15 اسفند 1389, 0:0
چرخه هاي رفتار انسان
در رساله شبه ارسطویی Proble mata مجدداً به سیل عظیم اشاره شده است. در رساله مفقود شده او تحت عنوان درباره فلسفه ظاهراً با بلایا و مصیبتهای دورهای سروکار دارد. وی در این رساله تجدید حیات تمدن را، پس از سیل عظیم، توضیح میدهد. اما هیچ یک از این توضیحات دقیق نبوده و ما نمی توانیم ایدهای، نه درباره زمان چرخهها و نه درباره شباهت جزییات آنها به دست آوریم. به هر حال کارهای ارسطو نشان میدهد وی ایده دورهای بلایا و مصیبتها و ایده کشف مجدد هنرها و علوم را پذیرفته است.
ارسطو همچنین به عنوان بنیانگذار ایده تغییر اشکال حکومت (ایدهای که بعدها توسط پولیبیوس پیگیری شد) شناخته شده است. ارسطو در رساله سیاست میگوید: سه نوع حکومت خوب وجود دارد: حکومت یک نفر، یعنی سلطنت یا تک سالاری؛ حکومت تعداد کمی از افراد یعنی اشرافیت؛ و حکومت تعداد بسیاری از افراد، یعنی دموکراسی پارلمانی. در مقابل این حکومتها سه نوع حکومت بد وجود دارد؛ حکومت استبدادی، یعنی حکومتی که در راستای برآوردن خواستههای فرمانروا عمل میکند؛ حکومت الیگارشی، یعنی حکومتی که خواستههای ثروتمندان را برآورده میکند؛ و حکومت دموکراسی، یعنی حکومتی که در راستای برآورده کردن خواستههای محتاجان عمل میکند. اما وی محتاطانه به این نکته اشاره میکند که تعداد افراد در بدنه حکومت آنقدرها مهم نیست که ثروت اهمیت دارد. حکومت ثروتمندان یک الیگارشی است، حتی اگر تعداد ثروتمندان بسیار زیاد باشد. حکومت فقرا یک دموکراسی است، حتی اگر تعداد فقرا بسیار کم باشد. تا اینجا چیزی درباره تغییرات تاریخی اشکال حکومت گفته نشده است. اما در ادامه ارسطو اشاره میکند حکومتهای اولیه تک سالارانه بوده اند. پس از تغییر به الیگارشی تغییر شکل داده و سپس به حکومت استبدادی تبدیل شدهاند. در پایان دموکراسی جایگزین آنها شده است. اما ارسطو به ما نمیگوید دوباره حکومتهای تک سالارانه از دموکراسی سر بیرون میکشند. گرچه این گمان میرود که بعد از سیل یا آتش سوزی بزرگ حکومتی که به وجود میآید مجدداً همان حکومت تک سالارانه باشد، ولی به نظر نمیرسد این فرآیند ابدی باشد.
پولیبیوس
نظریه ارسطو توسط پولیبیوس پیگیری شد. در نزد وی، همان طور که در رساله تاریخ خود میگوید، 6 نوع حکومت وجود دارد (مانند مدل ارسطو)، اما آنها به صورت رشتهای پی در پی و متوالی به وجود میآیند. قبل از همه، و با رشد و پیشرفت طبیعی، تک سالاری به وجود میآید و با کمک هنرها و ترمیم عیب و نقصها به «پادشاهی» تبدیل میشود. هر دو اینها حکومت یک نفر است. تک سالاری به صورتی اجتناب ناپذیر به حکومت استبدادی ای تبدیل میشود که اشرافیت خود را علیه آن بسیج و متشکل میکند. اشرافیت رو به انحطاط گذاشته و اولیگارشی جایگزین آن میشود. جا به جا کردن اولیگارشی مولد دموکراسی است، که خود آن به حکومت تودهها یا غوغاسالاری تبدیل میشود. همه اینها به گونهای پیش میرود که گویی قانونی طبیعی بر آنها حاکم است. پولیبیوس معتقد است حکومت ها، پس از نابودی نژاد انسان توسط توفانها و گرسنگی ها، برپا شدهاند، «و همان طور که روایات به ما میگویند این اتفاق بیش از یک بار رخ داده و ما باید باور کنیم که چنین اتفاقی مجدداً رخ خواهد داد و همه هنرها و صنایع، همزمان، از بین خواهند رفت». آنگاه بازماندگان، به دلیل ناتوانی و ضعف، به دور یکدیگر جمع میشوند. قویترین و شجاع ترین آنها بر دیگران فرمان میراند و همین امر باعث به وجود آمدن تک سالاری میشود. تک سالاری اولیه حکومت زور است. اما وقتی نظم برقرار شد، به دلیل رفتار حق ناشناسانه و غیرقابل قبول فرزندان زورمندان «و دیگران»، تصورات و اندیشههای خوبی، عدالت، بدی و ناعدالتی به وجود میآید. از این رو اندیشه وظیفه شناسی شکل میگیرد و شخص نیکوکاری مورد لطف و احترام مردم قرار میگیرد. در چنین حالتی، به دلیل حکومت عدل، از پادشاه اطاعت میشود و سپس عقل جایگزین زور میشود. مردم به فرزندان پادشاهان خود اعتماد میکنند، زیرا یقین دارند وارثان آنها ویژگی هایشان را به ارث بردهاند. اما وارثان تسلیم امیال و آرزوهای خود شده لباسهای مخصوص میپوشند و به گونه ای زندگی میکنند که باعث به وجود آمدن رشک و حسد، رنجش، تنفر و انزجار میشود. در این حالت است که استبداد جایگزین میشود. اما گروه اشراف جامعه، که قادر به تحمل استبداد نیستند، برای براندازی حکومت توطئه کرده و موفق میشوند حکومت اشراف را بنا نهند. متاسفانه ممکن است فرزندان بهترینها بد باشند. آنها تسلیم ثروت، هوس و انواع لذت جویی میشوند؛ و حکومت اشراف جای خود را به اولیگارشی میدهد. سپس اولیگارشی غیرقابل تحمل شده و جای خود را به دموکراسی میدهد؛ و به همان دلیلی که شاه مستبد میشود، اشرافیت، اولیگارشی، و دموکراسی به حکومت تودهها یا غوغاسالاری مبدل میشود. از این رو پولیبیوس گفته لرد اکتون را پیشگویی میکند که گفته است «قدرت فاسد میشود». اما در اندیشه پولیبیوس، این چرخه را قانون طبیعی به وجود میآورد: این مسیری است که طبیعت آن را تعیین میکند، باعث تغییر، دگرگونی و ناپدید شدن دولتها و تشکیلات میشود، و سرانجام به نقطه آغازین خود باز میگردد. پولیبیوس به حدی به نظریه خود اعتقاد داشت که میگوید ممکن است بتوان آن را اساس پیشگوییهای پیامبرانه قرار داد. تنها چاره و تنها درمان قانون اساسی مخلوط است. او تصور میکرد راه چاره را در روم یافته است، جایی که قنسولها پادشاه، سناتورها اشراف و تعداد زیادی دموکرات بودند. با این وجود مسیر تاریخ چیزی جز فساد و زوال پایدار نبوده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان