دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نکوهش طمع‌

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: از کعب الاحبار که یکى از علماى نصارى است، پرسیدند که: از براى نجات روز قیامت، چه چیز اصلح است؟ و چه چیز افسد؟ کعب جواب داد: اصلح از براى آخرت، ورع است و پرهیزکارى و دورى از منهیّات و شبهات، و افسد طمع است، یعنى: چشم طمع از غیر خدا داشتن، سائل گفت: راست گفتى.
نکوهش طمع‌
نکوهش طمع‌

قال الصّادق علیه السّلام: بلغنی أنّه سئل کعب الاحبار: ما الاصلح فی الدّین؟

و ما الافسد؟ فقال: الاصلح الورع، و الافسد الطّمع، فقال له السّائل:صدقت یا کعب الاحبار.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: از کعب الاحبار که یکى از علماى نصارى است، پرسیدند که: از براى نجات روز قیامت، چه چیز اصلح است؟ و چه چیز افسد؟ کعب جواب داد: اصلح از براى آخرت، ورع است و پرهیزکارى و دورى از منهیّات و شبهات، و افسد طمع است، یعنى: چشم طمع از غیر خدا داشتن، سائل گفت: راست گفتى.

و الطّمع خمر الشّیطان یستقى بیده لخواصّه، فمن سکر منه لا یضحو الاّ فی الیم عذاب الله، و مجاوره ساقیه.

مى‌فرماید که: طمع، شراب شیطان است، مى‌دهد شیطان این شراب طمع را به خواصّ خود. پس هر که از شراب طمع مست شد، دیگر به هوش نمى‌آید مگر وقتى که با ساقى که شیطان است، داخل جهنّم شود و در جهنّم همسایه هم باشند.

و لو لم یکن فی الطّمع سخط الاّ مشاراة الدّین بالدّنیا لکان عظیما.

مى‌فرماید که: اگر نباشد در طمع هیچ عیبى غیر خریدن دنیا به آخرت، بس است از براى بدى طمع. چه جاى آن که با این قباحت متضمّن غضب الهى هم باشد. و بعضى از مصحّفین «مشاراة» را «مثاراة» به ثاى مثلّثه مى‌خوانند، که به معنى ایثار و اختیار باشد و این بسیار دور است و مناسب آیه تالیه هم نیست، چنانکه معلوم است.

قال الله تعالى: أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ.[1]

چنانکه خداوند عالم در قرآن مجید، در شأن اهل طمع فرموده است که: اهل طمع، جماعتى‌اند که خریده‌اند گمراهى و ضلالت را به هدایت، و عذاب را به مغفرت. یعنى: این را داده‌اند و آن را گرفته.

و قال امیر المؤمنین علیه السّلام: تفضّل على من شئت فأنت أمیره.

فرموده است حضرت امیر علیه السّلام که: إحسان کن به هر که خواهى تا به حکم:

الانسان عبید الاحسان، بگردى امیر او، چرا که به مقتضاى: من طلب ذلّ، طلب و طمع از خلق، مورث ذلّت و خوارى است و در زیر بار إحسان کسى شدن، در حکم رعیّتى و بندگى است، از این جهت فرمود که: به هر که إحسان کردى، گردیدى امیر او و مولاى او.

و استغن عمّن شئت فأنت نظیره.

یعنى: استغنا[2] کن از هر که باشد جز جناب عزّت، تا بوده باشى مانند او. چرا که چشم طمع و توقّع إحسان از غیر، که باعث دنائت[3] تو و رفعت او است، از خود سلب کرده‌اى، لهذا نظیر اویى.

و افتقر إلى من فأنت اسیره.

یعنى: به هر که اظهار حاجت خود کردى، به قصد آن که احسانى از او به تو رسد، أسیر او گردیدى. چرا که اگر إحسان به تو کرد، أسیر إحسان اویى، و اگر إحسان نکرد، أسیر خفّتى هستی که به سبب طلب کشیده‌اى.

و الطّامع فی الخلق منزوع عنه الایمان و هو لا یشعر، لانّ الایمان یحجز بین العبد و بین الطّمع فی الخلق، فیقول: یا صاحبى خزائن الله مملوّة من الکرامات (و هو لا یضیع أجر المحسنین)، (و هو لا یضیع أجر من احسن عملا). و ما فی ایدى النّاس فانّه مشوب بالعلل و یردّه إلى التّوکّل و القناعة و قصر الامل، و لزوم الطّاعة و الیاس من الخلق، فان‌ فعل ذلک لزمه، و ان لم یفعل ذلک ترکه مع شؤم الطّمع و فارقه.

مى‌فرماید که: هر که طامع است و چشم طمع از خلق دارد، ایمان او ناقص است و او خبر از این ندارد و ایمان هر کس مى‌ایستد میان آن کس و میان طمع. و مى‌گوید: اى صاحب من، خزانه‌هاى خداى تعالى پر است از نعمتها و کرامتها، و او عزّ شأنه ضایع نمى‌گذارد مزد نیکو کار را و آن چه در دست مردم است، آلوده است به علّتها و زحمتها و ربودن یک دینار و یک حبّه از دست ایشان، بى خفّت و زحمت میسّر نیست.

غرض از این قبیل مرغّبات[4] ایمان به بنده، مى‌گوید تا او را از طمع کثیف، مایل کند به توکّل شریف و از خزانه آباد طول امل[5]، به معموره[6] قصر امل راغب سازد.

پس اگر آن شخص اطاعت کرد و گوش به سخن او کرد، ایمان ملازم او است و از مصاحبت او دست نمى‌کشد، و اگر «عیاذا باللّه» گوش به گفته او نکرد و به وعظ او متّعظ[7] نشد و پند نگرفت، مى‌گذارد ایمان او را با طمع و خود مى‌رود.

نقل است که از حضرت امیر علیه السّلام پرسیدند که: ایمان از چه چیز حاصل مى‌شود؟

فرمود: به خوف الهى. دیگر پرسیدند به چه چیز زایل مى‌شود؟ فرمود: به طمع.

حکما گفته‌اند که: طمع خاصیّتى است که در هر کجا وطن ساخت، سلسله شرک و نفاق را در حرکت آورد و اگر قوّت گرفت به کفر انجامد.

بزرگى فرموده که: از روى حقیقت هیچ صفت را به کفر، آن نسبت نیست که طمع را، زیرا که کفر، ایمان را شکّ کردن است و طمع، یقین را شکّ کردن.

باید دانست که :

اوّل طمع که از باطن مردم سر بر زند، نتیجه حرص باشد و آن را در کلّیّات و جزئیات، از عامّ و خاصّ مردم معلوم مى‌توان کرد، بلکه محسوس مى‌توان دید.

نه از حرص کودک بر آرد نفیر[8] پس آن گه طمع دارد از دایه شیر

جوانان و پیران که ره مى‌روند هم از حرص بهر طمع مى‌روند

و چون این معنى نخست از نفس حیوانى است، اثر او را در جمیع حیوانات مشاهده مى‌توان کرد.

دوم- طمع از ریا در وجود آید و این نوع خاصّ‌تر است، زیرا که منبع او نفس انسانى است و سایر حیوانات را در این معنى، مدخلى نیست و این طمع از این حاصل آید، که شخصى مالى نفقة کند، یا طاعتى به جاى آرد، یا به کار خیرى اقدام نماید و مقصودش این نباشد که ثواب آخرت حاصل کند، یا در طلب رضاى حقّ «جلّ و علا» کوشد، بلکه نفس او را، طمع قبول خلق و زیادتى شهرت و ذکر خیر و نشر محامد و امثال این باشد. چنانکه اکثر خلق از خاصّ و عامّ و وضیع[9] و شریف، مبتلا به این معنى شده‌اند «الاّ ما شاء الله». و سرچشمه نفاق را نیز از اینجا مشاهده بکن و طلب منصب و جاه، و رغبت ریاست و فوقیّت و امارت و حکومت، که به نزد اهل معرفت، هر یکى از اینها زنّارى[10] است علیحده، همه را نتیجه طمع بدان.

اگر به تحقیق بنگرى، ریا نیز از طمع خیزد و چون این دو صفت، لازمه یکدیگرند و از هم منفکّ نمى‌شوند، حضرت حقّ جلّ و علا در شأن حضرت امیر علیه السّلام فرمود که: إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً[11].

سوم- طمع از عجب ظاهر مى‌شود و آن را تعلّق به نفس انسانى است. زیرا که این، نه از روى احتیاج است، بلکه از راه فرط نخوت و کبر، ناشى مى‌شود. چنانکه فرعون لعین که از غلبه عجب، خود را بدان کبرى که داشت و در خلقت او متمکّن و مرکوز بود، خود را مستحقّ آن دانست که طاعت او بر همه واجب است، تا چنان ترک ادبى از آن بى أدب صادر شد و از جهل نفس و غرور دنیا و نخوت ملک، «کلیم الله» را بدین نوع تهدید کرد که: «لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی، لَأَجْعَلَنَّکَ من الْمَسْجُونِینَ[12] ، و این هر سه نوع که تقریر کرده شد، در اصطلاح طمع است و از جمله مهلکات است، و طمع ممدوح، طمعى است که حضرت إبراهیم خلیل، از ملک جلیل کرد و گفت: وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ.[13] (سوره شعراء آیه 82)

    منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى‌
    پی نوشت:
  • .[1] سوره بقره آیه 175
  • [2] . طلب بی نیازی
  • [3] .خوار شدن
  • [4] . راغب کننده
  • [5] . آروز
  • [6] . آباد کردن
  • [7] .پذیرنده
  • [8] . بانگ بلند نای
  • [9] . فرمایه
  • [10] . ریسمانی است به ستبری انگشت از ابرایشم که آن رابر کمر بندند .
  • .[11] سوره انسان آیه 9
  • [12]. سوره شعراء آیه29
  • [13].شرح(ترجمه) مصباح الشریعة صص326-329

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تقویت معنویت و روحانیت درونی

تقویت معنویت و روحانیت درونی

و اما (به جهت)تقویت روحانیت ( استاد علامه شعرانی می‌فرمودند)‌ : اولا دائما باید همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
آداب خارج شدن از منزل

آداب خارج شدن از منزل

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: هر گاه اراده کنى که از منزل خود بیرون روى، باید بیرون روى مثل رفتن کسى که امید عود به خود نداشته باشد، و یقین داند که در این سفر فوت خواهد شد.
معاشرت با اهل دنیا

معاشرت با اهل دنیا

آقا محمد بید‌آبادی فرزند آقا محمد رفیع است. پدرش اصالتاً از مازندران بوده که به اصفهان کوچ کرده است و در محلّۀ بیدآباد ساکن و به بید‌آبادی مشهور گردیده است.
Powered by TayaCMS