میرزا کوچکخان، روس، انگلیس، استعمار، نهضت جنگل، کسماء، روزنامه جنگل
یونس معروف به میرزا کوچک، فرزند میرزا بزرگ به سال ۱۲۵۷ ه.ش.، 1298 هـ.ق در شهرستان رشت محله استادسرا ( به نقلی در حوالی روستای «کسماء») در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود. وی سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید؛ چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.
نهضت جنگل - به رهبری میرزا کوچکخان - از جمله مبارزات پرافتخار مردم مسلمان ایران بر ضد استعمار بیگانگان است که به مدت هفت سال و از شوال 1333 هـ.ق تا دوم ربیعالثانی 1340 به طول انجامید.
زمینههای تشکیل نهضت جنگل
میرزا در مراحل مختلف انقلاب مشروطیت فعالانه حضور داشت و در فتح قزوین شرکت نمود؛ اما، پس از استقرار مشروطیت و بوجود آمدن حوادثی که ایران را دستخوش تغییر قرار دادند؛ نظیر قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس، کشیده شدن ایران به جنگ جهانی اول، حضور نیروهای روسی در گیلان و سایر نقاط کشور، زمینههای پیدایش نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان فراهم گردید.[1]
اهداف نهضت:
جنگلی ها هدف خود را " اتحاد اسلامی، اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می کردند.این امر را در «روزنامه جنگل» نیز منعکس کردند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را اعلام نمودند و یک روز بعد کمیته انقلاب، هیئت دولت جمهوری (هیات اتحاد اسلامی) را معرفی کرد، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.
مراحل فعالیت نهضت:
1. مرحله اول: شوال 1333 تا آخر ذیحجه 1335؛
در این مرحله جنگلیها عمدتاً به مبارزه با نیروهای روسی پرداختند.[2]
2. مرحله دوم، ذیحجه 1335 تا شعبان 1337؛
در این مرحله، بعد از انقلاب شوروی و فراخوانی نیروهای روسی از ایران، قدرت نیروهای جنگلی بیش از پیش افزایش یافت. دولت انگلیس برای مبارزه با جنگلیها و پرکردن خلاء قوای روسی در شمال، قوای خود در شمال ایران را تقویت کرد؛ اما این امر تاثیری در افزایش روز افزون قدرت جنگلیها نداشت تا اینکه برخی یاران نزدیک میرزا مانند حاج احمد کسمائی دستگیر[3] و دکتر حشمت اعدام شد. این دو اتفاق،موجب دگرگونی وضع نهضت و باعث تسلیم یا پراکنده شدن جنگلی ها شد به گونهای که بعد از این جریان تنها 8 نفر در کنار میرزا باقی ماندند.
3. مرحله سوم، شعبان 1337 تا شعبان 1339؛
در این مرحله گروههای جنگلی مجدداً جمع شدند و با پیوستن افرادی مثل احسان الله خان به جنگلیها و جان گرفتن دوباره نهضت، شهر رشت به تصرف جنگلیها درآمد که البته حدود یک ماه بعد احسان الله خان و خالو قربان با پیوستن به بولشویکهای افراطی و قطع رابطه با میرزا در حکومت کمونیستی که در رشت بوجود آمد بود، مقامات عمدهای را گرفتند و میرزا به جنگلهای فومن رفت.
4. مرحله چهارم (شکست نهضت) ، شعبان 1339 تا دوم ربیعالثانی 1340؛
این مرحله که مرحله پایانی نهضت است، مجدداً اختلافات و درگیریهای داخلی بروز میکند و دولت انگلیس ضمن مناسب دیدن این فرصت، با استفاده از عوامل داخلی سعی در برداشتن جنگلیها میکند.
سرانجام:
بتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ش. طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. آنها دولت جدیدی اعلام که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر جوادزاد) سید جعفر پیشهوری معروف) کمیسر داخله شد. سردارسپه، سعی در مذاکره با میرزا و قانع نمودن او نمود که به مرکز بیاید و نیابت استقلال طلبان خود را از مرکز انجام دهد. اما این مذاکرات به شکست انجامید؛ زیرا تعدادی از جنگلیها مانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول سردارسپه را خورده بودند و پس از تسلیم به دار آویخته شده بودند.
در نهایت میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، به کوه های خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام در کوههای پربرف گردنه گیلوان زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰ش.، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.
رضا استکانی، یکی از مزدوران محمّدخان سالارشجاع، برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، به دستور وی، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کرد. در نهایت خالو قربان از یاران سابق میرزا که خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران حمل و تسلیم سردارسپه نمود.
سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن شد. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام، سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد، جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر، در سلیمان داراب رشت دفن کردند.
نویسندگان: ابو الحسن توفیقیان و گروه علوم سیاسی