چکیده
از مسائلی که در باب اسماء و صفات خداوند، نظر حکیمان الهی و متکلمان را به خود جلب کرده است، مساله ناهماهنگی بساطت ذات الله تعالی با تعدد صفات و اسمای اوست. از طرفی دلائل عقلی ما را به بساطت ذات خداوند رهبری نموده و ثابت کرده است که کثرت، به وجود او راه ندارد، از طرف دیگر براهین عقلی به تعدد اسماء و صفات او گواهی داده و برای او کمالات مختلفی را ثابت میکنند.
اما ضابطه کلی در تفسیر اسماء الهی و تبیین صفات خداوند، آن است که مفاهیم آن را از ویژگیهای مصداقی و به عبارت دیگر از ابعاد عدمی و نقصی تهی کنیم.
البته القای شبهات و طرح ایرادات از سوی مخالفین، امری غیر قابل انکار است و نوشته حاضر به نقد و بررسی شبهات وارده در مقاله «چگونه الله با صفات خود نفی میشود» میپردازد.
مقدمه
در یک سایت ضد دین، مقالهای تحت عنوان «چگونه الله با صفات خود نفی میشود» به چاپ رسید که در آن نویسنده مقاله، مدعی شده بود که صفات عدیدهای برای الله در نظر گرفته شده است که یکایک آنها میتواند نفی کننده الله باشد و چند نمونه نیز ذکر میکند.
همان طور که از نام مقاله بر میآید، نویسنده آن، الله تعالی و ذات بسیط او را دارای صفات متناقض میداند و با تفسیر بشری از اوصاف الهی دچار مغالطههای فراوان شده است.
پیشینه بحث
بحث از اسماء و صفات الهی از مباحث کهن و دیرین در تاریخ عقاید و اندیشه اسلامی و نیز در سایر ادیان الهی است. چنان که میدانیم در سده نخستین اسلامی مساله «تشبیه و تنزیه» همگام با مسائلی چون جبر و اختیار و امامت، از نخستین پرسشهای اعتقادی بود که اختلافات فراوانی را بر انگیخت و مسلمانان را به فرقهها و گروههای گوناگون تقسیم کرد.
[1]
شهرستانی میگوید: شبهه اسماء و صفات در عصر حضور پیامبر (ص) ریشه داشته است.
[2]
بنابراین بررسی مسائل کلامی و دقت در ریشههای اختلاف، این مساله را روشن می سازد که غالباً ریشه اختلافها، مربوط به تبیین اسماء و صفات و افعال خدا است و اختلاف در این مساله مکتبهای کلامی مختلفی را پدید آورده است.
الله تعالی، اسم خاص پروردگار
این نام مقدس در اصل «الاله» بود که همزه دوم آن در اثر تکرار زیاد، حذف شده است. خدا را از آن جهت «اله» گفتهاند که مورد پرستش است، و ظاهر این است که اختصاص نام الله به خداوند بر اثر کثرت استعمال باشد و به طوری که استفاده میشود حتی قبل از نزول قرآن این نام مقدس در میان اعراب جاهلیت رایج بوده است.
[3]
شهید مطهری میگوید: «اسماء پروردگار به معنی نام گذاری نیست، چون اسم نام گذاری مانند حسن و تقی و علی قراردادی است ولی در مورد پروردگار اسم یعنی یک صفت که قائم به ذات پروردگار است و لذا اسمهای پروردگار، همه اسمهای عام و کلی است که احیاناً در مورد غیر پروردگار هم این اسمها یا بعضی از این اسمها استعمال میشود ولی در یک دائره خیلی محدود. در میان اسمها، الله گذشته از این که خاصیت معنی خودش را در مورد پروردگار دارد، عَلَم و اسم خاص نیز هست. هر اسمی از اسمهای دیگر یک شأن از شؤون پروردگار را بیان میکند، ولی الله یعنی ذاتی که جمیع کمالات در او جمع است».
[4]
صفات الله
اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که وجود دهنده و هستی بخش جهان است، ناچار حکم خواهیم کرد که بخشاینده هستی، همه کمالات را دارا است. و اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که واقعیت مطلق از آن اوست ناچار هر کمال و فعلیت واقعی نیز از آن او خواهد بود، مثلاً در بسیاری از موجودات صفت کمالی به نام علم داریم، و علم چیزی است واقعیت دار، که برای خدای جهان نیز علم ثابت است.
[5]
بنابراین خداوند متعال دارای صفات است و انکار صفات الله تعالی مبنای صحیح ندارد.
متکلمان اسلامی، اسماء و صفات الهی را از چند منظر به اقسام گوناگون تقسیم میکنند که در تقسیم اولیه میتوان به دو قسم ثبوتیه و سلبیه یا جمالیه و جلالیه تقسیم نمود. به این صورت که هر گاه صفتی، بیانگر کمال و جمالی در موصوف باشد، آن را «ثبوتیه» یا «جمالیّه» مینامیم و اگر آن صفت، نقص و کاستی و نیازمندی را از موصوف (الله) سلب نماید آن را «سلبیه» یا «جمالیه» میخوانیم.
[6]
صفات ذاتیه و فعلیه
بعد از آن که صفات خداوند را به ثبوتیه و سلبیه تقسیم کردیم، متفکران اسلامی صفات ثبوتیه را نیز به صفات ذاتیه و فعلیه تقسیم میکنند؛ یعنی هر صفتی که در مقام اجرا فقط یک حالت دارد را صفت ذات مینامند، مانند علم و قدرت و حیات که فقط میتوان گفت خدا عالم و قادر و حیّ است و در هیچ فرضی نمیتوان گفت خداوند آن را زمانی نداشته است. ولی آن دسته صفاتی که دو حالت دارد؛ یعنی هم میتوان آن را در حالتی اثبات و در حالتی دیگر نفی نمود، آن را «صفت فعل» مینامند، مثلا میتوانیم بگوئیم خداوند؛ خالق است بعد از آفریدن موجودات،و خالق نبود قبل از خلقت موجودات.
[7] این تعریف، در کافی
[8] ودر تصحیح الاعتقاد
[9] نیز آمده است و شاید در برخی از روایات اشارههایی به این ملاک باشد.
[10]
عینیت صفات با ذات
امامیه (شیعه) ضمن نفی زیادت صفات خدا بر ذات او، قائل به عینیت صفات با ذات است. به این معنا که گرچه صفات خدا از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر و با ذات حق متغایرند، ولی از جهت مصداق و انطباق همه آنها عین هم هستند.
[11]
شیخ مفید میفرماید: «معنای صفات ذات این است که ذات خدا در ازل استحقاق این صفات را داشته است و در این استحقاق غیر از ذات او دخیل نیست، بر خلاف صفات فعل که ازلی نیست».
[12]
دلیل امامیه بر عینیت صفات با ذات این است که خارج بودن صفات خداوند از ذات او مستلزم این است که خداوند در اصل هستی خود، فاقد کمالات و صفات ذاتی است و باید آنها را از غیرخود دریافت کند؛ زیرا ذات فاقد کمال تنها قابل برای دریافت آن کمال است نه فاعل آن، مگر با ترکّب ذات، که این فرض با ادلّه بساطت و غنای مطلق خداوند و نزاهت وی از جزء منافات دارد.
نزاهت صفات الهی از حدود
اوصافی که به خداوند سبحان اسناد داده میشود، منزّه از حدود نقضآمیز است. آن لوازم امکانی که صفات انسانی را همراهی میکند، به حریم پاک او راه ندارد و تنها اصل این کمالات برای خداوند ثابت است، مثلا رحمت در انسان همراه با تاثر قلبی و انفعال درونی در برابر امور رقّت بار است. انسان در پی چنین انفعال و تاثری به یاری دردمندِ محرومی میشتابد، ولی آنچه مایه کمال آدمی است، همان رسیدگی به بیچارگان است و تاثر و انفعال درونی ناشی از کاستیهای وجودی خود انسان است که نباید کمال پنداشته شود. و معنای مبرّا بودن رحمت الهی، از لوازم نقضآمیز، آن است که خداوند بدون انفعال، تاثر و تحول نیاز نیازمندان را برطرف میکند.
علم خداوند نیز همین گونه است، زیرا علم بشری هم سابقه جهل دارد و هم لاحقه نسیان که از نقصهای علم بشری است و علم الهی از آنها منزه است. ولی گوهر کمالی که همان ظهور و حضور و کشف و شهود معلوم است، به خداوند اسناد دارد.
در رحمت رحمانیه و رحیمیه نیز اصل گوهر کمالی رحمت بر خداوند ثابت است، بدون لوازم نقصآمیز مانند دلسوزی، انعطاف و تاثر که این نقایص در گوهر رحمت و در معنای آن ماخوذ نیست تا اطلاق رحیم بر خداوند مجاز باشد.
[13]
یکی از مغالطههایی که در مقاله مذکور رخ داده است، همین مساله همگون شمردن اوصاف الهی با اوصاف بشری است که در همه جای مقاله سرایت دارد. ملاصدرا میفرماید: «کسانی که نمیتوانند بساطت ذات را با تعدد صفات هماهنگ سازند، برای این است که ذات حق (الله) را با ذات انسان یکسان گرفته و با خود میگویند؛ ذات انسان جدا ازعلم، قدرت و حیات او است، طبعاً در عالم دیگر نیز چنین خواهد بود در حالی که یک چنین مقایسهای کاملاً بی پایه است، زیرا در جهان بالاتر ممکن است معبود از نظر کمال در حدّی باشد که سراسر وجود او را علم و قدرت و حیات تشکیل دهد هرچند در عوالم امکانی جریان به این شکل نمیباشد».
[14]
نقد و بررسی برخی موارد
نویسنده مقاله، مواردی از صفات خداوند را نام میبرد که به نظرش آنها نفی کننده الله است.
1) الله خالق است: ابتدا به این میاندیشیم که الله کِی خالق شد؟ اگر پس از خلق جهان خالق شد، پس زمانی بوده که خالق نبوده است. بنابراین از اللّهی که خالق نبوده به اللهی که خالق شده تغییر یافته است.
نقد:
خالق یک وصف انتزاعی است، که از مقام فعل خداوند انتزاع میشود همانگونه که از تحلیل مفهوم صفت فعل بر میآید، در انتزاع چنین اوصافی غیر از ذات خدا، چیز دیگری نیز دخیل است، و چون انتزاع صفت فعل منوط به تحقق اضافه و نسبت است و حصول اضافه مشروطه به تحقق طرف آن یعنی معلول و مخلوق است، تحقق صفت فعل منوط به تحقق معلول است و بدیهی است که رتبه معلول متاخّر از رتبه علت است، در نتیجه صفات فعل خدای سبحان خارج از ذات او و زائد بر آن ذات ( الله) است و در ذات خداوند هیچ تغییر ماهیتی هم صورت نگرفته است.
این که گفته شده: الله، قبل از اینکه خالق بشود چه بود؟ میگوئیم که الله قبل از آن، قدرت بر خلق داشت، پس الله قادر بود و این از صفات ذات خداوند است که با الله عینیت دارد.
2) الله مکار است: مکر و حیله در چه موقعی به کار میرود؟ در زمانی که کسی نسبت به استراتژی رقیب، خود را ضعیف ببیند، برای غلبه بر حریف دست به حیله میزند.
نقد:
کلمه مکر در لغت عرب به معنی تدبیر، چاره اندیشی و طرح نقشه است نه معنی معروفی که در فارسی امروز به نقشههای مخفیانه زیان بخش، گفته میشود.
[15]
در حقیقت این اشکال، مربوط به قدرت خداوند است که چون درک صحیحی از آن نداریم، این نسبتها را میدهیم.
[16]
3) خشم و مهربانی الله: خدایی که تحت تاثیر افعال بندگان خویش قرار میگیرد و همراه با عملکرد آنها از خود واکنش نشان میدهد، لایق صفت خدایی نیست.
نقد:
در بحث نزاهت صفات الله از حدود، بیان شد که اصل گوهر کمالی رحمت و مهربانی برای خداوند ثابت است - بدون لوازم نقض آمیز - و حال آنکه نویسنده مقاله، به گمان آنکه در خداوند انعطاف و تاثر وجود دارد، آن صفات را به معنای اوصاف بشری بر خداوند حمل میکند. ملاصدرا میفرماید: «صفاته تعالی علی کثرتها و تعددّها موجوده بوجود واحد من غیر لزوم کثره و إنفعال و قبول و فعل.»
[17]؛ یعنی اوصاف الهی با همه کثرتها در خداوند وجود دارد، بدون آن که خداوند مورد انفعال و پذیرش قرار گیر ند. این در مورد انسانها است که با هر حادثهای از خودشان واکنش نشان میدهند و این در خداوند راه ندارد.
شهید مطهری میفرماید: «بشر طبعاً این حالت را دارد که قیاس به نفس میکند و صفات و حالات خود را به همان کیفیتی که در خودش هست در غیر خودش فرض میکند».
[18]
4) الله توانا است: آیا الله میتواند مربعی خلق کند که چهار گوش نباشد؟ یا سنگی بیافریند که خودش هم نتواند آن را بلند کند؟
نقد:
قدرت، ویژگی فاعل است و امکان، ویژگی فعل. به عبارت دیگر، قدرت صفت قادر است و امکان صفت مقدور. بنابراین، هر گاه سخن از تعلّق قدرت به فعل به میان میآید، امکان (در مقابل وجوب و امتناع) به عنوان پیش فرض، در موضوع یا متعلّق قدرت فرض شده است، زیرا واجب و امتناع به حکم اینکه با ضرورت ملازمه دارند، موضوع یا متعلّق قدرت نخواهند بود. ضرورت در واجب بالذات، به این معنا است که واجب از تعلّق قدرت غیر به وجود او بی نیاز است و ضرورت، در ممتنع بالذّات، به این معنا است که عدم آن حتمی است و وجودش محال است. در این صورت، متعلّق قدرت نخواهد بود، زیرا نقش قدرت، تاثیرگذاری و هستی بخشی است.
[19]
پس پرسشهای مذکور، چون ممتنع بالذات یا محال ذاتی یا مستلزم محال است متعلق قدرت نخواهد بود.
امام علی (علیه السلام) در پاسخ همین سوال فرموده است:
«ان الله تبارک و تعالی لا ینسب الی العجز و الذّی سالتنی لا یکون.»
[20]
یعنی؛ عجز و ناتوانی در خداوند راه ندارد و آن چه در سوال مطرح گردیده، شدنی نیست.
5) الله عالم است: اگر الله از همه چیز آگاه است آزمایش برای چیست؟
نقد:
اولاً، مفهوم علم از بدیهیترین مفاهیم است،
[21] ولی مصادیقی که از آن در میان مخلوقات میشناسیم مصادیقی محدود و ناقص است و با این ویژگیها قابل اطلاق برای خداوند نخواهد بود. قبلاً اشاره شد که برای هر مفهوم کمالی، مصداقی را باید در نظر گرفت که هیچگونه نقص و محدودیتی نداشته باشد.
ثانیاً، آزمونهای الهی با آزمونهای بشری کاملاً متفاوت است. انسانها به این خاطر به آزمایش و امتحان اقدام میکنند که مجهولاتی برای آنها روشن گردد و ارزش و مقاومت و استعداد آن شخص در پرتو امتحان معلوم میشود. اما آزمایش الهی جنبه پرورش دارد؛ یعنی همانگونه که طلا را در زیر آتش میبرند تا ناخالصیهای آن بسوزد و خالص گردد، انسانها نیز در بوته امتحان، تمرین مقاومت میکنند تا سطح کارآیی آنها بالا رود و به ارزش خودشان پی ببرند. آزمونهای الهی نیز به همین صورت است و گرنه چنین چیزی بر خداوند پوشیده نیست تا با امتحان آشکار گردد. پس آزمونهای الهی وسیلهای برای تکامل و پرورش روح و جسم انسان است.
نتیجهگیری
عقل و وحی، در این نکته اتفاق دارند که خداوند دارای همه اوصاف کمالی است؛ الله تعالی دانا، توانا، بخشایشگر، زنده، آفریدگار و روزی دهنده است و افزون بر این میتوان دهها وصف دیگر برای او برشمرد، اما باید توجه داشت که معانی اوصاف الهی، با معانی اوصاف موجودات دیگر تفاوت دارد، البته این مطلب به معنای فهمناپذیری اوصاف خداوند نیست، بلکه با الهام از مضامین قرانی و روایی باید از یک سو تنزّه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود پاس بداریم و از سوی دیگر، بر شناختپذیری اوصاف او صحّه گذارد.
مهمترین مغالطهای که در این مقاله برای نویسنده رخ داده است، اولاً همانند سازی معانی اوصاف الهی با اوصاف بشری بوده است و ثانیاً تفکیک نکردن میان اوصاف الله است، که برخی ذاتیه و برخی دیگر فعلیهاند.
البته با عنایت به اهمیت و ضرورت بررسی بیشتر اینگونه مباحث، امید است بتوان به صورت تفصیلی به طرح آن توفیق یافت انشاءالله.
کتابنامه:
1) اشعری، ابوالحسن؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، تصحیح هلموت ریتر، بیروت، المکتبه العصریه، 1400 ق، سوم .
2) جمال زاده، محمد رضا؛ کاوشی در آراء کلامی فیض کاشانی، قم، سماء، 1381ش، اول
3) جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، قم، اسراء،1379 ش، دوم.
4) --------------؛ تفسیر موضوعی قرآن (توحید در قرآن)، قم، اسراء،1383 ش، اول.
5) راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، قم، ذوالقربی، (بی تا)، اول.
6) ربانی گلپایگانی، علی؛ عقاید استدلالی، قم، سنایل، 1384 ش، اول.
7) راشد و همکاران، علی اکبر؛ دانشنامه امام علی (علیه السلام)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385 ش، سوم.
8) سبحانی، جعفر؛ منشور جاوید (اسماء و صفات خداوند)، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1383 ش، اول.
9) شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، (بی تا)، اول.
10) صدر الدین شیرازی محمد؛ الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، قم، المکتبه المصطفویه، 1368 ش، اول.
11) ----------------------------؛ الشواهدالروبیه، جواد مصلح، تهران، (بی نشر )، 1366 ش، اول.
12) ----------------------------؛ المشاعر، بیروت، موسسه التاریخ العربی، 1420 ق، اول.
13) صدوق، ابن بابویه محمد بن علی؛ التوحید، محمد علی سلطانی، تهران، ارمغان طوبی، 1384 ش، اول.
14) طباطبایی، سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378 ش، یازدهم.
15) طوسی نصیر الدین؛ تلخیص المحصل، بیروت، دارلاضواء، 1985 م، دوم.
16) ----------------------؛ قواعد العقائد، قم، مرکز مدیریت حوزه،1416ق، اول.
17) فاضل مقداد، جمال الدین؛ ارشاد الطالبین، سید مهدی رجائی، قم، مکتبه المرعشی، 1405 ق، اول.
18) کلینی، محمد بن یعقوب؛ الاصول من الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1383 ش، هفتم.
19) مصباح یزدی، محمد تقی؛ بیست گفتار، تهران، صدرا، 1387 ش، بیست و هفتم.
20) مطهری، مرتضی؛ بیست گفتار، تهران، صدرا، 1387 ش، بیست و هفتم.
21) -------------------؛ مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1371 ش، اول.
22) .........................؛مجموعه آثار: جلد بیست و هفتم، تهران، صدرا، 1387 ش، اول.
23) مفید، محمد بن نعمان؛ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، بیروت، دارالمفید، 1414 ق، دوم.
24) ---------------------------؛ تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد، قم، الرضی، 1413 ق، اول.
25) مکارم شیرازی و همکاران، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1384 ش، بیست و هفتم.
[1] - دانشنامه امام علی(ع)، ص 67؛ به نقل از مقالات الاسلامیین، ص 1
[2] - الملل و النحل، ص 28
[4] - مجموعه آثار، ج27، ص 176
[6]- کاوشی در آراء کلامی فیض کاشانی، ص 121
[7] - ر.ک: منشور جاوید، ج2، ص 73
[8] - کلینی، 1383، ج 1، ص 111
[10] - ر.ک: التوحید، باب 11
[11] - تفسیر موضوعی، ج2، ص 305
[12] - اوائل المقالات، ص 56
[15] - تفسیر نمونه، ج7، ص 187
[16] - ر.ک: تلخیص المحصل، 268- قواع العقائد، ص 49- ارشاد الطالبین، ص 183
[17] - ر.ک: المشاعر، ص 107 – الشواهد الربوبیه، ص 42
[19] - عقاید استدلالی، ج1، ص 123
[20] - التوحید، باب 9، حدیث 9
[21] - آموزش عقاید، ج1، ص 170