كلمات كليدي :ترور، وحشت، وضع موجود، توجيه اخلاقي
نویسنده :سيد ابوالحسن توفيقيان
اندیشه ترور
مقدمه:
شبح و سایه ترور و تروریسم جهانی، همانند جنگ سرد، ضمن مشوش کردن اذهان نسبت به آینده بشر، نوید دادن به فردایی روشن را به آمالی دست نیافتنی مبدل می سازد و ضمن به وجود آوردن فضایی از ارعاب و وحشت در سطحی گسترده، حرکت به سمت آسایش را در سایه ای از ابهام و ناامیدی قرار می دهد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از قربانیان اصلی این پدیده شوم، بسیاری از مهره های موثر و گرانبهای خود را از دست داد. در این مقال بر آنیم با نگاهی تئوریک به ترور، محورهایی را از قبیل ریشه ها، ویژگی ها، هزینه و علل و عوامل گرایش به ترور را مورد بررسی قرار دهیم.
تعریف ترور:[1]
ترور در لغت به معنای حاکم شدن فضای ارعاب و وحشت در جامعه و در اصطلاح به «فعالیت های بازیگران دولتی و غیر دولتی که شیوه و تمهیدات خشن را در رسیدن به اهداف سیاسی به کار می برند، اطلاق می گردد.»[2] «اگر رفتار تروریستی را به جای مجموعه ای از رفتارها و کنش های غیر عقلانی و نامرتبط، آمیزه ای از الگوهای رفتاری هماهنگ و همسو و مستمر تصور کنیم»[3]، می توانیم در پی چرایی ظهور این پدیده در صحنه اجتماع در قالب رفتار برخی از افراد همین اجتماعات، علی رغم تمامی هزینه هایی که برای فرد می تواند دارد، باشیم و بر این اساس به مدیریت چنین پدیده ای بپردازیم.
ویژگی های ترور:
ویژگی اصلی ترور در ترس و ارعابی است که از آن ناشی می شود. غیر قابل پیش بینی بودن عملیات های تروریستی، شدت و وخامت پیامدهای تروریستی، القای این احساس در عموم مردم که عملیات های تروریستی مهار نشدنی هستند، عوامل فزاینده این رعب و وحشت می باشند.[4]
در حقیقت هر آن گاه که مردم از سوی کسی که می شناسند، مورد تهدید واقع شوند، هراس آنها محدود خواهد بود؛ چرا که می توانند بفهمند چه زمانی ایمن هستند و چه زمانی در خطر. اما مبهم بودن شخص تروریست و عملیات تروریستی همواره مردم را در نگرانی از وقوع در صحنه ترور قرار می دهد.
شدت و وخامت پیامدهای عملیات تروریستی از دیگر عوامل فزاینده ترس مردم از این قبیل عملیات می باشد. عملیات های تروریستی غالبا موجب قتل نفس و نقص عضو کسانی می شود که تنها با عنوان قربانی، می شود از آنها یاد کرد.
علل گرایش به ترور:
تروریستها در فرایند انجام عملیات خود با هزینه هایی گزاف روبرو هستند که واکنش تنبیهی دولت نسبت به آنان و از دست دادن حمایتهای مردمی نمونه های بارز این قبیل هزینه ها می باشد.[5] ترور به عنوان یک استراتژی داخلی همواره واکنش تنبیهی دولت را به همراه دارد؛ چرا که پدیده ترور برای دولت اساسا به معنای نفی خود می باشد، بر این اساس طبیعی است که نسبت به آن واکنش نشان دهد. فضای رعب و وحشت ناشی از ترور نیز اشتیاق عمومی به مخالفت را ،که مطلوب تروریست ها می باشد، کاهش می دهد. به همین خاطر است که اتخاذ این استراتژی از سوی مخالفین، منجر به از دست رفتن حمایتهای مردمی می شود. حال مسئله این است که فرد یا گروه سازمان یافتة تروریستی با برخورداری چه از علائق و ارزش هایی و بر اساس چه منطق رفتاری، از میان دیگر گزینه های قابل تصور، ترور را با همه هزینه هایی که به همراه دارد، به عنوان شیوه عمل انتخاب می کنند؟ حساسیت مسئله وقتی بیشتر می شود که به این واقعیت اجتماعی توجه شود که هستند مردمی که در اجتماع خود، نسبت به هر گونه خشونتی به عنوان یک امر ناپسند و نکوهیده، اظهار انزجار می کنند، اما همین افراد، ناگهان به جنگجویان کارکشته ای بدل شوند که نه تنها از پیامدهای اعمال تروریستی خود پیشیمان نمی شوند، بلکه انجام چنین کارهایی مایه غرور و مباهات آنها می باشد.
جوابی را که برخی از اندیشمندان در قبال این سوال قرار دادند، کارایی و ثمر بخشی این شیوه از الگوی رفتاری برای تروریست ها می باشد.[6] در حقیقت ذهنیت تروریست ها بر این است که دیگر رفتارهای صلح جویانه به معنای حفظ نظم موجود و پذیرش قواعد حاکم بر آن می باشد در حالی که در نظم موجود دستیابی به منافع خود از درصد بسیار پایینی برخوردار است به همین خاطر اساس رفتار آنان بر مبنای تغییر وضع موجود می باشد.
توجیهات غلط اخلاقی و آموزه های ایدئولوژیکی ناصواب نیز در اتخاذ چنین شیوه ای از کردار سیاسی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
«زمانی که شیوه های خشونت آمیز مورد حمایت اخلاقی قرار گیرد، مردم به جنگجویان بی رحمی بدل می گردند که برای تسخیر و تصرف دفاع از ارزش های مورد احترام و شیوه زندگی خود، حفاظت از صلح جهانی، رها شدن از یوغ مکاتب شیطانی، اشتهای سیری ناپذیری از خودشان نشان می دهند.»[7]
تروریست ها اقدامات خود را به لحاظ اخلاقی موجه می دانند و با نامیدن خود به مبارزان آزادی و همچنین با عنوان چاقوی تیز جراحی یاد کردن از عملیات خود، در صدد مشروعیت بخشی به عملیات های تروریستی در اذهان می باشند. در این راستا نیز از غیر نظامیانی که در اثر این عملیات کشته می شوند، به عنوان خسارات جانبی یاد می کنند.[8] آنان که با توجیهات اخلاقی به چنین اقداماتی دست می زنند، می پندارند که عملیاتهایشان در راستای ریشه کن کردن رسوم زیانبار اجتماعی می باشد و این رسوم و وضع زیانبار اجتماعی هم با روش های صلح آمیز تغییر نمی یابد؛ چرا که صاحبان قدرت به خاطر در خطر افتادن منافع خود در مقابل آن مقاومت می کنند.
جمع بندی:
مقال حاضر با تمرکز بر پدیده ترور به عنوان یک امر برآمده از ساختار اجتماعی، پدیده ترور را در راستای اجرایی کردن یک نظم و الگوی رفتاری می داند که با درک چنین الگویی از رفتار، می توان کنترل و مدیریت رفتارهای تروریستی را در دست گرفت. تروریست ها به جهت اینکه در نظم موجود امکان دستیابی خود را به اهداف و منافع، در درجه پایینی می بینند، به اقداماتی تروریستی جهت برهم زدن نظم موجود دست می زنند. اما از آنجایی که این اقدامات در نگاه اول هزینه زیادی را بر دوش آنان می گذارد و باعث می شود که افراد کمتری گرد آنها جمع آیند از توجیهات اخلاقی و کلمات تلطیف کننده ای در توضیح کارهای خود استفاده می کنند.
نویسنده: سید ابوالحسن توفیقیان
[1]. Terror
[2]. The International Relatio Dictinary. Jack C. Plano Fourth EDITION . Wesern Michigan University. PP.201_ 202.
[3] . مارتا کرونشاو، منطق تروریسم، رفتار تروریستی، محصول انتخابی استراتژیک، درکتاب ریشه های تروریسم(مجموعه مقالات)، ص 41.
[4] . ر.ک: آلبرت باندورا, سازوکارهای بی قیدی اخلاقی, پیشین, ص 277.
[5] . ر.ک: مارتا کرونشاو ; همان، صص 27_ 26.
[6] . ر.ک: همان، ص 17.
[7] . آلبرت باندورا, همان, ص 270.
[8] . S. Hilgartner. R. C. Bell and R. O,Connor. Nukespeak; nuclear language, visions, and mindset(SanFrancisco : Sierra Club Books, 1982)