نهضت تنباكو، فقه سياسي شيعه
محمدامیر خوش صحبتان
فقه سیاسی و تحولات آن در ادوار مختلف یکی از مباحثی است که در بحث از جایگاه نظام سیاسی در اسلام و حقوق و تکالیف آن همواره مطرح بوده است در مطلب حاضر با نگاه به تاریخ فقه سیاسی و نقاط عطف آن تحلیلی از جایگاه نهضت تنباکو در این سیر و تاثیرات آن بر دورههای بعدی خود از جمله مشروطه ارائه شده است. اینک این مطلب را با هم از نظر میگذرانیم.
نظریه سیاسی و به تبع آن عمل سیاسی موضوعی است که در بررسی پیشینه تاریخی هر مکتب و در جهت شناخت نگاه آن مکتب به مسئله جامعه و سیاست قابل بررسی است. مذهب تشیع به عنوان مکتب بر حق اسلامی پس از عصر ائمه دارای تاریخ پرفراز و نشیبی در عرصه اجتماعیات است. مذهبی که در آغاز در مقابل جریان خلافت نشات گرفته از سقیفه، آغاز میشود و درعصر هر کدام از ائمه اطهار(ع) به نوعی به حیات و فعالیت خود ادامه میدهد. نگاه تشیع به اجتماع و سیاست و یا به عبارت دیگر فلسفه سیاسی شیعه دارای وجه ممیزی از دیگر مکاتب فکری است و آن اینکه این نگاه با مبانی کلامی شیعه گره خورده و اصالتاً بحث از فلسفه سیاست بحثی در چارچوب تبیین امامت به عنوان یکی از اصول مذهب امامیه در کلام شیعی است.
مبانی سیاست و حکومت در تفکر شیعی به نوعی ارائه شده که در عصر معصومین (علیهم السلام) دارای وضوح و روشنی در بحث حق و تکلیف و چگونگی تشکیل حکومت و وظایف آن است لکن این بحث در جایگاه غیبت امام معصوم موضوعی است که سخن درباره آن بسیار گفته شده و بعضاً اختلافاتی در نظر و عمل در آن وجود دارد.
نکتهای که در بحث از فلسفه سیاسی تشیع باید مورد توجه قرار گیرد آن است که همواره در عصر غیبت معصوم(علیه السلام)، به تناسب بستر اجتماعی، جایگاه نظریه سیاسی شیعه نگاهی معطوف به عنصر زمان و مکان و امکان بروز اجتماعی این بحث در عمل است لکن ممکن است عدم توجه به شرایط اجتماعی شیعه در هر عصر موجبات احساس تعارض در نظریه سیاسی شیعه را القا نماید. چه آنکه بسیاری از افرادی که در این حوزه اظهار نظر کرده اند به تبع غفلت از این مسئله به نتایج نادرستی از نظریه سیاسی شیعه رسیده اند.
بسیاری از محققین شیعه سعی بر آن داشته اند تا با تحلیل شرایط اجتماعی رابطه نظر و عمل در بستر تاریخی خود را درست تحلیل کنند. یکی از تقسیم بندیهای ارائه شده در این حوزه تقسیم تاریخ عصر غیبت به پنج برهه تاریخی است که هر کدام دارای مختصات فکری متناسب با بستر ظهور اجتماعی خود است.
در این تقسیم بندی 5 دوره نظریه سیاسی با فرضیه نگاه تکاملی با توجه به بستر اجتماع مطرح است که عبارتند از:1
1- دوره آغاز اجتهاد (از شیح مفید تا محقق کرکی)
2- دوره صفویه (از محقق کرکی تا محقق نراقی)
3- دوره قاعده مندی نظریه سیاسی (از محقق نراقی تا محقق نائینی)
4- دوره مشروطه (از نائینی تا امام خمینی)
5- دوره ولایت فقیه در عرصه عمل
موضوع مطلب حاضر تحلیل و بررسی هر یک از این دورهها از لحاظ نظری و عملی نیست چه آنکه بررسی این تقسیم بندی خود مجالی دیگر را طلب میکند لکن بحث در مسیر نظریه سیاسی شیعه و بحث در ظهور و بروز این نظریه به خصوص دردو قرن اخیر است.
طبیعتاً در برهه دوره اول این تقسیم بندی شیعیان از لحاظ اجتماعی تحت فشار خلافت عباسی قرار داشتند لکن حتی در این دوره تشکیل حکومتهای شیعی محدود را شاهد هستیم که به عنوان مثال میتوان از آل بویه، حمدانیون و فاطمیون مصر نام برد2. اهمیت این دوره از آن جهت است که میتوان ادعا کرد که فارغ از مباحث نظری مطرح برای این دوره شیعیان به محض ایجاد فضا برای تشکیل حکومت فرصت را غنیمت شمرده و در این راه از کمک فقهای شیعه نیز برخوردار بودند و این امر را میتوان از درخواست آل بویه از شهید اول برای تنظیم یک دوره فقه شیعی مشاهده کرد.
دوره دوم از تقسیم بندی مذکور به عصر صفوی بازمی گردد جایی که تشیع برای اولین بار درقامت گستره یک کشور واحد خود را نشان میدهد و شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام میگردد. در این دوره با توجه به تشیع شاهان صفوی و دعوت از علمای جبل عامل فصل جدیدی از رابطه دین و دولت در عرصه عملی خود را نمایان میسازد و تا جایی خود را نشان میدهد که مشروعیت بسیاری از شاهان صفوی به واسطه فقها تلقی میگردد و این موضوع خود را در مراسم تاجگذاری نشان میدهد3.
دوره سوم از تقسیم بندی فوق را به نوعی دوران قاعده مندی نظریه سیاسی شیعه دانسته اند که برهمین مبنا در دوران بعد خود را بروز میدهد. اما بحث برسر برهه تاریخی است که از این دوران به بعد نقطه عطف نگاه سیاسی فقها در دو قرن اخیر درعمل سیاسی شان قرار میگیرد و آن ورود مرحوم میرزای شیرازی به مسئله سیاست است که با نگاهی به تاریخ متوجه میشویم که فعالیت در سیره سیاسی مکتب سامرا تعریف میشود لذابررسی برهه ای از تاریخ که با عنوان نهضت تنباکو شناخته میشود از اهمیت بالایی برخوردار است.
اهمیت این برهه از تاریخ را میتوان در میان اظهارنظرها و نوشتههای مخالفین و موافقین این حرکت جویا شد لکن یکی از جالب ترین این سخنان مربوط به یحیی دولت آبادی است که از نگاه خود این گونه به تحلیل موضوع میپردازد: «دخالت میرزای شیرازی در امر سیاست گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگاهداری از تجاوزات بیگانگان سودمند بود لیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشید که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجه ای در آینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را برهم زده و هریک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه خود وادارد.» 4
نگاه دولت آبادی به این موضوع نمایانگر نگاهی است که بسیاری از روشنفکران در طول تاریخ معاصر از آن منظر به ورود روحانیت به سیاست مینگریستند. این نوع تحلیل نشان میدهد که اگرچه ورود میرزای شیرازی به عرصه سیاست اولین ورود فقها به سیاست در طول تاریخ تشیع نبود لکن نقطه عطفی در این رابطه در تاریخ معاصر به حساب میآید و همانگونه که دولت آبادی مینویسد: «بذری در مزرعه روحانیت است که بعدها ثمره اش مشخص میگردد».
در طول تاریخ شیعه فقها و عالمان بسیاری چه درنظر و چه در عمل در عرصه سیاست ورود پیدا کرده اند و نقطه عطف تحولات سیاسی معاصر جایی است که میرزای شیرازی به عنوان زعیم تشیع به صورت جدی در این حیطه ورود پیدا کردند و اکثر کسانی که در مشروطه و پس از آن در تحولات سیاسی ایران تاثیرگزارند منبعث از مکتب ایشان وارد این عرصه شدهاند.
با توجه به این مدعا مسئله دیگری که قابل ذکر است موضوعی است که به خصوص درچند سال اخیر در تبیین نظریه و عملکرد سیاسی شاگردان میرزای شیرازی درجریان مشروطه مطرح شده است. در این موضع برخی به طرح این ادعا میپردازند که میراث دار مکتب فقهی سامرا مرحوم آخوند شیرازی بوده که ایشان نیز در جریان مشروطه از مشروطه خواهی مقابل نظر دیگر شاگرد مکتب سامرا یعنی شیخ فضل الله نوری- طرح کننده مشروطه مشروعه- دفاع کرده اند. این عده در ادعای خود قصد اثبات این موضوع را داشتند که اولاطرح نظر مشروطه مشروعه به عنوان نظریه شاذ در میان علما و به خصوص شاگردان میرزا بوده است و ثانیا میرزای شیرازی و اخلاف ایشان به همان تقریری که برخی روشنفکران از مشروطه خواهی داشته اند معتقد بوده اند که این خود اثبات شاذ بودن نظر امثال شیخ فضل الله نوری، سیدمحمد کاظم یزدی و... است.
درباره این مدعا باید به این نکته اشاره داشت که تفسیری که برخی روشنفکران به اصطلاح دینی از نظریه سیاسی مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی ارائه داده اند مطابق با واقع نیست چرا که به عنوان مثال مرحوم نائینی که بسیاری از این روشنفکران برای تایید مشروطیت به آثار ایشان ارجاع میدهند اولانیابت عامه فقیه را با توجه به مقبوله عمربن حنظله میپذیرد 5 و ثانیا اصالت حکومت مشروطه را بر غصب میداند 6 و این تاکید ایشان بر غاصب بودن حکومت مشروطه و تمثیل آن به کنیز سیاهی که دست آن را بشویند نشان دهنده نوع نگاه ایشان به مشروطه خواهی و عدم مشروعیت مشروطیت در عصر غیبت دارد.
اما درمورد اختلافی که در ظاهر امر در بحث مشروطیت دربین علمای ایران و نجف مطرح است باید گفت که شاید نوع اخباری که به هریک از فقهای ایران و عراق میرسیده است تحلیلهای متفاوتی را نسبت به وضع مشروطه خواهی در ایران به بار میآورده است دراین باره این جمله شیخ فضل الله نوری در تبیین مشروطیت و علت اختلاف علما میتواند راهگشا باشد، ایشان اینگونه تحلیل میکنند که: «این آقایان از ایران دورند و حقیقت اوضاع را از نزدیک نمی بینند و تلگراف هایی که به ایشان میرسد از طرف مشروطه خواهان است.»
این نگاه ایشان به همراه نقلی که کسروی در تاریخ مشروطیت خود از وقایع دارد تفاوت دید علما نسبت بر آن چه درحال وقوع بوده است را نشان میدهد. کسروی در مورد مشروطه اصفهان و تفاوت آن با تهران و تبریز مینویسد «مشروطه در اصفهان رویه ملابازی داشت...» 7
میتوان نتیجه گرفت که اختلاف علما بر سر مشروطیت نه برسر مبانی بلکه بر نوع اخبار و رویدادهایی متکی بوده است که مثلاعلمای اصفهان کمتر وجهه غیردینی مشروطه را با توجه به شرایط غالب در اصفهان درک میکردند و یا به علت ارتباط مشروطه خواهان با نجف برخی علمای عراق به بسیاری از حقایق درحال وقوع در مشروطه واقف نبودهاند.
همچنین قرینه صدق این تحلیل را باید در وقایع پس از فتح تهران جست وجو کرد جایی که پس از اعدام شیخ فضل الله، مرحوم آخوند بسیار ابراز ناراحتی میکند و وقتی برای اصلاح امور عزم تهران میکند به مرگ مشکوکی از دنیا میرود. 8
همچنین میرزای نائینی کتاب خود را جمع آوری کرده9 و مرحوم بهبهانی ترور میشود و طباطبایی خانه نشین و منزوی. همه اینها نشان از آن دارد که علما در جریان مشروطه اختلاف مبنایی که برخی روشنفکران آن را ادعا کرده اند نداشته و در برخی مصادیق و تحلیلها شرایط با یکدیگر در تعارض بوده است، لذا این تحلیل که نظر مرحوم شیخ و به تبع آن نظر برخی فقهای بعدی- مانند امام خمینی- نظرات شاذ فقهی بوده است نادرست به نظر میرسد.
در نتیجه باید اذعان داشت که سیر تفکر سیاسی شیعه همواره با مبنای واحد و با توجه به شرایط بروز اجتماعی در طول تاریخ شیعه وجود داشته است چه در زمانی که شیعه تحت فشار خلافت عباسی بوده و چه در زمان صفویه و بعد از آن که منتهی به انقلاب اسلامی شد این تفکر تشکیل حکومت بر مبنای شرع همواره درنظر جامعه شیعی و زعمای آن از شهید اول تا میرزای شیرازی و از میرزای شیرازی تا امام خمینی بوده است و نظر و عمل سیاسی میرزای شیرازی نقطه عطف تاریخ سیاسی تشیع در دوران معاصر قرار گرفته و مبنای جریان مشروطه خواهی قبل از انحراف آن و پس از آن در دوره قاجار و پهلوی در مبارزات سیاسی و در دوران مبارزات انقلاب اسلامی بوده است.