دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فعالیت های سیاسی آیت الله عبدالنبی نوری

No image
فعالیت های سیاسی آیت الله عبدالنبی نوری

حمایت از مشروطه مشروعه

حاج شیخ عبدالنبى نورى که از ستم و بیداد قاجاریه به ستوه آمده بود، همچون دیگر علماى مبارز حضورى فعال در نهضت مشروطه داشت و چون مجلس تشکیل شد و افرادى خودباخته مشغول نوشتن قانون اساسى شدند، همچون استادش شیخ فضل الله نورى تلاش کرد از تصویب قوانین غیراسلامى جلوگیرى کند لذا دست اندرکاران را نصیحت کرد ولى آنان در مسیرى نادرست قرار گرفتند و قوانین کشورهاى اروپایى را با اندک تصرف به عنوان قانون اساسى مطرح کردند. هنگامى که نظرات اصلاحى شیخ فضل الله براى اسلامى کردن قانون و تطبیق مواد آن با شرع با مخالفت نمایندگان مشروطه خواه روبه رو گردید، به برنامه هاى مجلس اعتراض کرد و سیل تهمت و بدگویى به سویش روانه گشت ولى شیخ عبدالنبى هرگز از هدف مقدس خویش بازنگشت. او همراه با آیت الله شیخ فضل الله نورى، حاج میرزا حسن مجتهد تبریزى، حاجى خمامى رشتى، ملا محمد آملى و ملا محمد رستم آبادى به مخالفت با چنین مشروطه اى که از شرع و قوانین ارزشى فاصله گرفته بود، برخاست. علماى مذکور پس از مدتى در مدرسه ى صدر تحصن کردند و چون مشروطه طلبان به قصد کشتن شیخ فضل الله و یارانش به این مکان یورش آوردند، آنان به رى رفتند و در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنى آشکارا مخالفت خود با انحراف انقلاب مشروطه از مسیر خود را اعلام نمودند که تعدادى دیگر از علما به آنان پیوستند. این افراد براى تطبیق قانون اساسى با موازین شرعى اعلامیه هایى صادر کردند و با ارسال تلگراف هایى به علماى دیگر شهرها خطرى را که چون طوفان درپیش بود و دیانت را تهدید مى کرد مطرح نمودند و در واقع به افشاگرى در مورد انحراف مشروطه خواهان پرداختند. مبارزات آنان با مرگ مظفرالدین شاه و ,,,روى کار آمدن محمد على شاه اوج گرفت. آنان در نامه اى نوشتند:

«مجلس شوراى عمومى با قواعد اسلام منافات دارد و ما به هیچ عنوان راضى نمى شویم که به آیین اسلام خدشه اى وارد شود و وهنى متوجه دینمان شود و در مقابل احکام اسلامى همه مساویند و باید در حفظ دین و آیین محمدى بکوشند. این نامه را شیخ فضل الله نورى، شیخ عبدالنبى نورى و حدود 300 نفر از علما و روحانیون امضاء کرده بودند. در هنگام فتح تهران، دست اندرکاران مشروطه تبلیغات منفى را بر علیه شیخ عبدالنبى نورى چنان تشدید نمودند که عده اى غافل و جاهل درب مسجدى را که در سرچشمه کانون وعظ و ارشاد این عالم وارسته بود، بستند و در حالى که خود و خانواده اش در منزل بسر مى بردند، محل سکونتش را سنگسار نمودند اما با شهادت شیخ فضل الله نورى و وقایع ناگوارى که در تهران و سایر شهرها بر اثر انحراف مشروطه پیش آمد مردم به حقیقت پى بردند و متوجه شدند اجانب و روشنفکران وابسته، زخم شدیدى به آنان وارد کرده اند از این جهت بار دیگر به سوى شیخ عبدالنبى نورى اقبال نشان دادند و کثرت جمعیتت نمازگذار به امامت ایشان واقعاً دیدنى بود.»[4

همگام با شهید مدرس

وقتى شهید مدرس براى نظارت بر مجلس شوراى ملى(از سوى علما) به تهران مهاجرت کرد، تنها مرجع تقلیدى که در تهران به سر مى برد و نفوذ اجتماعى و سیاسى داشت، شیخ عبدالنبى نورى بود.[44] شهید مدرس با وى در ارتباط بود و او هم در موقعیت هاى گوناگون از مقام علمى و موضع گیرى سیاسى شهید حمایت مى کرد. هنگامى که اکثریت نمایندگان دوره پنجم مجلس از طرف رضاخان انتخاب شدند و خواستند جمهورى رضاخانى را با یک قیام وقعود تصویب کنند، مدرس با بیانات آتشین خود با این نقشه مبارزه کرد لذا تدیّن که از حامیان جدى رضاخان بود، احیاءالسلطنه بهرامى را تحریک کرد و او پس از مشاجره اى لفظى با مدرس، سیلى محکمى به گوش وى نواخت.

مردم خشمگین تهران همچون رودخانه اى خروشان به رهبرى علما و مجتهدان و از جمله شیخ محمد خالصى زاده و شیخ عبدالنبى نورى به طرفدارى از مدرس به سوى مجلس حرکت کردند و با فریادهاى مرده باد جمهورى، زنده باد مدرس، ما دین نبى مى خواهیم. جمهورى نمى خواهیم، وارد حیاط مجلس شدند. شیخ عبدالنبى نورى چون ستاره اى میان مردم مى درخشید. در این هنگام بین طرفداران رضاخان و آنان درگیرى ایجاد شد و این عده که آماده کارزار با سربازان رضاخان نبودند با سنگ و چوب به دفاع از خود پرداختند. جمعیت، صحن مجلس و میدان بهارستان را احاطه کردند و طرفداران رضاخان هریک به گوشه اى فرار کردند. مردم به رهبرى خالصى زاده و شیخ عبدالنبى نورى با شعارهاى تند و محکم تهران را به لرزه درآوردند. وحشت حامیان رضاخان را فراگرفت و هریک با وجود آنکه از سوى نیروهاى مسلّح حمایت مى شدند، در فکر متوارى شدن بودند. مدرس از مجلس بیرون آمد. مردم و علما او را بر سر دست گرفتند و با فریادهاى زنده باد اسلام، زنده باد مدرس، او را به خانه بردند. رضاخان تنها ماند و با شکستى مفتضحانه روبه رو شد و محرمانه به بومهن رفت. تظاهرات مردم تا چند روز ادامه داشت و بدین گونه جمهورى رضاخانى شکست خورد.[45] سلیمان بهبودى در خاطرات خود نوشته است:

«خالصى زاده عده اى را دعوت مى کند که بعدازظهر بروند مجلس. حسین خان نایب سوم رئیس قراولان مجلس مى گوید: یک ساعت بعدازظهر خالصى زاده به اتفاق حاج شیخ عبدالنبى نورى و عده اى دیگر به مجلس آمدند. رئیس مجلس گفت از هر صنفى پنج نفر نماینده بماند و بقیه بروند اما علما از مردم خواستند نروند و اجازه ندهند مجلس علنى تشکیل شود. آن ها فریاد زدند ما نمى رویم مگر اینکه با سرنیزه بیرونمان کنند، بعد اذان گفتند و نماز خواندند و بیرق هاى قرمز کمیته هاى طرفدار جمهورى رضاخانى را پاره کردند.»[46]

 ,,

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS