کلمات کلیدی :هيئتهاي مذهبي، مؤتلفه اسلامي، امام خميني، كاپيتالاسيون
نویسنده:
هیئتهای مؤتلفه اسلامی
26 خرداد، سالروز شهادت، شهدای جمعیت مؤتلفه اسلامی است. این جریان، از ائتلاف 3 هیئت مذهبی در سال 1342 شمسی پدید آمد. در زمان آغاز نهضت امام خمینی (ره) و در جریانهای رفراندوم شاه و انجمنهای ایالتی و ولایتی، افراد این هیئتها، به صورت پراکنده و البته تحت رهبری امام خمینی (ره) فعالیت میکردند. این افراد با ابتکار حضرت امام راحل (ره) با یکدیگر آشنا و مرتبط شدند. از این ارتباط، جمعیت مؤتلفه اسلامی پدید آمد.
جمعیت مؤتلفه از ترکیب هیئتهای مذهبی سه مسجد به نامهای « گروه مسجد امین الدوله»، « گروه اصفهانیها» و « گروه مسجد شیخ علی» ایجاد شده بودند. عناصر این گروهها، افرادی مذهبی و پیرو جدّی روحانیت بودند. بیشتر آنها کاسب یا تاجر و از مقبولیت جامعه برخوردار بودند. این تشکل، نخستین تشکل تحت رهبری حضرت امام (ره) و نخستین شیوۀ مستقل تشکیلاتی در تاریخ انقلاب اسلامی است.[1]
انگیزۀ ائتلاف گروههای مسجد امین الدوله، اصفهانیها و مسجد شیخ علی
در پی طرح لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی در مجلس شورای ملی در سال 1341 ش، امام خمینی (ره) با دستگاه پهلوی به مبارزه پرداخت. اوج این مرحله از نهضت، یورش ناجوانمردانۀ ایادی رژیم به مدرسۀ فیضیه و ضرب و شتم و کشتار طلاب و فضلای حوزه علمیه قم در 2 فروردین 1342 شمسی بود. در واکنش به اعمال ننگین رژیم پهلوی، حضرت امام در عاشورای سال 1342 شمسی، سخنرانی کوبندهای علیه نظام شاهنشاهی ایراد و از شاه و اسرائیل، به شدّت انتقاد کرد. امام خمینی دستگیر شد. مردم در 15 خرداد 1342 شمسی به خیابانها ریختند و مزدوران شاه، بسیاری از مردم را به شهادت رساندند.[2]
پس از این حوادث، مبارزان انقلابی به این نتیجه رسیدند که باید، مبارزه سیاسی و منفی علیه شاه تغییر کند. آنان تصمیم گرفتند که به جای حرکتهای سیاسی، به براندازی رژیم روی بیاورند. آنها از جریان فدائیان اسلام، آموختند که تنها راه برای ایستادن در برابر رژیم و عقب راندن آن، اقدام مسلحانه علیه رژیم پهلوی است. از این رو برخی افراد مؤمن و انقلابی در بازار تهران، با ابتکار حضرت امام (ره) گرد هم آمدند و هیئتهای موتلفه را پدید آوردند.
وجه مشترک هیئتهای مؤتلفه
-پذیرش اسلام به عنوان ایدئولوژی خویش؛
- اعتقاد به رهبری و مرجعیت امام خمینی (ره)؛
-اعتقاد به مبارزۀ مسلحانه علیه رژیم پهلوی؛
-داشتن شورایی از روحانیون.
البته حضرت امام (ره) با مبارزه مسلحانه، مخالف بودند؛ ولی پس از تبعید آن جناب به ترکیه، اعضای مؤتلفه تصمیم گرفتند که حسنعلی منصور را به مجازات خیانتهایش برسانند.
حسنعلی منصور، نخست وزیر سر سپردۀ شاه بود که برای تصویب و اجرای قانون ننگین کاپیتولاسیون، تلاش زیادی از خود نشان داد. امام راحل (ره) به شدت، به این مسأله اعتراض کرد؛ ولی منصور، آن بزرگوار را به ترکیه تبعید کرد. او حضرت خمینی (ره) را بزرگ ترین سد در برابر منافع امریکا میدید. نیروهای مؤتلفه در اول بهمن 1343، حسنعلی منصور را به سزای اعمالش رساندند. ماجرا از این قرار بود که نخست وزیر، قصد پیاده شدن از اتومبیل را داشت تا به مجلس شورای ملی برود، محمد بخارایی در این لحظه جلو رفت و پس از نشان دادن یک نامه به وی، او را هدف 2 گلوله قرار داد و گریخت. سپس مأموران، او را دستگیر کردند. منصور، چند روز بعد به هلاکت رسید.[3] پس از دستگیری بخارایی، تعداد دیگری از یارانشان نیز دستگیر شدند. سرانجام در 26/3/1344 شمسی، محمد بخارایی، حاج صادق امانی، مرتضی نیک نژاد و رضا صفارهرندی با حکم دادگاه به شهادت رسیدند. بقیه نیز تا زمان انقلاب، در زندان بودند.[4]
نقش در انقلاب
آنها تا پیش از ایجاد تشکل، به تظاهرات برگزاری مجالس سخنرانی و پخش اعلامیه میپرداختند؛ البته چون به صورت سازمانی عمل نمیکردند، کارهای پراکندهای انجام میدادند؛ اما پس از اتحاد، یک مبارزۀ منسجم، علیه شاه را پیریزی کردند. ذکر این نکته لازم است که روحانیت، تشکیلات منظمی نداشتند. ارتباط آنها با مردم، فقط در مساجد و مجالس سخرانی و اوج آن در محرم و صفر بود. هیئتهای مؤتلفه سبب شدند که یک مبارزۀ مستمر، منسجم و منظم علیه رژیم، آغاز شود. آنها میکوشیدند تا نیروهای انقلابی را سازماندهی کنند.[5]
اعضای مؤتلفه، وظیفۀ نشر اعلامیههای امام (ره) سازماندهی راهپیماییها و هدایت کلی تجمعها و اعتراضها نقش میآفریدند. یکی دیگر از فعالیتهای مؤتلفه، توزیع نشریاتی بود که طلاب و فضلای قم تهیه میکردند؛ برخی طلاب قم که فعالیت سیاسی داشتند، حاصل کار خود را در قالب اعلامیهها و نشریات در اختیار جمعیت مؤتلفه قرار میدادند.[6] بعثت[7] و انتقام، دو نمونه از این نشریهها بودند.[8]
هیأتهای مؤتلفه با ابتکار امام (ره) به ایجاد یک تشکل مذهبی اقدام کردند. این تشکل، نخستین، گروهی بود که بدون الگو گرفتن از شرق یا غرب تشکیل شد و برای پیشبرد آرمان امام راحل (ره) میکوشید.شاخصۀ مهم این جریان، ارتباط با مرجعیت و داشتن شورایی از روحانیان بود تا انحراف فکری و فرهنگی پیش نیاید.
شجاعتهای شهید محمد بخارایی
الف) در ماجرای مجازات حسنعلی منصور، بنابر آن بود که محمد بخارایی اقدام کند و در صورتی که نتوانست، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک نژاد آن را انجام دهند. وقتی بخارایی، کار را به پایان رساند، مأموران او را دستگیر کردند. نصیری که در آن موقع، رئیس شهربانی بود، نام آن مجاهد را از وی پرسید؛ ولی شهید بخارایی، از افشای نام خود خودداری کرد. نصیری معدوم، سیلی محکمی به صورت او زد؛ اما محمد بخارایی با خونسردی به وی گفت:« عصبانی نشو، به سراغ تو هم میآیند.»[9] این امر، شجاعت و خونسردی آن مبارز پاکباز را به تصویر میکشد.
ب) مطلب دیگر، این است که آیتالله محی الدین انواری نقل میکند که از بخارایی پرسیدم: « چرا حنجرۀ منصور را زدی؟» محمد بخارایی در پاسخ گفت:« برای اینکه این حنجره به مرجع من توهین کرده بود.»