دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آیا بی فرهنگی فرهنگ است؟

No image
آیا بی فرهنگی فرهنگ است؟

كلمات كليدي : فرهنگ، زندگي، جامعه

نویسنده :كریم فیضی

در چند نوشته پیشین به ارتباط و به تعبیر درست‌تر بی‌ارتباطی فرهنگ و اضطراب پرداختیم و در کوتاه‌ترین عبارت‌های ممکن از ناسازی و ناسازگاری و حتی تنازع فرهنگ بماهو فرهنگ و اضطراب آن‌گونه که امروزه در زندگی فردی و جمعی انسان‌ها بخصوص حیات درونی ـ روانی انسان امروز رخ نموده است سخن به میان آوردیم.

واقع این است که اضطراب به عنوان محسوس‌ترین پدیده زندگی در تنافی با فرهنگ و مهم‌تر از آن انسان قرار گرفته است. شواهد و قراین فراوانی در دست داریم که نشان می‌دهد اضطراب در حال سیطره یافتن است و این سیطره در شئون مختلف زندگی ادامه دارد.

کسی به درستی نمی‌داند که پایان این حجم از اضطراب چگونه خواهد بود. عجیب‌تر از این، آن است که عده‌ای هنوز به نفس این اضطراب علم و آگاهی پیدا نکرده‌اند و توجه لازم را برای فهم و درک آن مبذول نداشته‌اند که البته چیزی از متن جاری اضطراب در جان زندگی جدید نمی‌کاهد.

در عبارتی کوتاه، زندگی امروز خواه ناخواه مقرون به اضطراب است و این اضطراب تا به آن حد است که فرهنگ را از حوزه زندگی بیرون می‌کند و خود به جای فرهنگ می‌نشیند. اضطراب به حسب ذات خویش فرهنگ ستیز است و به چیزی کمتر از حذف کلی آن رضایت نمی‌دهد و حذف کلی فرهنگ یعنی بی‌فرهنگی.

در اینجا دو سئوال عمده نمایان می‌شود که باید به گونه اساسی بدان اندیشید:

اول. آیا اضطراب، فرهنگی مخصوص به خود دارد؟ به عبارت دیگر آیا از سیطره اضطراب، فرهنگی حاصل می‌شود و بر جای می‌ماند؟

دوم. فارغ‌ از اینکه پاسخ این پرسش چه باشد، باید دید که: آیا بی‌فرهنگی، فرهنگ محسوب می‌شود؟ به دیگر سخن، فقدان فرهنگ آیا خود نوعی از فرهنگ است؟

در خصوص سئوال نخست باید گفت که: اضطراب در کسوت فرهنگ برانداز، اصولاً به گونه‌ای نیست که بتوان تبعات عموماً منفی آن را فرهنگ پنداشت. اضطراب چیزی عدم ثبات، عدم امنیت و عدم آرامش نیست. برای هر یک از عدم‌ها و فقدان‌ها چه جنبه ایجابیی متصور است که بتوان آن را «فرهنگ» پنداشت؟

ممکن است از مقوله‌ای با عنوان «فرهنگ اضطراب» سخن به میان بیاورند اما این سخن یک شوخی و یک لفظ انباشته از تسامح بدون مصداق است.

ممکن است انسان‌های جامعه اضطراب را بپذیرند و با لوازم آن نیز کنار بیایند ولی از این پذیرش و کنار آمدن هر نتیجه‌ای که حاصل شود، فرهنگ حاصل نمی‌شود و در واقع اضطراب ضد فرهنگ است: قیامی است علیه فرهنگ که چیزی جز بی‌فرهنگی به جای نمی‌گذارد.

اینک نوبت به پرسش دوم می‌رسد. آیا بی‌فرهنگی، فرهنگ محسوب می‌شود؟ پاسخ این سئوال کلاً منفی است. اگر طبق موازین سخن بگوییم و سخن ما براساس معیار و ملاک باشد، تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم بی‌فرهنگی را حتی اگر دلخواه باشد و مورد پذیرش قاطبه انسان‌های یک عهد، در کنار فرهنگ قرار بدهیم، چه برسد به اینکه خود آن را فرهنگ تلقی کنیم و جامه تاریخی فرهنگ را بر ردای لرزان و لغزان بی‌فرهنگی بپوشانیم.

در مقام جمع‌بندی، جامعه جدید و عصر جدید خواه ناخواه، میان فرهنگ و بی‌فرهنگی مردد است. فرهنگ از اعماق تاریخ می‌آید و از سینه تاریخ تغذیه می‌کند و بی‌فرهنگی از اضطراب. تا زمانی که میدان برای فرهنگ به درستی و فراخی گشوده نشود، خواه ناخواه باید منتظر غلیان اضطراب باشیم و اضطراب‌ها. نمونه‌ای از اضطراب‌های شناخته و ناشناخته عصر جدید را در شماره‌های بعدی سر سخن توضیح خواهیم داد.

این اضطراب‌ها ، نخست تعادل فردی انسان‌ها را مخدوش می‌کنند ولی هرگز در این حد باقی نمی مانند بلکه در کمترین زمان ممکن با مبدل کردن فرد به انسانی مضطرب و نا متعادل، رفتار‌های او با غیر خودش را نیز تحت الشعاع قرار می‌دهند .

بدین ترتیب، اضطراب مقوله ای فردی نیست بلکه طبق یکی از مهمترین اوصاف خودش سریان دارد و از فردی به فردی دیگر منتقل می‌شود. از اینجاست که نقش تخریبی اضطراب برای فرهنگ را باید جدی گرفت.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS