چرا پيامبر اسلام(ص) در خانه خود به خاك سپرده شد؟
مهدى پيشوايى
آن روزها زمزمه اسلام، آیین جدیدى که محمد(ص) در مکه آورده بود، در شهر یثرب پیچیده بود و گروهى از دو قبیله بزرگ و مشهور «اوس» و «خزرج» این آیین را پذیرفته بودند و در دو سال پى در پى، پیمانى در مکه با محمد(ص) بسته بودند و در پیمان دوم او را به شهر خود دعوت کرده، وعده حمایت و پشتیبانى به او داده بودند.
اینک خبر مىرسید که پیامبر اسلام که از طرف قریش در فشار بود، بنابر این دعوت، مکه را ترک گفته، رهسپار یثرب شده است. یثرب حال و هواى دیگرى داشت، چشمهاى مشتاق نو مسلمانان و همه آنان که دورادور شیفته سخنان و رفتار او شده بودند، به راه مکه دوخته شده بود و در انتظار ورود او به این شهر روزشمارى مىکردند. این انتظار چندان طول نکشید که خبر رسید پیامبر اسلام به دهکده «قبا» در حومه یثرب - که محل سکونت چند قبیله بود - وارد شده است. رسول خدا پس از چند روز توقف در قبا همراه گروهى از بنىنجار (اقوام مادرى عبدالمطلب) سوار ناقهاى شده، روانه یثرب گردید.
هنگام ورود پیامبر به شهر، مردم با شور و علاقه فراوان از او استقبال کردند. سران و بزرگان قبائل، زمام ناقه پیامبر را مىگرفتند و درخواست مىکردند حضرت در محله آنها فرود آید. پیامبر مىفرمود: راه شتر را باز کنید. او مأموریت دارد. او هر جا بخوابد، من همان جا فرود خواهم آمد. (گویا رسول خدا با این تدبیر مىخواست مثل داورى در باره نصب حجرالاسود، افتخار و شرف میزبانى او نصیب قبیله یا خاندان خاصى نشود و در آینده مشکلى ایجاد نشود.)
سرانجام شتر در محله بنىنجار در زمینى نزدیک خانه ابو ایوب انصارى (خالد بنزید خزرجى) بر زمین خوابید. در این هنگام که انبوه مردم در اطراف پیامبر گرد آمده و هر کدام خواستار میزبانى حضرت بودند، ابو ایوب، اثاث و لوازم سفر حضرت را به خانهاش برد و پیامبر به خانه او رفت. بدین ترتیب افتخار میزبانى پیامبر نصیب ابوایوب گردید.
بناى مسجد
پیامبر اسلام پس از استقرار در یثرب لازم دید مسجدى ساخته شود تا مرکز آموزش و پرورش مسلمانان و جایگاه تجمع آنان هنگام نماز جمعه و جماعتباشد، از این جهت زمینى را که روز نخستشتر او در آنجا بر زمین خوابیدهبود، و متعلق به دو یتیم بود، از سرپرست آنان خریدارى کرد و به کمک مسلمانان در آنجا مسجدى ساخت که «مسجد النبى» خوانده شد.
حجره مسکونى پیامبر
پس از تکمیل مسجد، در کنار آن (در سمتشرقى) دو حجره جهت سکونت پیامبر و همسرانش ساخته شد: حجرهاى براى سوده و حجرهاى براى عائشه. پیامبر اسلام این دو را پس از درگذشتحضرت خدیجه تزویج کرده بود. پس از آماده شدن حجره که بسیار ساده و محقر و با مصالح ابتدایى ساخته شده بود، حضرت از خانه ابو ایوب به آنجا منتقل شد.
حجره پیامبر به دیوار شرقى مسجد متصل بود و درى از آن قسمت به مسجد باز مىشد و از دیگرى به بیرون راه داشت. پیامبر اسلام تا آخر عمر همچنان در آن حجرهها سکونت داشت و سرانجام در حجره عائشه رحلت نمود و (به تفصیلى که خواهیم نوشت) در همان جا به خاک سپرده شد.
توسعه مسجد
در زمان خلافت ولید بنعبدالملک که به دستور وى مسجد النبى توسعه یافت، عمر بنعبدالعزیز حاکم مدینه در توسعه مسجد، حجرههاى همسران پیامبر را خراب کرده، جزء مسجد قرار داد. اما اطراف حجره عائشه را که قبر مطهر حضرت در آن قرار داشت، با دیوارى، از فضاى عموم مسجد جدا کرد.
طى ادوار بعدى توسط برخى از خلفا و سلاطین، مسجد نبوى توسعه یافت که بیشترین توسعه در زمان ما، در دوران حکومتخاندان سعودى در عربستان صورت گرفته است. در موقعیت کنونى مسجد، قبر مطهر پیامبر (و نیز ابوبکر و عمر) و همچنین حجره حضرت فاطمه که ضریح قدیمى و آهنى مشبک آن را احاطه کرده، در داخل مسجد و در چند مترى دیوار شرقى آن قرار دارد.
چرا پیامبر اسلام در خانه خود به خاک سپرده شد؟
اشاره کردیم که رسول خدا در خانه خویش به خاک سپرده شد، اما اینکه علت و انگیزه انتخاب این محل چه بوده، محور اصلى این مقاله است و لازم است در این باره توضیح دهیم.وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مىدانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مىکنند، علت دفن حضرت در خانه مسکونىاش را از دلایل این حکم مىدانند و ادعا مىکنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونىاش دفن گردد. حدیثیاد شده بدین صورت است: «عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا: عائشه مىگوید: پیامبر اسلام(ص) در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنتخدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مىگردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.»ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت، در توضیح این حدیث مىنویسد: چون پیامبر کسانى را که قبور را در مسجد قرار مىدهند، لعن کرد و امت خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را عید قرار دهند، نهى نمود، از اینرو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد یا عید قرار دهد...
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى اوست که موضوع یا حکمى را مسلم مىگیرد و موضوع ها و مسایل دیگر را بر آن استوار مىسازد؛ در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد. در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است؛ زیرا یهود و نصارى چنین مىکردند، اما حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمىشود.اما این ادعا که پیامبر اسلام(ص) براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانهاش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد، جز اظهار نگرانى عائشه در دنباله حدیث که ابنتیمیه نیز به آن استناد کرده است؛ یعنى جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشى ان یتخذ مسجدا: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر آشکار مىگردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.»این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عائشه بدین صورت نقل کرده: «قال رسول الله(ص) فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصارى التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشى ان یتخذ مسجدا». یادآورى مىشود که در این حدیث کلمه «خشى» توسط شارح صحیح بخارى به صورت فعل ماضى معلوم (خشى) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خشى) اعرابگذارى و ضبط شده است. چه «خشى» را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر. بخارى این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: «و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انى اخشى ان یتخذ مسجدا: اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار مىکردند ولى من مىترسم آن را مسجد قرار دهند.» اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم، موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت؛ زیرا این عائشه است که مىگوید: مىترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر!از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
علت انتخاب محل دفن پیامبر(ص) از دیدگاه احادیث
«ابنماجه» قضیه را چنن نقل مىکند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف نظر پیدا کردند. گروهى گفتند در مسجدش دفن شود، گروهى گفتند با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت از پیامبر شنیدم مىفرمود: «هر پیامبرى، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن مىشود.» از اینرو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند. مالک روایت مىکند که پیامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سهشنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند. [آنگاه] گروهى گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم مىفرمود: «هر پیامبرى در همان محلى که در آنجا فوت کرده، دفن مىشود» پس در همان جا براى حضرت قبر کندند. «احمد زینى دحلان» پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه مىکند: على گفت: من نیز این سخن را از پیامبر شنیدم.
«على بنبرهان الدین حلبى» در این باره چنین مىنویسد: اصحاب پیامبر در تعیین محلى که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند. برخى گفتند باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلى که در آن درگذشته است، دفن کنید؛ زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.
در روایتى آمده است که ابوبکر گفت: من در این باره حدیثى از پیامبر شنیدم که مىفرمود: «هر پیامبرى هر جا که از دنیا رفت، در همانجا دفن مىشود.» در برخى روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبری را قبض نمىکند، مگر در همان محلى که باید در آنجا دفن شود.»نیز از ابوبکر نقل شده است که از پیامبر شنیدم مىفرمود: «هر پیامبرى در جایى که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا مىرود.» در حدیث آمده است: «هر پیامبرى که درگدشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است.» پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلى که در آنجا به لقاى خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.این معنا در کتب و احادیثشیعه نیز آمده است. مرحوم شیخ طوسى روایتمىکند: هنگامى که پیامبر(ص) درگذشت، خاندانش و کسانى که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى که سزاوار است پیامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف کردند. بعضى گفتند در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند در صحن مسجد دفن شود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعهاى که در آن درگذشته است، دفن شود. این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجرهاش به خاک سپرده شد.فضل بنحسن طبرسى نیز مىنویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتوگو پرداختند، در این هنگام على(ع) گفت: «خداوند هر مکانى را که پیامبر را در آن قبض روح کرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است. من او را در حجرهاش که در آن درگذشته است، دفن مىکنم.» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند.
همه این اسناد و شواهد گواهى مىدهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است.