کودتای 28مرداد، نهضت ملی، ملی شدن نفت، مصدق، دولت هاى استعماری، محمد رضا پهلوی
نویسنده : سیروس سعادتی لیلان
پس از آغاز جنگ جهانى دوم در کشورهاى جهان سوم تحت سلطه قدرت هاى استعمارى، حرکت هایى با هدف نفى استعمار آغاز شد. در ایران نیز، به دنبال اشغال نظامى آن توسط روسیه، انگلستان و آمریکا، عصر جدیدى از حرکت هاى اجتماعى به منظور نفى سلطه خارجى ظهور نمود. با سقوط حکومت دیکتاتورى رضاخان و شروع حکومت متزلزل محمد رضا، این حرکت ها شتاب بیشترى به خود گرفت و در این میان حتى مجلس هاى دهه بیست نیز وارد فعالیت علیه استعمار و امتیازخواهى بیگانگان شدند.
با توجه به اهمیت و جایگاه خطیر نفت در اقتصاد جهان، خصوصاً در کشورهاى استعمارگر، مجلس چهاردهم در مقابل امتیازخواهى بیگانگان صف کشید. در مجلس هاى بعدى نیز به تبع فضاى جامعه، مسئله ملى شدن صنعت نفت و کوتاه نمودن دست هاى انگلیس و روس از منابع نفتى کشور مطرح گردید. در پى مبارزات رهبران مذهبى و ملى و تصویب این طرح و توفیق ایران در عرصه هاى جهانى، انگلستان و به دنبال آن آمریکا احساس خطر نمودند و براى سرکوبی این حرکت و جلوگیرى از سرایت آن به سایر مستعمرات، اقداماتى را آغاز نمودند. در داخل کشور نیز شاه جوان همانند پدر معدوم خود به دنبال دستیابى به نظامى استبدادى بود و آن را به دلیل وجود رهبران مذهبى و سیاسى، از دست رفته مى دید، با کناره گیرى ظاهرى از قدرت، موافقت خود را با طرح هاى استعمارى اعلام نمود.
انگلستان و طرح اولیه کودتا
با ملى شدن صنعت نفت در ایران و کوتاه شدن دست انگلستان از ذخایر نفتى و بى نتیجه ماندن مذاکرات، انگلیس سرنگونى دولت مصدق را تنها راه بازگشت سلطه خود مى دید; لذا در گام اول کریستوفر وود هاوس، طراح اولیه نقشه کودتا، در طى نوامبر و دسامبر 1952/آبان و آذر 1331 نشست هایى را درباره سرنگونى دولت ایران با نمایندگان بخش خاور نزدیک و آفریقاى وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن برگزار نمود.
آمریکاییان در ابتدا چون اعتقاد به سرنگونى مصدق نداشتند، و از طرفى درصدد کسب سهمى از نفت ایران براى خود بودند، روى خوشى به طرح هاى انگلستان نشان ندادند;[1] در مقابل، انگلستان که موفقیت طرح کودتا را تنها در گرو مشارکت آمریکا مى دانست،[2] به منظور جلب توجه آنان، مکرر خطر کمونیزم را در ایران گوشزد مى نمود. وود هاوس خود مى گوید:
چون نمى خواستم متهم شوم بر این که مى خواهم براى نجات منافع بریتانیا از کیسه آمریکایى ها بذل و بخشش کنم، به جاى تأکید بر پس گرفتن کنترل صنعت نفت، تصمیم گرفتم بر خطر کمونیسم در ایران پافشارى کنم.[3[
با شروع ریاست جمهورى آیزنهاور در ژانویه 1953، و با پیشنهاد سهم چهل درصدى از نفت ایران براى خود، آمریکاییان رفته رفته به این طرح روى خوش نشان دادند.[4[ البته در این میان تهدید چرچیل (نخست وزیر انگلستان) را در ملاقات با آیزنهاور نباید نادیده گرفت. چرچیل تهدید کرد که اگر آمریکا براى حل مشکلات نفت به انگلیس کمک نکند، انگلیس مانند 1907 به شوروى نزدیک مى شود و ایران را به دو منطقه تقسیم مى نماید.[5] در نتیجه، در 18 مارس 1953، 27 اسفند 1331، آمریکا، در پیامى، آمادگى خود را براى مذاکره درباره جزئیات تاکتیکِ براندازى مصدق، به وزارت خارجه انگلیس اعلام نمود.[6[
به گفته وودهاوس، انگلیسى ها در طرح خود دو بخش جداگانه، اما هماهنگ را پیش بینى کرده بودند:
1. تشکیلات افسران عالى رتبه ارتش و پلیس، نمایندگان مجلس شورا و سنا، تجار، سردبیران روزنامه ها، سیاستمداران سالخورده و نیز سردمداران تظاهرکنندگان: این نیروها جملگى تحت سرپرستى برادران رشیدیان، که از مدت ها پیش با حقوق ماهیانه ده هزار پوند، مقدمات فروپاشى دولت مصدق و کودتا را براى انگلیس آماده کرده بودند، هدایت و سرپرستى مى شدند و باید کنترل تهران را به دست گرفته، مصدق و وزرایش را بازداشت مى کردند.
2. سران عشایر: که باید در شهرهاى عمده جنوب به قدرت نمایى مى پرداختند و در صورت مقاومت حزب توده، این افراد شهرهاى کلیدى، مثل اصفهان و آبادان را متصرف مى شدند.[7[
در پى اعلام موافقت آمریکا با طرح کودتا، انگلستان برادران رشیدیان را با نیروهاى آمریکایى کودتا مرتبط ساخت و به ظاهر، تمامى کارها را به آمریکا سپرد و خود از صحنه خارج شد.
نقش آمریکا در کودتا
در اسفند 1331 براى اجراى طرح کودتا، نشست هاى متعددى بین سازمان هاى جاسوسى و وزارت خارجه آمریکا و انگلیس برگزار شد و دو کشور توافق کردند که زاهدى را به عنوان جانشین مصدق به نخست وزیرى منصوب نمایند. انگلیسى ها تلاش کردند که آمریکا بازى گردان اصلى کودتا شود، تا هم از لحاظ مالى کمتر خود هزینه نمایند و هم پیامدهاى منفى کودتا گریبانگیر آنها نشود. حتى وقتى کرمیت روزولت تصمیم گرفت کتابى در خصوص کودتاى 28 مرداد بنویسد، انگلیس از او خواست که به نقش انگلستان دراین ماجرا اشاره نکند.[8[
از سوى دیگر، آمریکاییان پس از پایان جنگ جهانى دوم به دنبال ضعف اقتصادى استعمارگران کهنه (فرانسه، روسیه و انگلستان) با نیرویى مضاعف وارد عرصه استعمارگرى شده بودند;و براى کوتاه کردن دست آنان و تثبیت حضور خود، از حرکت هاى ضد استعمارى حمایت مى کردند، ولى هر گاه احساس مى کردند رشد این حرکت ها به ضرر منافع آمریکاست، خود به سرکوب آن مى پرداختند. این امر در مسأله ملى شدن صنعت نفت و سپس کودتاى 28 مرداد به وضوح دیده مى شود. آمریکاییان در حرکت ملى شدن نفت، به منظور فشار بر روى انگلستان براى در نظرگرفتن سهم آمریکا در نفت ایران، تلویحاً حمایت خود را از ایران ابراز مى داشتند; اما هنگامى که توانستند سهمى از نفت ایران را براى خود دریافت نمایند و تداوم این حرکت را موجب صدمات جبران ناپذیرى به منافع آمریکا در منطقه مى دیدند، در کنار انگلستان قرار گرفتند و تمام توان خود را براى سرکوب نهضت ضد استعمارى ایران به کار بستند. در این میان وزارت خارجه و سازمان جاسوسى سیا اقدامات وسیعى صورت دادند که به مواردى از آن اشاره مى کنیم:
در گام اول جلسات متعددى در نقاط مختلف جهان، از جمله: واشنگتن، نیکوزیا، لندن، بیروت و... برگزار گردید و کارشناسان آمریکایى و گاه انگلیسى در طراحى مراحل مختلف کودتا تبادل نظر کردند.[9] از سویى در تهران، مرکزى براى هدایت و کنترل کودتا ایجاد شد و بودجه هاى بالغ بر 1000000 دلار براى براندازى دولت مصدق به این مرکز تخصیص داده شد.[10[
هم چنین کمکهاى مالى دیگرى نیز به دست اندرکاران ایرانى طرح، پرداخت شد که از آن جمله مى توان به اعطاى وام چهل و پنج هزار دلارى به یکى از وابستگان[11] و یا پرداخت مبالغى هنگفت به زاهدى اشاره کرد.[12[
سیا در مورد ایجاد جنگ هاى روانى و تبلیغاتى در ایران نیز اقدامات گسترده اى انجام داد; اینان به گروه هنرى خود سفارش کردند که کاریکاتورهایى از مصدق آماده نمایند تا در زمان مناسب نسبت به چاپ آنها در روزنامه ها و انتشار در بین مردم اقدام کنند.[13] همچنین مأموران سیا، از طریق تبلیغات «سیاه»[14] به نام حزب توده،در اعلام خطر به رهبران مذهبى در تهران ،این رهبران را تهدید مى کردند که در صورت مخالفت با مصدق، سخت مجازات مى شوند. به برخى از آنان به نام حزب توده تلفن هاى تهدیدآمیز شد و حتى یکى از چند بمب گذارى ظاهرى خانه هاى این رهبران توسط مأموران آمریکا به مرحله اجرا در آمد.[15[
از دیگر اقدامات سیا، «جلب رضایت شاه» براى اجراى کودتا بود. درمرحله اول آمریکاییان از طریق اشرف پهلوى ـ که در این زمان در فرانسه اقامت داشت ـ[16] و سپس از طریق شوارتسکف رییس سابق ژاندارمرى ایران ـ که مورد اعتماد محمد رضا شاه بود و بعد از ورود روزولت به ایران او نیز وارد کشور شده بود ـ تلاش هایى را براى کسب اعتماد و رضایت شاه انجام دادند.[17] حتى خود روزولت نیز در چند نوبت، از طریق برادران رشیدیان، ملاقات هایى را با شاه انجام داد،[18] ولى همه این اقدامات بى نتیجه ماند و تنها زمانى که روزولت توانست از طریق دو رمز رادیویى مشخص، پشتیبانى آمریکا و انگلیس را از طرح کودتا و شخص شاه اعلام نماید، شاه موافقت خود را با طرح کودتا اعلام کرد. این دو رمز، یکى در سخنرانى آیزنهاور، رییس جمهور آمریکا در روز 13 مرداد و دیگرى در برنامه فارسى بى بى سى آورده شد.[19] شاه به مجرد شنیدن پیامِ آیزنهاور با رشیدیان ملاقات نمود و به دنبال آن در 19 مرداد با حسن اخوى، از مجریان طرح کودتا، دیدارى داشت. در طرح کودتا گنجانده شده بود که شاه باید دو حکم عزل مصدق و انتصاب زاهدى به نخست وزیرى را قبل از کودتا امضا کند، ولى شاه على رغم موافقت با طرح کودتا، از امضاى هرگونه ورقه اى خوددارى نمود. این عمل شاه، که هنوز دلالت بر تردید او در انجام کودتا داشت، با تهدید روزولت مواجه شد. روزولت از طریق برادران رشیدیان پیغام داد که اگر شاه ظرف چند روز آینده اقدامى نکند، وى با بیزارىِ تمام ایران را ترک خواهد کرد. این تهدید کارساز شد و شاه قبول کرد که به محض آماده شدنِ احکام عزل و نصب، آنها را امضا کند.[20[
از دیگر اقدامات آمریکا باید به ایجاد جنگ روانی علیه مصدق و دولت او اشاره کرد. از آن جا که مصدق شدیداً وابسته و امیدوار به حمایت هاى آمریکا بود، آمریکاییان توانستند با کاهش ملاقات هاى خود با مسئولین ایرانى و همچنین اظهارنظر و موضع گیرى علیه ایران در مجامع جهانى، روحیه دولت ایران را تضعیف کنند. این امر حتى در ملاقات سفیر ایران در آمریکا با جرنگان قائم مقام بایرود، معاون وزارت خارجه وقت آمریکا نیز مطرح گردید. سفیر ایران در این نشست اظهار داشت:
بعد از عدم موافقت ایران با آخرین پیشنهاد انگلستان، اولیاى درجه اول آمریکا ظاهراً از خود یک نوع حالت خشم و عصبانیت نسبت به ایران ابراز مى دارند.
هم چنین مى گوید:
در صورتى که آقاى وزیر خارجه از فعالیت هاى کمونیزم در ایران نگران است، چه مى شود که به جاى کمک به چنین دولتى و تقویت بنیه اقتصادى ملت ایران براى مقاومت در برابر کمونیزم، ایران را از کمک هاى خود محروم مى سازد.[21[
پس از این اقدامات بود که کودتاى آمریکایى و انگلیسى در ساعت یک و سه دقیقه بامداد روز 25 مرداد آغاز مى گردد، ولى به عللى که به آن اشاره شد، این کودتا با شکست مواجه مى گردد و عناصر کودتا دستگیر و یا مخفى مى شوند. تهران در پى شکست کودتا، در روزهاى 25 و 26 مرداد، شاهد تظاهرات و میتینگ هاى متعددى از سوى ملى گرایان و طرفدارن حزب توده بود و در این میان اقداماتى چون به آتش کشیدن مراکز وابسته به سلطنت، پایین کشیدن مجسمه هاى رضاخان و محمدرضا و سردادن شعارهایى علیه شاه نیز بارها دیده مى شد. با توجه به سیاست انگلیس و آمریکا در زمینه متشنج نشان دادن اوضاع مملکت و حضور گسترده کمونیسم در ایران، بعید به نظر نمى رسد که دستهاى استعمار دراین اعمال و اقدامات دخالت داشته باشد;[22] چرا که در نتیجه این اقدامات این احتمال وجود داشت که رهبران مذهبى و طرفداران آنها از حمایت دولت مصدق دست برداشته، براى پرهیز از افتادن به دام کمونیست در برابر کودتا مقاومت نکنند. مجموعه اقدامات سیا و کرمیت روزولت، مصدق را مجبور به ملاقاتى با هندرسن، سفیر کبیر آمریکا، در عصر روز 27 مرداد مى کند.[23] سروان فشارکى (مهران) افسر محافظ منزل دکتر مصدق مى گوید:
در این روز هندرسن به اتفاق على پاشا صالح به خانه مصدق آمدند و مذاکرات محرمانه اى با مصدق داشتند که هیچ گاه مطالب گفته شده در این جلسه فاش نشد. اگر روزى متن این مذاکرات فاش شود، شاید علت عدم تحرک دکتر مصدق در مقابل کودتاچیان روز 28 مرداد معلوم گردد.[24[
در پى این اقدامات طرح کودتا با تغییراتى، در صبح روز 28 مرداد به مرحله اجرا درآمد. از سویى با انتشار عکس هایى از حکم عزل مصدق و انتصاب زاهدى به نخست وزیرى در جرایدِ روز 28 مرداد، افکار عمومى علیه مصدق تهییج شد; خصوصاً این که آمریکا و محمد رضا تبلیغات گسترده اى نیز به راه انداخته بودند، مبنى بر این که شاه به سبب تهدیداتى که از سوى مصدق به جان او شده بود ایران را ترک نموده است; از سوى دیگر برادران رشیدیان با جمع آورى اراذل واوباش و قداره بندهاى باشگاه ها و بعضى از محلات جنوب تهران با راه انداختن 4 دسته، نقاط حساس شهر را تصرف کردند.[25] روزولت نیز با گذاشتن اسلحه کمرى خود بر شقیقه یکى از فرماندهان تانک، اولین تانک کودتاى 28 مرداد را به خیابانها کشانید[26] و بدین شکل، کودتاى 28 مرداد آغاز شد و تقریباً تا ظهر همان روز تهران به کنترل کودتاچیان در آمد.
نقش شوروى در کودتاى 28 مرداد
براى شناخت نقش شوروى دراین کودتا، باید به عملکرد شوروى در سال هاى مبارزه و نهضت ملى ایران پرداخت. شوروى مستقیما در کودتا مداخله ننمود، ولى اقدامات نیروهاى وابسته به او در طول حضور مصدق در صحنه، سیاستِ حمایت شوروى را از سیاست هاى استعمار انگلستان و آمریکا نشان مى دهد.
شوروى در نهضت ملى شدن صنعت نفت، به ظاهر از ایران حمایت مى کرد، ولى از خرید نفت ایران، على رغم تقاضاهاى مکرر ایران، خوددارى نمود; در دادگاه لاهه براى خوددارى از دادن رأى به نفع ایران، نمایندهاش مریض مى شود و در جلسه رأى گیرى شرکت نمى کند; در دوره اى که کشور دچار بحران اقتصادى بود، از پرداخت 11 تن طلاى بدهى خود به دولت مصدق خوددارى نمود و آن را پس از کودتا تقدیم دولت کودتا کرد; شوروى همچنین اولین دولتى بود که رژیم کودتا را به رسمیت شناخت; از سوى دیگر حزب توده و کمونیست هاى تحت حمایت شوروى در ایران نیز، همسو با اربابان خود، در تمامى صحنه ها حضور داشتند. در جریان ملى شدن صنعت نفت در طول 6 ماه 4 شعار عوض کردند: «تجدید نظر در قرارداد الحاقى»، «لغو قرارداد الحاقى»، «لغو قرارداد 1933» و بالاخره «ملى شدن نفت جنوب». سه شعار اول، تنها جنبه اقتصادىِ مسأله را مورد توجه قرار داده و مستلزم بقاى انگلستان و بستن قراردادى بهتر با اوست. در شعار چهارم این حزب به اکراه به ملى شدن تن داد، ولى باز هم نفت شمال را که در حیطه نفوذ شوروى بود، از این قاعده مستثنا مى کند. از دیگر اقدامات این حزب مى توان به ایجاد ناامنى و هرج و مرج از طریق تظاهرات و میتینگ ها، شکستن شیشه ها، آتش زدن اتوبوس ها و... نام برد که عاصى نمودن مردم و بدبین کردن آنها به حکومت ملى را به همراه داشت; هم چنین این حزب طى حکومت مصدق بیش از 200 اعتصاب در مؤسسات اقتصادى به راه انداخت و خرید اوراق قرضه دولت را تحریم کرد که در جاى خود ضربات بسیار شدیدى
بر اقتصاد آشفته کشور وارد نمود.