اصل خبر
در سال 6هـ.ق پیغمبر اکرم(ص) "زید بن حارثه" را سوی «وادیالقری» فرستاده بودند که زید با «بنیفزاره» روبرو شد و جمعی از یاران وی کشته شدند و زید از میان کشتگان فرار کرد... و چون زید بازگشت، نذر کرد که جنب نشود تا به جنگ بنیفزاره رود، چون زخم وی بهبود یافت، پیغمبر اکرم(ص) او را با سپاهی سوی بنیفزاره فرستاد و در وادیالقری با آنان روبرو شد. افرادی کشته شدند و زید، ام قرفه و دختر او را اسیر گرفت و گفت تا ام قرفه را بکشند و او را به دو شتر بستند و به دو نیمه کردند و دختر ام قرفه را با "عبدالله بن مسعده" پیش نبی اکرم(ص) بردند. دختر ام قرفه اسیر "سلمة بن عمرو بن اکوع" بود... پیغمبر(ص) دختر را از سلمه خواستند. وی دختر را به پیامبر اکرم (ص) بخشید و پیغمبر دختر را به "حزن بن ابیوهب" خال خویش بخشیدند که عبدالرحمن بن حزن از وی متولد شد.[1]
مقدمه
در گزارشات تاریخی، خصوصاً آن دسته که پیرامون معصومین(ع) میباشند وقتی به خبری برمیخوریم، نمیتوان بدون بررسی و تحلیل در گزارشات دیگران و ارزیابی دقیق، سریعاً خبر را پذیرفت؛ بلکه باید خبر را از چند جهت مورد بررسی قرار داد:
الف) اصل گزارش در کتب مورخین متقدم و متأخر
ب) ناقلین خبر
ج) عملکرد شخصیت افرادی که پیرامون آنها بحث و گفتگو میشود.
از همین رو در جریان واقعه سال 6هجری که جنگ مسلمین با بنیفزاره رخ داده است، خبری از یکی از سران قبیله بنیفزاره به نام ام قرفه نقل شده است که بررسی و تحلیل این خبر لازم میباشد؛ چرا که افرادی با سودجویی و سوء استفاده از این قبیل اخبار، قصد تضعیف یک دین و مکتب را دارند و ناعادلانه به ذکر این اخبار پرداخته و نتیجههای منفی از آن میگیرند.
نقد و بررسی خبر امقرفه
این واقعه تاریخی را در چند محور مورد بررسی قرار میدهیم:
1) تفاوت و تناقض در اخبار پیرامون این واقعه، که خود به چند محور تقسیم خواهدشد.
2) بررسی راویان از نظر وثاقت.
3) روایات ائمه(ع) و نبیاکرم(ص) و سیره عملی ایشان در برخورد با اسراء.
1. تفاوت و تناقض در اخبار پیرامون این واقعه
1-1. تفاوت اخبار در فرماندهی این سریه: درباره فرماندهی جنگ با بنیفزاره، در بین نقلهای تاریخی و کتب مورخین، تفاوت بسیار زیادی دیده میَشود، از جمله اینکه در پارهای از کتب،[2] فرمانده این سریه "زید بن حارثه" نقل شده است. در پارهای از کتب[3]دیگر، فرمانده این سریه "ابوبکر بن ابیقحافه" نقل شده است. این در حالی است که بسیاری از مورخین گروه اول که فرمانده این سریه را زید معرفی کردهاند، بلافاصله بعد از این خبر، خبری دیگر مبنی بر اینکه فرمانده این جنگ ابوبکر بوده است را آوردهاند. گویا خبر از دو جهت و به صورت متفاوت به آنها رسیده و قطعی و یقینی نمیباشد. پس میتوان گفت: «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»؛ (وقتی احتمال- خلاف - آمد استدلال باطل است). از مجموع تمام موراد فوق که بگذریم، جناب "علی بن عمر دار قطنی"(متوفی 385) - که در دوره کوتاهی همعصر طبری بوده است و از محدثان بزرگ و نامور میباشد - این جنگ را متعلق به زمان خلافت ابیبکر و جنگهای «رده» و «یوم بزاخه» میداند که در این جنگ، ابیبکر به سوی بنیفزاره رفت و با آنها جنگید و امقرفه را کشت.[4] همچنین بیهقی از لیث بن سعد و وی از ولید بن مسلم و او از سعید بن عبدالعزیز روایت میکند که امقرفه بعد از اسلام آوردنش کافر شد و ابوبکر او را توبه داد و او توبه نکرد، پس ابوبکر او را کشت.[5] بنابراین طبق این نقلها، جریان امقرفه به زمان خلافت ابوبکر برمیگردد.
1-2. با بررسی در جریان خبر دستگیری امقرفه باز به تفاوت دیگری در نقلها میرسیم؛ در بعضی نقلها[6] خبر از دستگیری و قتل شدید است و در بعضی نقلها[7] خبر از دستگیری بدون قتل است. این در حالی است که افرادی همچون طبری در یک زمان دو نقل را ذکر میکنند که در یکی خبر از قتل امقرفه و در دیگری خبر از اسارت وی است. و حال آنکه ابن هشام سند این روایت تاریخی که در آن امقرفه کشته شده را نقل نکرده است. نکته مهمتر آنکه ناقلین خبر قتل امقرفه و دو شقه کردن وی دلیلی بر این امر ذکر نکردهاند؛ الاصالی شامی در قرن 10 عامل کشتن امقرفه را دشنام دادن وی به رسول خدا(ص) میداند.
حال این سؤال مطرح میشود که چرا مورخین متقدم این نکته را ذکر نکردهاند و این نکته پس از حدود هزار سال بیان میشود و ثانیاً کسانی که خبر قتل امقرفه را ذکر کردهاند، چرا دلیلی بر آن ذکر نکردهاند و از بین آن همه اسیر فقط یک پیرزن عجوزه را کشتند؟ آیا هدف از این خبر جعلی جریحهدار کردن احساسات غیرمسلمین نیست؟
1-3. تفاوت و تناقض در خبر دختر امقرفه: اخباری که درباره دستگیری و اسارت دختر امقرفه نیز وارد شده متفاوت است؛ از جمله آنکه عدهای[8] قائل هستند که رسول خدا(ص) دختر امقرفه را به عنوان هدیه از سلمة بن اکوع گرفتند و به اهل مکه دادند و در مقابل آن، عدهای از مسلمانان آزاد شدند. اما در برخی منابع[9] حتی منابع گزارش قبل، خبر از بخشیدن دختر امقرفه به حزن بن ابی وهب است و از وی فرزندی بنام عبدالرحمن بن حزن متولد شد.
2. بررسی راویان از نظر وثاقت یا عدم وثاقت
در بررسی راویان، ابتدا به خود "محمد بن عمر واقدی" میپردازیم که خبر قتل امقرفه را بیان کرده است، بدون آنکه خبر دوم را ذکر کند. وی در سال 130ه. متولد و در 207 یا 209ه. از دنیا رفته است. در رابطه با وی اختلاف بسیار شدیدی بین دانشمندان و علما میباشد، تا جایی که عدهای وی را شیعه دانسته و اخبار وی را درست و عدهای او را کذّاب شمرده و میگویند واقدی احادیث جعلی از اقوامی نقل کرده که کاملاً خلاف واقع است و عدهای گفتهاند واقدی خبرهای بسیار غریبی از نبیاکرم(ص) نقل کرده است.[10] و نکته مهمی که لازم است ذکر شود آنکه شیخ طوسی در کتاب فهرست یا رجال خود(بر فرض تشیع وی) نامی از وی نبرده است و هیچ یک از کتابهایش حتی مقتلالحسین را ذکر نکرده است. این در حالی است که ابن ابی الحدید معتزلی مطلبی طولانی از قول واقدی نقل میکند، سپس روایت دیگری را میآورد که با روایت نقل شده از واقدی تفاوت دارد و در ابتدایش میگوید در «روایت شیعه» این چنین است و این سخن دالّ بر این است که او واقدی را شیعه و یا حتی متمایل به شیعه نمیدانسته است. همچنین بخاری، رازی، نسایی، دار قطنی گفتهاند: احادیث واقدی باید کنار گذاشته شود.[11] پس در مجموع اگر نگوئیم که تمام روایات وی را باید کنار گذاشت باید گفت: حداقل باید در آنها به دید تشکیک نگریست و به بررسی دقیق در آنها پرداخت تا حقیقت روشن شود. نکتهای که باید به آن توجه داشت آنکه: در بین راویان حدیث امقرفه، در کتاب واقدی افرادی همچون زهری، عروة بن زبیر و عایشه وجود دارند که در دشمنی اینها با خضرات معصومین و حضرت امیرمومنین علی(ع) جای هیچ شک و تردیدی نیست. طبق آنچه که ابن ابیالحدید معتزلی میگوید در مورد عروة بن زبیر، خبری است که وی نسبت به حضرت، شدید البعض بوده و به ایشان دروغ میبسته است.[12] همچنین اخبار جعلی بسیاری از زهری و عروة بن زبیر است که به نبی اکرم (ص) نسبت داده شده است.
در مقابل، کسانی که خبر جنگ با بنیفزاره را به فرماندهی ابوبکر ذکر کردهاند و در آن خبر، اثری از کشتن ام قرفه نیست، از شخصی بنام "سلمأ بن اکوع" خبر نقل کردهاند. وی پدر ایاس بود و در صلح حدیبیه حضور داشت و در تحت شجره با رسولخدا(ص) بیعت کرد و با رسولخدا(ص) 7 غزوه انجام داد. وی یکی از راویان حدیث غدیر - من کنت مولاه فعلی مولاه – است.[13]
همچنین علی بن عمر دار قطنی - که از جمله افرادی است که ضد نقل طبری خبر را ذکر کرده و روایات واقدی را ضعیف میداند - کسی است که در مورد وی نقل شده است که: وی از بزرگان علمای حدیث و آشنای به رجال است و از وی کتبی بجای مانده است.[14]در مجموع با بررسی ناقلین خبر امقرفه میتوان به این نتیجه رسید که راویان و ناقلین خبر دوم(یعنی جنگ ابوبکر با بنی فزاره و دستگیری امقرفه بدون قتل وی) از خبر اول قویتر و مورد اعتمادترند، و خبر دوم به واقع نزدیکتر است؛ چرا که افرادی همچون واقدی و یا عروة بن زبیر و یا زهری کسانی نیستند که بشود به آنان اعتماد کرد.
3. روایات و سیره ائمه معصومین(ع) و نبیاکرم(ص) و دستور قرآن پیرامون اسراء
با بررسی دقیق در روایات و سیره ائمه معصومین(ع) و نبیاکرم(ص) و آیات قرآن به این نتیجه میرسیم که نگاه اسلام و خصوصاً تشیع پیرامون اسراء چگونه است؛ همچنین به حقوق مادی و معنوی آنها در اسلام پی میبریم و در نهایت این نکته روشن میشود که چقدر اسلام به اسراء با دید رأفت و رحمت نگاه میکند.
در سیره امیرالمؤمنین علی(ع) است که وقتی ابنملجم به ایشان ضربت زد، ایشان به حسنین فرمودند:
او را به عنوان اسیر حبس کنید و به او طعام دهید و با اسیر خود با نیکی رفتار کنید.[15]
امام صادق (ع) فرمودهاند که:
اطعام اسیر بر صاحبش و کسی که او را اسیر کرده است حقی است - هر چند که بخواهد فردا او را بکشد - پس به اسیر آب و غذا دادن و با او با مدارا برخورد کردن سزاوار است، هر چند کافر یا غیرکافر باشد.[16]
نبیاکرم(ص) فرمودهاند که:
با فضیلتترین صدقه به اسیر آن است که به او بوسیله طعام چشم روشنی بدهی.[17]
حتی در نقلی امیرالمؤمنین علی (ع) نهی کردند از قتل اسیر.[18]
حال روشن میشود که با این نگاه زیبا به مسئله اسارت و اسراء آیا جای آن میماند که انسان گمان ببرد که پیامبراکرم(ص) و ائمه(ع) از خبر قتل یک اسیر - چنانکه واقدی به نقل از عروة بن زبیر و عایشه جریان خوشحالی پیامبر را بعد از شنیدن این خبر از زید بن حارثه را بیان میکند - خوشحال شوند؟!
نتیجه گیری:
با بررسی مطالب فوق، چند نکته قابل ذکر است:
الف) از آنجایی که روایات در مورد جنگ با بنیفزاره متفاوت و مبهم و متناقض است، نمیتوان با قاطعیت این خبر تاریخی را - به همان شکلی که واقدی نقل کرده است - پذیرفت.
ب) خبری که در آن راویانش از وثاقت بیشتری برخوردارند، قابل قبولتر است و بر این اساس روایت دوم که حاکی از سریه ابیبکر است و در آن خبری از قتل امقرفه ذکر نشده است، قابل قبولتر است.
ج) با نگاهی کلی در سیره نبوی و زندگی و دستورات ائمه معصومین(ع) و تاکید آیات قرآن، به این نکته میرسیم که اسیر حق و حقوقی دارد که به آن سفارش شده است و سیره ائمه معصومین(ع) و نبی اکرم(ص) بر این بوده است.
فهرست منابع
- 1. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر ، تاریخ طبری؛ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم،1387/ 1967.
- 2. محمد بن عمر الواقدی، المغازی؛ مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، سوم، 1409/1989.
- 3. الحمیری المعافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه؛ مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
- 4. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد؛ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، 1414/1993.
- 5. علب بن ابی الکرم، عز الدین ابوالحسن(المعروف بابن الاثیر) ، الکامل فی التاریخ؛ بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385/1965.
- 6. البیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ عبدالمعطی قلعجی، دارالکتب العلمیه، اول، 1405ه.ق.
- 7. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام؛ عمر عبد السلام قدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، دوم، 1413ه.ق.
- 8. الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایه و النهایه؛ بیروت، دارالفکر، 1407/1986.
- 9. امین، سید محسن، اعیان الشیعه؛ بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1407 ه.ق.
- 10. یوسفی غروی، محمد هادی، تاریخ تحقیقی اسلام ؛ حسین علی عربی، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چهارم، 1383ه.ش.
- 11. سبحانی، شیخ جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امام صادق، 1417 ه. ق.
- 12. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه؛ قم، مؤسسه آل البیت، 1409 ه.ق.
- 13. ثقة الاسلام کلینی، الافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ه.ش.
- 14. علامه مجلسی، بحارالانوار؛ بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه.ق.
- 15. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری؛ محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، اول، 1414ه.ق.
پی نوشت:
-
[1] . طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 643؛ محمد بن عمرو اقدمی، المغازی، ج 2ف ص 564، سبل الهدی، ج6، ص 99.
-
[2] . محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج 2، ص 564، ابن هشام، السیره النبویه ج 2، ص 617، طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 643، صالی شامی، سبل الهدی، ج 6، 92، ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 244.
-
[3] . بیهقی، دلائل النبوه، ج 4، ص 290، ذهبی، تاریخ اسلام، ج 2، ص 446، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 4، ص 221 – 220.
-
[4] . دار قطنی، السنن، جلد 8، ص 14،
-
[5] . السنن الکبری، بیهقی، جلد 8، ص 204.
-
[6] . طبری، ج 2، ص 643، سبل الهدی، ج 6، ص 99، السیره النبویه، ج 2، ص 617، الکامل ج 7، ص 244، مغازی واقدی، ج 2، ص 564.
-
[7] . البدایه و النهایه، ج 4، ص 221 – 220، تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 2، ص 446، طبری، ج 2، ص 643، سبل الهدی، ج 6، ص 92، بیهقی، ج 4، ص 290، الکامل، ابن کثیر، ج 7، ص 244.
-
[8] . ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 2، ص 446، طبری، ج 2، ص 644، بیهقی، دلائل النبوه، ج 4، ص 290، سبل الهدی، صالی شامی، ج 6، ص 92، ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 244.
-
[9] . طبری، ج 2، ص 643، صالی شامیف سبل الهدی، ج 6، ص 99، ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 244.....
-
[10] . اعیان الشیعه، ج 10، ص 32 – 31- 30،
-
[11] . تاریخ تحقیقی اسلام، محمد هادی یوسفی غروی، ج 1، ص 32.
-
[12] . موسوعه الطبقات الفقهاء، ج 1، ص 459.
-
[13] . موسوعه الطبقات الفقهاء، ج 1، ص 121.
-
[14] . موسوعه طبقات الفقهاء، ج 4، ص 300 – 299.
-
[15] . وسائل الشیعه، ج 29، ص 127، باب 62.
-
[16] . الکافی، ج 5، ص 35.
-
[17] . بحارالانوار، ج 71، ص 369.
-
[18] . بحارالانوار، ج 97، ص 38.