دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گرترود بل؛ جاسوسی که عراق را ساخت

دولت انگلستان که امروز با ژست دیپلماتیک و دموکراتیک در کشورهای دیگر دخالت می کند و در کنار دولت آمریکا سیاست‌های استعماری خود را پیش می برد، سابقه ای طولانی در مداخله و توطئه در جهان دارد.
گرترود بل؛ جاسوسی که عراق را ساخت
گرترود بل؛ جاسوسی که عراق را ساخت

دولت انگلستان که امروز با ژست دیپلماتیک و دموکراتیک در کشورهای دیگر دخالت می کند و در کنار دولت آمریکا سیاست‌های استعماری خود را پیش می برد، سابقه ای طولانی در مداخله و توطئه در جهان دارد.

نمونه دخالت‌ها و استعمارگری‌های دولت انگلستان، طرحی است که جاسوسان این کشور پیش و پس از جنگ جهانی اول اجرا کردند. مرزهایی که امروز در منطقه خاورمیانه کشیده شده اند و تقسیم بندی کشورها، حاصل فعالیت های دو جاسوس مهم انگلیسی است که صد سال پیش اجرا کردند.

«توماس ادوارد لورنس» که به «لورنس عربستان» شهرت داشت یک نظامی انگلیسی بود که به زبان عربی با لهجه قبیله‌های مختلف حجاز به طور کامل تسلط داشت. وی که همچون عرب‌های حجاز لباس می‌پوشید و در میان آن‌ها نفوذ کرده بود، این وظیفه را برعهده گرفت که حجاز را از عثمانی جدا کند و مرزهای آن را تعیین کند.

جاسوس دوم بریتانیایی‌ها زنی به نام «گرترود مارگارت لوسین بل» بود که با عنوان «شرق‌شناس»، «باستان شناس»، «شاعر» و «ادیب» به سیاست‌های آن زمان پادشاهی انگلستان خدمت می‌کرد. وی که در ایران نیز زیسته بود و سفرنامه مشهوری از سفر به ایران دارد میان ما ایرانی‌ها بیشتر به دلیل علاقه‌ و آشنایی‌اش به اشعار حافظ شناخته می‌شود؛ اما در واقع او نیز مأموریتی شبیه لورنس عربستان برعهده داشت.

خانم «گرترود» مأمور پادشاهی انگلستان برای جدا کردن عراق از حکومت عثمانی و تشکیل کشور مستقل عراق بود. به همین دلیل او را باید مغز متفکر تأسیس کشور و دولت جدیدی به نام «عراق جدید» یاد کرد. این دانش‌آموخته ممتاز رشته تاریخ از دانشگاه آکسفورد در پر کردن موزه‌های اروپا از آثار باستانی منطقه خاورمیانه هم نقشی اساسی ایفا کرد

نشریه آمریکایی «دیلی بیست» (The Daily Beast) در مقاله‌ای که سایت صدای آمریکا(VOA) آن را ترجمه کرده، با عنوان «گرترود عربستان، زنی که عراق را تأسیس کرد» پس از صد سال بخشی از حقایق آن زمان را بازگو کرده، نوشته است: عراق، کشوری که برخی آن را غیرقابل اداره و داغ‌ترین نقطه در تحولات جهان امروز توصیف می‌کنند، در حقیقت ساخته و پرداخته یک مأمور اطلاعاتی و جاسوس بریتانیایی است.

دیلی بیست به مأجرایی اشاره می‌کند که به یکصد سال پیش و چند ماه پیش از آغاز جنگ جهانی اول، باز می‌گردد و می‌نویسد بغداد در محاصره یک رژیم وفادار به ترک‌های عثمانی بود، و مقامات ترک در قسطنطنیه با بی‌میلی به گرترود بل (Gertrude Bell)، یک زن ۴۵ ساله بریتانیایی که پس از گذراندان ماه‌ها در یکی از ممنوعه‌ترین صحراهای جهان همراه با دسته کوچکی از مردان وارد بغداد شده بود، اجازه دادند به سفر صحرایی خود ادامه دهد.

آنها بر این باور بودند که او یک باستان‌شناس و اندیشمند غربی بوده و مانند دیگر کاوشگران بریتانیایی است که آنها پیش از آن دیده بودند. اما، آن گونه که در گزارش دیلی بیست می‌خوانیم، خانم گرترود در حقیقت جاسوس بود و اربابان انگلیسی‌اش به او گفته بودند اگر به دردسر بیافتد، آنها مسئول نخواهند بود.

کمتر از ۱۰ سال بعد، گرترود به بغداد بازگشت، در انتخابات دست کاری کرد، یک پادشاه وفادار به بریتانیا را بر تخت نشاند، دولت را تجدید سازمان کرد، و مرزهای نقشه عراق امروز را مشخص ساخت.

در گزارش دیلی بیست آمده است، خاورمیانه‌ای که ما می‌شناسیم، بیشتر عقیده محفل کوچکی از اندیشمندان، دیرینه شناسان، افسران نظامی و مدیران مستعمراتی بود که "شرق‌شناس" نامیده می‌شدند.

آنها طی سال‌ها، از آغاز نیمه قرن نوزدهم، در صحرا سرگرم پژوهش و کاوش بودند و ویرانه‌های قدرت‌های بزرگ دنیای باستان مصر، آشور، بابل و پارس را پیدا کردند. چشم‌های جهان مدرن را به روی این آثار پرشکوه باقی مانده از دل تاریخ گشودند و با کاوش‌های خود، موزه‌های غرب را با آثاری بی بدیل پرکردند.

پژوهشگران می‌خواستند بفهمند چرا این فرهنگ‌های شهری غنی پیش از مسیحیت، در زیر شن‌های صحرا مدفون شدند و قبایل مهاجم عرب، ترک و پارس به آنها پی نبردند.

در میان کاشفان این فکر قوت می‌گرفت که اگر آنها این کشفیات را انجام نداده بودند، چه کسی از وجود این شهرهای بزرگ آگاه می‌شد؟

عثمانی‌ها از طریق یک سیستم غیر متمرکز استانی به نام ولایت، با والی‌هایی که برای اداره امور می‌گماردند، عربستان را اداره می‌کردند. مناقشات قبیله‌ای، فرقه‌ای و ارضی آنجا را، علیرغم چکش حکومت عثمانی، به مکانی که پیوسته با ناآرامی دست به گریبان بود تبدیل کرد. بر اساس یک سیستم متمرکز غیر قابل اداره می‌شد. اما ترک‌ها هرگز با نظریه ملت‌سازی غرب موافق نبودند، این تنها کاری بود که می‌توانستند برای حفظ شکلی از نظم انجام دهند.

شرق شناسان به گونه‌ای دیگر می‌اندیشیدند. عقیده غربی ملت سازی آینده عربستان بود. در حالی که جنگ جهانی اول به پایان نزدیک می‌شد و امپراتوری عثمانی فرو ریخت، شرق شناسان فرصتی یافتند با تحمیل پادشاهی‌های جدید ساخته و پرداخته خود، انسجام مدرن را در صحرا برقرار کنند و آنها را تا وقتی به منافع استراتژیک امپراتوری بریتانیا پایبند بمانند، بر مسند قدرت نگاه دارند.

دیلی بیست در ادامه مقاله می‌نویسد، دو فرد تک‌رو و مستقل، وارد گروه توطئه گران شدند؛ هر دو اندیشمند بودند، با تسلط کامل به زبان عربی، هرچند جثه‌های کوچکی داشتند، اما قادر بودند کارهای اکتشافی خارق العاده‌ای انجام دهند: «مردی جوان به نام توماس ادوارد لورنس (لورنس عربستان) و گرترود بل، که با زندگی صحرانشینی آشنایی بیشتری داشت.»

هر دو پیش از جنگ جهانی اول برای جمع آوری اطلاعات درباره عثمانی‌ها استخدام شده بودند. کار کردن در تشکیلات عادی نظامی و دیپماتیک برایشان دشوار بود و بنابراین در یک شاخه زیرزمینی در قاهره به نام دفتر عرب مشغول فعالیت شدند.

کارهای بل در سال‌های ۱۴-۱۹۱۳ در صحرا پیشتر افسانه‌ای شده بود. هدفش شهری به نام "حیل" بود، که پای هیچ اروپایی از سال ۱۸۹۳ به آنها نرسیده بود. مقصود واقعی بل از فعالیت زیر پوشش پژوهش‌های باستانشناسی، این بود که قدرت یک خانواده جانی به نام الرشید را ارزیابی کند. عبداالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود، معروف به ابن سعود، این خانواده را از ریاض بیرون رانده بود.

جاسوسی برای انگلستان در لباس شرق شناس در صحرا

علیرغم سختی‌های صحرا، گرترود بل، مانند لورنس به جاذبه روحی صحرا کشش داشت. می‌گفت «گاهی با قلبی چنان سنگین به خواب رفتم که فکر می‌کردم نمی‌توانم به فردا برسم. بعد سحر می‌شد، آرام و جانبخش، دشت گسترده و شیب‌ گودال‌های کم عمق را می‌پوشاند، و در قلب من هم می‌نشست.»

وقتی گرترود بل به «حیل» رسید، خانواده الرشید به او مشکوک شدند و در مجتمع سلطنتی در بازداشت خانگی قرار گرفت. حدود یک هفته زنان از او به خوبی پذیرایی کردند و شایعه‌پراکنی‌های آنها منبع مهمی از اطلاعات درباره تحرکات قصر برایش فراهم آورد.

بل قادر شد از آنچه برای راهنمایانش مهم بود آگاه شود: خاندان الرشید مردان دیروز بودند و سعودی‌ها احتمالاً قدرتی سهمگین و مستقل در عربستان خواهند بود. خانواده الرشید، بل را آزاد کرد و او به بغداد، دمشق، و سپس به لندن رفت.

این آگاهی‌ها و تجربه‌ها موجب شد وقتی جنگ به پایان رسید و قدرت‌های اروپایی در مورد چگونگی تقسیم عربستان تصمیم گرفتند، بل در موضعی انتقادی قرار بگیرد.

لورنس خود را به شاهزاده‌های قبیله هاشمی، به ویژه فیصل، متعهد کرده بود؛ با آنها علیه ترک‌ها جنگید و وعده داد دمشق را در اختیارشان بگذارد. اما بدون آگاهی لورنس، معامله‌ای پنهانی با فرانسه انجام گرفت که می‌خواست کنترل شرق مدیترانه را به دست بگیرد و قرار بود بر دمشق مسلط شود، در حالی که بریتانیا بر آن بود با تغییر نقشه عربستان، خلاء بر جای مانده از فروپاشی امپراتوری عثمانی را پر کند.

بریتانیایی‌ها بیشتر از فرانسوی‌ها از اهمیت منابع و منافع نفتی آگاه بودند. سوریه، تحت‌الحمایه جدید فرانسه، به عنوان یک منبع مهم نفت قابل مصالحه نبود. بهره برداری از نخستین میدان نفتی خاورمیانه در ایران در رأس خلیج فارس در سال ۱۹۱۱ تحت کنترل بریتانیا آغاز شد.

در حالی که لورنس کنفرانس صلح پاریس را در سال ۱۹۱۹ ترک کرد، بل به بغداد فرستاده شد، قرار بود تاج و تخت پادشاهی عراق جدید به فیصل داده شود.

این عراق جدید، افزون بر داشتن منابع عظیم نفت، برای خطوط ارتباطاتی به هند، جواهر بزرگ امپراتوری بریتانیا، مهم بود؛ و دیپلمات‌ها و ژنرال‌های دولت هند بودند که نمایش را در بغداد اداره می‌کردند.

در ۲۳ اوت ۱۹۲۱، فیصل در مراسمی در مرکز بغداد به عنوان پادشاه عراق منصوب شد. بل در جایی نوشته است «ما تاج را بر سر پادشاه خود گذاشتیم» و در باره این انتخاب، ادعایی کرد که ده‌ها سال بعد صدام حسین بازتاب داد، که ۹۶ درصد مردم عراق فیصل را تأیید کردند، حتی هر چند او تنها کاندیدا بود و اکثر جمعیت بی‌سواد بودند.

در حقیقت، بل چنان به کاری که انجام داده بود یقین داشت که نوشت «می‌خواهم پیش از مرگ ببینم که فیصل از مرز ایران تا مدیترانه حکومت می‌کند.»

در گزارش دیلی بیست همچنین گفته می‌شود در واقعیت، مرزهای عراق به طور دلبخواه کشیده شده بود و دو هزار سال اشغال قبیله‌ای، فرقه‌ای و بومی نادیده گرفته شد. مرز ایران تنها مرز تعیین شده بود. ورای بغداد، خطی که بین سوریه - که در آن زمان ملک فرانسه بود - و عراق کشیده شد، بیشتر طرح بود تا آن که بر ملاحظات انسانی و جمعیتی استوار باشد.

هیچ چیزی خصومت‌های شیعیان در جنوب را، که عملاً در مجمع جدید بل حضور نداشتند، و سنی‌های شمال، و همچنین کردها، ارامنه و ترک‌ها، را کاهش نداد. لورنس در حقیقت اعتراض کرده بود که گنجاندن کردها اشتباه بود، و مرز صحرایی در جنوب، به گفته بل، «هنوز قطعی نشده بود.» او بعداً نوشت دلیل این امر ابن سعود بود.

در سال ۱۹۲۳ به پدرش نوشت «آنچه در پس فکرم وجود دارد، این است که ما مردم جنگی هرگز نمی‌توانیم به سلامت عقلی و شعور باز گردیم. تکان چنان بزرگ بوده است که ما تعادل خود را از دست داده‌ایم. می‌دانم که من خودم کنترلی را که بر احساساتم داشتم دیگر ندارم.» گرترود بل، سه سال بعد در گذشت.

علیرضا صدقی

سه شنبه 11 مهر ماه 1396

روزنامه ابتکار

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS