معمولا کفاره و جزایی در این دنیا برای آن تعیین مینماید ولی وقتی به شخصی فرصت جبران نمیدهد تأکید مینماید که در روز قیامت انتقام شدیدی از این فرد خواهد گرفت.( سوره نساء، آیه92-93 و سوره مائده، آیه95).
- [13].الکافی، ج 5، ص 85- 86،ح7و8.
- [14]. بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج1، ص 99.
- [15]. تفسیر نمونه، ج6، ص71 و ج11، ص313-314 .
- [16]. سوره معارج، آیه24-25 و سوره ذاریات، آیه19 و سوره ضحی، آیه10 و سوره بقره، آیه177و215 و سوره نساء، آیه8و36 و سوره نور، آیه22.
- [17]. «وَ لَوْ یُؤاخِذُاللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَلکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلىأَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذاجاءَأَجَلُهُمْ لایَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلایَسْتَقْدِمُونَ» سوره نحل، آیه61.
- [18]. ر.ک ترجمه المیزان، ج18، ص104.
- [19]. سوره اعراف، آیه182-183 و سوره قلم، آیه44 -45 و سوره توبه، آیه85
- [20]. سوره مائده، آیه63.
- [21]. تحف العقول، ص413و238.