پرسش:
اهمیت ازدواج از دیدگاه قرآن و احادیث در چیست؟پاسخ:
پاسخ:
مقدمه:
قرآن کریم که چراغ فروزان هدایت انسان است، نسخه شفابخش همه آلام بشری و داروی مؤثر تمامی دردها و تأمین کننده همه نیازهای مادی و معنوی آدمیان است؛ کتاب مبینی است که خود روشن و نیز روشنگر دیگران است، و ناب ترین آیین عبادی و اخلاقی و عالی ترین قانون اقتصاد و سیاست و عادلانه ترین حقوق فردی و اجتماعی را ارائه کرده است و در ازدواج، این امر بس حساس بشری نیز انسان را رها نکرده و با ریزبینی تمام، به زیر و بم برنامه نگریسته و بهترین برنامه زناشویی را از آغاز تا انجام آن تشریع و تشریح نموده است.
اینک پیش از پرداختن به اصل موضوع بهجاست، معنای ازدواج و تعریف آن روشن شود تا محور این پژوهش به خوبی آشکار گردد.
تعریف ازدواج
1. معنای لغوی
واژه «ازدواج» عربی است، ولی در فرهنگ عرب کاربرد چندانی در امور زناشویی ندارد و آنچه در این زمینه در قرآن و زبان عرب، کاربرد بیشتری دارد، واژه های «نکاح» و «زواج» است.
«زوج» مصدر، و «زواج» اسم مصدر است، و افعال کاربردی آن عبارت اند از: زوّج و تزوّج.
«نکاح» مصدر است و مشتقات کاربردی آن عبارت اند از: نکح، انکح، تناکح و استنکح.
نکاح در اصل به معنای جفت شدن، و به هم رسیدن است؛ چنان که وقتی شاخه درختان به هم برسند و تو در توی شوند، می گویند: «تناکح الاشجار» و هنگامی که آب باران به زمین برسد و با آن مخلوط شود، می گویند: «نکح المطر الارض».
«تزوّج» به معنای جفت و قرین یکدیگر شدن است، و «تزویج» و
«زَوَاج» به معنای جفت کردن و زوج دادن است؛ چنان که گفته
می شود: «زَوَّجتُ فلانا اِمرأةً فتزوّجها.» پس می توان گفت: که نکاح و زواج مرادف یکدیگرند.
اما اینکه حقیقت نکاح چیست و آیا نکاح عبارت است از عقد و پیمان زناشویی، یا آمیزش و التذاذ، ارباب لغت آرای گوناگونی دارند.
جوهری می نویسد: «نکاح یعنی وطی»، ابن فارس می گوید: «نکاح یعنی عقد»، و فیومی می نویسد: «معنای حقیقی نکاح نه عقد است و نه وطی؛ زیرا در بهکار بردن واژه نکاح در هر دو، نیازمند به قرینه است؛ بنابراین، حقیقت نکاح، عبارت است از: اختلاط و انضمام با یکدیگر».
از ملاحظه کاربرد این واژه در روایات چون: «نَکَحَ امرأته و هو صائمُ فی رمضان»، «الناکح نفسه (خود ارضایی)»، «النکاح فی الدبر»، «نکاح البهائم.» و گونه های مشابه، به خوبی روشن می شود که به خود اختلاط و آمیزش، نکاح گفته می شده؛ سپس این واژه در مقدمات آن از قبیل عقد و پیمان زناشویی به کار رفته است.
2. تعریف حقوقی
حقوقدانان دو نوع تعریف برای نکاح ارائه کرده اند:
اول: نکاح عبارت است از: رابطه حقوقی ـ عاطفی، که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل می گردد و به آن ها حق می دهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه، حق تمتع جنسی است.
دوم: نکاح رابطه ای است بین زن و شوهر برای تشکیل خانواده.
تعریف دوم تنها ازدواج دایم را مدّ نظر دارد و چهره اسلامی ندارد و با فرهنگ قرآن سازگار نمی باشد؛ زیرا قرآن کریم تعبیر به ازدواج دارد که با اطلاقش ازدواج دایم و موقت را شامل می شود؛ از این رو، تعریف اول مد نظر ماست.
اهمیت ازدواج
وقوف بر جایگاه بلند ازدواج در گرو شناخت چند اصل اساسی است:
1. در وجود انسان و آفرینش او غریزه جنسی نیرومندی نهاده شده، که خود به تنهایی با دیگر غرایز برابری می کند. این نیرومندی را می توان از سخن نبوی(صلی الله علیه و آله) به دست آورد که می فرماید:
«من تزوّج فقد اَحرَزَ نصفَ دینهِ»
کسی که همسر اختیار کند، نیمی از دین خود را حفظ کرده است.
2. در شرع مقدس اسلام میان تشریع و تکوین هماهنگی برقرار است و هیچ گاه اجازه سرکوب غریزه جنسی را نمی دهد، و گرنه تشریعش بر خلاف آفرینش و تکوینش خواهد بود؛ از این رو پیامبر(صلی الله علیه و آله) ضمن نکوهش عُزُوبَت (تنهایی) می فرماید:
«رکعتان یصلیهما متزوج افضل من رجل عزب یقوم لیله و یصوم نهاره»
دو رکعت نمازی که مرد متأهل به جای می آورد، بر این که مرد غیرمتأهل شب ها نماز بخواند و روزها روزه بگیرد، برتری دارد.
تحقیقات علمی نیز نشان داده است، که با سرکوب غریزه جنسی، تلاش و حرکت از انسان گرفته می شود؛ حتی نبوغ و امکان ابداع از میان می رود؛ از این رو، در میان افراد خواجه، عالم، فیلسوف و نابغه یافت نمی شود.
3. از سوی دیگر آفریننده این غریزه اجازه نمی دهد، انسان آن را در مسیری نادرست به کار گیرد؛ از این رو طرفین در ازدواج را، یکی به منزله پاشنده بذر، و دیگری (زن) را به منزله زمین کشت آن لقب داد، و فرمود:
«نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ»
زنان شما، کشتزار شما هستند.
البته این بدان معنا نیست که تکوّن فرزند از یک طرف و طرف دیگر بسان ظرف نگهداری آن است؛ بلکه بدین معناست که همان گونه که جامعه انسانی برای حفظ بقای خود به مزرعه، زراعت و مواد غذایی نیاز دارد و بدون آن نمی تواند دوام
داشته باشد، بدون وجود زن نیز حفظ جامعه انسانی و بقای نسل او ممکن نخواهد بود.
4. بایستن سه اصل بالا حکم می کند که برای بهره بری از غریزه جنسی، مرزبندی هایی در دو سری آن به وجود آید، و قانون ازدواج تشریع شود،
لذا فرمود:
«فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ»
پس آنچه از زنان، دلخواهتان است، به زنی بگیرید.
قید «طاب» بیانگر اهتمام به نسل بشری است که مبادا نسلی نابهنجار از مادرانی آلوده به جامعه سالم راه پیدا کنند؛ یعنی پیش از ازدواج می بایست به فکر تربیت بود.
با توجه به این اصول، به این نتیجه می رسیم که ازدواج همان بهره برداری درست از پدیده غریزه جنسی است که خالق حکیم در وجود انسان قرار داده است و انسان می باید در حد تعادل از آن استفاده کند تا ضمن هماهنگی تشریع با تکوین، زمینه دوام و بقای نسل بشری را فراهم آورد.
به دیگر سخن، ازدواج و تأثیر آن بر جامعه، به منزله آب و غذا و حیات بخشی آن ها در بدن انسان است که نبود آن در اندک زمانی انسان را به نابودی می کشاند.