نویسنده: آیتالله حاج شیخ یحیی عابدی
ظاهراً پشم برهها را اولین بار در شش ماهگی میچینند. سابقاً یک نفر بره را روی زمین میخوابانید و فرد دیگر با قیچی مخصوص پشمها را میچید. طبیعی است که بره میهراسید و دست وپا میزد که گاهی دست و پایش را میبستند. پس از انجام کار، بره برمیخاست و احساس خنکی و سبکی میکرد و به اصطلاح خوشحال میشد. بار دوم و سوم خوف و هراس گوسفند کمتر میشد و در دفعات بعد هیچگونه خوف و هراسی نداشت و راحت میخوابید. اما یک بار هم حیوان زبان بسته را برای ذبح میخواباندند. حیوان طبق عادت مألوف دست و پا نمیزد که ناگهان تیزی کارد را در گلوی خود احساس میکرد و دیگر دست و پا زدن سودی نداشت. اگر جسارت نباشد ما انسانها نیز همانند بره در دوران زندگی چندین بار در بستر بیماری میافتیم و نوعاً پس از چند روز طبابت و پرستاری برمیخیزیم و به کارهای روزمره مشغول میشویم! اما افسوس که یک بار میافتیم و بر نمیخیزیم! از جملات دعای ابوحمزه ثمالی است: «و ارحمنی صریعاً علی الفراش تقلّبنی ایدی احبّتی»1. گفتار فوق را از آن جهت متذکر شدم که حقیر بارها دچار بستر بیماری بودهام که آخرین آنها ایام گذشته بود. خدای سبحان دعای دوستان را مستجاب فرمود و الحمدلله لباس عافیت پوشیدم. «و اذا مرضت فهو یشفین»2. سالها است که ملتمسانه از خدا میخواهم به بیماری طولانی که حتی عزیزترین افراد از پرستاری خسته میشوند گرفتارم نفرماید. از شما خواننده گرامی نیز درخواست میکنم که این دعا را هم دربارة خود و هم دربارة این بنده عاصی بفرمائید. «یا رب دعای خستهدلان مستجاب کن».
1- هدایت تشریعی – به مناسبت ایام ضمن عرض تبریک عیدسعید مبعث گفتاری را که در سوئد نوشتهام مطالعه میفرمائید: نعمتهای خدای سبحان قابل احصاء و شمارش نیست. نه تنها با ابزار و وسائل قدیم مانند «چرتکه» بلکه حتی با وسائل پیش رفته عصر حاضر مانند ماشینهای «آی بی ام و کامپیوتر». که خودش فرموده است: «و ان تعدّوا نعمة الله لاتحصوها».
نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است
شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار
خداوند در مقابل این همه نعمتهای مادی در هیچ مورد منتگذاری نفرموده و هیچگاه وظیفه روزیخوران را به خطاهای منکر نبریده است. شاید از آن جهت که اصولاً جهان مادّه ارزشی ندارد تا مستلزم منّتگذاری باشد و به تعبیر دیگر زندگی مادّی باطل است. کلمه «باطل» به دو معنی اطلاق میشود که در ضمن یک مثال ساده توضیح میدهم. فرض کنید فردی با رعایت تمام شرائط وضو گرفته و حالت طهارت پیدا کرده است به طوری که میتواند نماز بخواند و طواف کند. بعد میخوابد. میگوئیم (وضو باطل شد). فرد دیگری با آب غصبی وضو میگیرد در این صورت اصولاً حالت طهارت به وجود نمیآید تا از بین برود. میگوئیم (این وضو باطل است) در دو کلمه «شد» و «است = هست» دقت فرمائید. در قرآن مجید از مشتقات کلمة باطل 36 مورد به کار رفته که اگر چه اغلب آنها به معنی اول است ولی در چند مورد نیز معنی دوم استنباط میشود. از باب مثال:
«انّ هؤلاء متبّر ما هم فیه و باطل ما کانوا یعملون»
«و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون»
و نیز در اشعار شاعرانی که سرودة آنان حجت است در معنی مذکور به کار رفته. مانند:
الا کلّ شئ ما خلا الله باطل
و کلّ نعیم لا محالة زائل
این بیت از لبید است که بعضی از حکماء فرمودهاند: وقتی در محضر رسول الله خوانده شد «رقص علیه الصلاة و السلام رقصاً معنویاً و طرب طرباً الهیاً و قال: اصدق کلمة قالتها العرب. بلی لاعیش الاّ عیش الآخرة» در حال حاضر دسترسی به آن کتاب ندارم تا جلد و صفحه را معین کنم.
2- «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»
یگانه نعمتی که خدای سبحان در مقابل آن منتگذاری فرموده نعمت هدایت تشریعی است. هدایتی که اگر نباشد انسان مجسمهای بیش نیست. حتی عقل و علم هم به انسان انسانیت نمیدهد.
بهترین دلیل دنیای متمدن امروزی است که اگرچه بشر به تمدن خیرهکننده دست یافته و کاخها و آسمانخراشها را جایگزین غارها و کوخها ساخته، و شعاع قدرتش نه تنها کرة خاکی بلکه کرات دیگر را هم مسخر کرده لکن به علت دوری از مکتب انبیاء گامی از سبعیت و درندهخویی فراتر نگذاشته است.
وضع اسفناک لیبی و یمن و بحرین شاهد صادق ادعای مذکور است. و به گفته مولوی:
خرده کاریهای علم هندسه
یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش
ره به هفتم آسمان برنیستش
این همه، علم بنای آخور است
که عماد بود گاو و اشتر است
نکته قابل توجه در آیه تقدم تزکیه بر تعلیم است، و همین تعبیر در آیه دوم سوره جمعه نیز موجود است. اگرچه در آیه 129 سوره بقره تعلیم کتاب و حکمت پیش از تزکیه ذکر شده است. و بدیهی است که تعلم حقائق قرآن و حکمت الهی بدون تزکیه امکانپذیر نیست. و به هر حال منتگذاری در مقابل بعثت حضرت سید المرسلین دلالت تامه بر عظمت این نعمت دارد. آغاز بعثت آن حضرت به اتفاق تمام محدثان و مورخان شیعه و بعض بزرگان عامه بیست و هفتم ماه رجب چهلمین سال لشکرکشی ابرهه به حجاز جهت تخریب کعبه بوده است که گرفتار طیر ابابیل شدند و عظمت حادثه آن را مبداء تاریخ قرار داد و تا هجرت حضرت رسول ادامه داشت. و هم چنین به اتفاق جمیع مفسران اولین آیات قرآن که به وسیلة جناب جبرئیل بر حضرتش نازل شد پنج آیه نخستین سورة «علق» میباشد. تذکر این نکته لازم است که قرآن دوبار نازل شده است: بار اول تمام قرآن بدون وساطت جبرئیل مستقیماً از جانب حضرت احدیت بر قلب نورانی پیغمبر نازل شده که در خود قرآن از آن به «انزال» تعبیر شده است. و بار دیگر به تدریج در مدت 23 سال دوران نبوت آن حضرت نازل شده که از آن تعبیر به «تنزیل» شده است. از انضمام آیه شماره 185 سوره بقره با آیه شماره 3 سوره دخان و نخستین آیه سوره قدر استفاده میشود که انزال دفعی قرآن در ماه مبارک رمضان و در لیلة القدر بوده است.
پس از نزول پنج آیه اول سوره علق رسول الله به خانه خدیجه رفت و خواست ساعتی بیاساید که آیات نخستین سوره مدثر نازل شد «یا ایها المدثر قم فانذر و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاحجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر» در این آیات خدای سبحان شش دستور به رسولش داده است:
دستور اول «قم فانذر» دستور قیام و انذار. با این که آن حضرت رحمة للعالمین است، و با این که بشیر و نذیر است اما در این آیه فقط انذار ذکر شده است. شاید از آن جهت باشد که مردم آن زمان چه در عربستان و چه روم و ایران آن چنان غرق ظلمت شرک و عصیان بودند که به انذار یعنی ترساندن بیشتر احتیاج داشتند تا بشارت. و توجه دارید که انذار بدون قیام کارآیی ندارد. عبارا به سر کشیدن و در گوشة منزل یا مسجد خزیدن (آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزنه) آرزوی مشرکان و مستکبران است. تا جایی که به انبیاء میگفتند: اگر با آداب و رسوم آبایی و اجدادی ما کار نداشته باشید و ما را در اعمال و رفتاری که از گذشتگان ارث برده و با آن خو گرفتهایم آزاد بگذارید شما را برای ریاست خود پذیرا میشویم! همین پیشنهاد را به وسیلة جناب ابوطالب به پیغمبر اکرم دادند! و آن حضرت به ابوطالب فرمود: اگر قریش کرة خورشید را در کف راست و ماه را در کف چپم قرار دهد که از دعوت خود دست بردارم هرگز نمیکنم. من رسول الله هستم و مطیع فرمان اویم، قیام من جنبه الهی دارد نه جنبه مادی «ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی»9
این مقاله را در دوران نقاهت بعد از کسالت در حالی که غیر از قرآن مجید و کشف الآیات کتابی در اختیارم نبود نوشتم. و به یاری خدا پس از مراجعت به وطن مألوف ادامه خواهد داشت.