نویسنده: یعقوب نعمتی وروجنی
در جهان امروز با پیدایش تکنولوژی و فناوری جدید، بسیاری از ارتباطات و مناسبات اجتماعی و سیاسی چهره جدیدی به خود گرفته است. اینترنت جلوه تازهای به ارتباطات اجتماعی بخشیده و مفاهیم و مسائل تازه ای را مطرح ساخته است. جنبشهای اجتماعی نیز در اثر این تغییر و تحولات شکل و ماهیت متفاوت از گذشته به خود گرفتهاند. در واقع جنبشهای اجتماعی از مشخصههای جوامع معاصر به حساب میآید. پیدایش تکنولوژیها که ابزاری و وسیلهای سودمند در حیات اجتماعی بشر تلقی میشود، به خدمت این جنبشها در آمده است.
جنبشهای جدید اجتماعی خصلت بسیار مهمی دارند و ستون فقرات آنها را رسانههای جدید تعاملی چون اینترنت تشکیل میدهد، بسیاری از فعالیتهای جنبشهای اجتماعی توسط رسانههای جدید صورت میگیرد. رسانهها در معنا پیدا کردن و گسترش این جنبشها جایگاه اساسی دارند.
تاریخچه جنبش اجتماعی
اصطلاح جنبش اجتماعی توسط «سن سیمون» (San simon) در اوایل قرن نوزدهم مطرح گشت. سن سیمون اجتماع نخبگان علمی، روشنفکران و افراد ثروتمند و اشرافی را در پیدایش جنبشهای اجتماعی مهم قلمداد میکند، زیرا این افراد در کنار هم، نظام اجتماعی را در حیطه عقلانی باز تنظیم میکنند. فیلسوفان و متفکرانی چون مارکس، وبر و سن سیمون، جنبشهای اجتماعی را نمود دگرگونی ساختاری بنیادین میدانند.
جنبشهای اجتماعی به نیرویی اطلاق میگردد که قدرت و اقتدار تازهای را به همراه دارند. جنبش اجتماعی نوعی آمادگی جمعی و همگانی در جامعه میباشد که کنش و تکامل فکری و عقیدتی را موجب میگردد، به این ترتیب که برخی از اصول و رویکردها را رد کرده، نوآوری و دگرگونی هایی ایجاد میکند و یا خواستار برپایی برخی اصول گذشته و فراموش شده است. جنبش اجتماعی نوعی داد و ستد همگانی برای برپایی یک انتظام نوین در حیات اجتماعی میباشد.
تعریف جنبشهای اجتماعی
گیدنز «Gidenz» جنبش اجتماعی را تلاش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف مینماید. درسلر جنبش اجتماعی را هدف اندیشیده شده و تعمدی تعداد زیادی از افراد معرفی میکند که هدف ایجاد دگرگونی با کوششهای گروهی را دارند.باتامور «batamor» جنبش اجتماعی را نوعی تلاش گروهی میداند که برای ایجاد یا مقاومت در برابر تغییر در جامعه ایجاد میشود.
دلاپورتا و دیانی جنبش اجتماعی را شبکههای غیررسمی، بر پایه باورهای مشترک و همبستگی میدانند که از مسئلهای تنش زا آغاز شده و به اشکال مختلف اعتراض پایان مییابد.
ویلسون جنبش اجتماعی را کوششی آگاهانه، جمعی و سازمان یافته برای ایجاد یا مقاومت در برابر تغییرات گسترده در نظام اجتماعی از طریق ابزارهایی که نهادینه نشدهاند، میداند. او این تعریف رسمی را با یک توصیف خلاقانهتر و تا حدی با بینش عمیق تر آغاز میکند: «جنبشهای اجتماعی هم قهرمان میپرورند و هم دلقک، جنبشهای اجتماعی تلاش میکنند تا مردم را از خود ذاتی شان فراتر برده و شجاعت و نوعدوستی را در آنان زنده نمایند.» مردم و زنان در جنبشهای اجتماعی از بی عدالتیها، رنجها و نگرانی هایی که در اطراف خود میبینند، از منابع مرسوم نظم اجتماعی فراتر میروند، تا پیکار خود را با موانع رشد اجتماع آغاز نمایند.
تقسیم بندی جنبشها
در دوره اخیر جنبشهای اجتماعی ویژگی سیاسی خود را به فرهنگی تغییر داده اند. از این رو مطالعه و تحلیل آنها نیازمند نوعی تقسیم بندی است. یکی از مهمترین تقسیم بندی در باب جنبشهای اجتماعی توسط دیوید آبرل ارائه شده است.
جنبشهای دگرگون ساز: هدف این جنبش ایجاد دگرگونی و تغییرات فراگیر در تمامی عرصههای اجتماع است، اعضای این جنبش خواهان تغییرات سریع و عظیم و جامع و حتی همراه با خشونت هستند. گاهی این جنبش به انقلاب منجر میگردد و تغییرات ساختاری عظیمی در جامعه را ایجاد مینماید.
جنبش اصلاحات: هدف محدودتری چون اصلاح و انتظام برخی ابعاد جامعه را دارد که در جهت اعتراض به بی عدالتی و تبعیض در اجتماع طرح شده است. جنبشهای دگرگون ساز و اصلاح طلب هر دو خواهان دگرگونی در جامعه هستند، اما جنبش اصلاح طلب یک فرایند اجتماعی تلقی میگردد.
جنبش رستگاری بخش (مذهبی): هدف این جنبش نجات اعضای اجتماع به لحاظ مسائل اعتقادی و اخلاقی میباشد که با توجه به تزلزل دستورات اخلاقی در جامعه، اصول رستگاری بخش را بیان میسازد.
جنبش تغییردهنده: این جنبش خواستار تغییرات جزئی در رسوم و آداب و هنجارهای جامعه است و ویژگی معینی را تغییر میدهد.
خصلت و ویژگیها
در جامعه شناسی کلاسیک، معمولاً جنبش اجتماعی در مقابل مفهوم کودتا و انقلاب قرار میگیرد. زیرا تحولات ناگهانی و انقلابی موجب تغییر در نخبگان سیاسی میشود، اما جنبشها در جریان عادی خود تغییراتی تدریجی در عرصههای اجتماعی و سیاسی ایجاد میکنند. انقلابها به تغییرات بنیادین در تمامی ارکان اجتماعی منجر میشود و نظام سیاسی را ساقط کرده و دگرگونیهای عمیقی را در ابعاد مختلف جامعه ایجاد مینماید. اما جنبشها، برنامه اعلام شده ای را با هدف اصلاح برخی از مسائل حاکم بر جامعه اجرا میکنند و مبتنی بر روشهای مسالمت آمیز، انتشار مطبوعات و مباحثه و گفتگو هستند. اعضای یک جنبش رابطه نزدیک و چهره به چهره با هم دارند و سعی در عملی ساختن اهداف جنبش دارند، برای تحقق آرمان و مقاصدشان در خیابانها حضور پیدا کرده و خواستههای خود را بیان مینمایند. در مورد این جنبشها، عملی ساختن بسیاری از اصول و خواستهها از طریق حضور در عرصه عمومی اجتماعی صورت میگیرد. جنبشها، دگرگونی بلند مدتی را در ابعاد اجتماعی و فرهنگی موجب میشوند. از سوی دیگر جنبشها به طبقه و قشر خاصی از اجتماع مربوط نمیشوند، آنان خواستههای خود را با استفاده از گروههای سیاسی و نخبگان اجتماعی بیان میکنند. جنبشهای اجتماعی در حضور دولتها تحقق مییابند و دولتها به عنوان یک نیروی مسلط و مانع برای جنبشها عمل مینمایند. دولتها به عنوان قدرت اصلی در جامعه، در نوع شعار، دامنه فعالیت و تعداد اعضای جنبشهای اجتماعی تاثیر دارند. این در حالی است که جنبشها سعی در گسترش حیطه نفوذ خود در سطح جهانی و در تعامل با دیگر گروههای سیاسی دارند، اما ارتباط جنبشهای اجتماعی درون یک جامعه با دیگر جوامع از سوی دولتها مختل میشود.