نویسنده: محمدرضا تقدمی
به مناسبت سوم رجب سالروز شهادت امام دهم هدایت
دنیا، بازار سود و زیان بشر از نظر آموزههای وحیانی اسلام، انسان یک فرصت استثنایی به عنوان عمر و زندگی در دنیا را در اختیار دارد که هرگز تکرار شدنی نیست. فرصت دنیا به انسان کمک میکند تا خودش را هرگونه که خواهد بسازد. از این رو، همه شرایط و لوازم و اسباب خودسازی در دنیا فراهم است. این بدان معناست که انسان برخلاف اصطلاحات منطقی و فلسفی، دارای یک ماهیت ثابت همانند دیگر موجودات و آفریدههای هستی نیست. اگر در منطق و فلسفه از جنس و فصل به عنوان ماهیت موجودات سخن به میان میآید، این تحلیل و تبیینها و در نتیجه توصیههای ارایه شده نیز مربوط به غیر انسان است؛ زیرا انسان هر چند که به ظاهر از یک درجهای از ماهیت که قاعده ماهیات است برخوردار میباشد و میتوان برای انسان جنس و فصلی چون حیوان ناطق یا جانور گویا را به عنوان ماهیت انسانی بیان کرد؛ ولی براساس آموزههای قرآنی، انسان خود جنس الاجناسی است که فرصت زندگی مادی دنیوی به او این امکان را بخشیده تا به هر نوعی که بخواهد درآید و از ویژگیها و فصول چند نوع از انواع یک جنس را دارا شود. بنابراین، انسان میتواند با فرصت اراده، علم، قدرت، اختیار و انتخاب، فرشته شود یا فراتر از آن برود و در مقامی قرار گیرد که دست فرشتههای مقرب الهی نیز بدان نمیرسد و چون فرشتگان بخواهند بدان مقام برسند و تعدی و تجاوز کنند پر پروازشان بسوزد و نیست و نابود شوند؛ چرا که مقام قاب قوسین او ادنی تنها از مختصات انسان است (نجم، آیات 7 و 8)، یا آنکه میتواند در جهت مخالف این برود و به شکل و ماهیت جانورانی چون گاو، اسب، گوسفند، خوک و بوزینه در آیه و این گونه ماهیت خویش را شکل بخشد و یا حتی پست تر از این، به شکل دیگر موجودات پست جهان تبدیل ماهیت دهد، (اعراف، آیه 179؛ فرقان، آیه 44) و بلکه حتی میتواند از گیاه نیز پایین تر و پست تر شود و به شکل جمادات بلکه جامدات بی خاصیتی درآید که حتی آبی از آنها بیرون نمی جوشد (بقره، آیه 74) یا پست تر از این هم شده، تبدیل به سوخت دوزخ شود. (بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)
مولوی در اشعار خود به این مقامات و قابلیتهای متناقض و متضاد بشر اشاره میکند و انسان را نوع الانواع نمیداند بلکه جنس الاجناس میشمارد که در زندگی دنیوی خود، در یک فرآیندی خود را چنان میسازد که گاه ماهیتی چند جانوری مییابد و فصول چند نوع را به خود میگیرد و مثلا(شتر گاو پلنگ)، (خوک سگ گوسفند)، (گربه سگ) و مانند آن در میآید. این مطلب را استاد حسن زاده آملی بارها در درس خویش متذکر میشدند که انسان جنس الاجناس است نه نوع الانواع و بلکه هر انسانی خود نوعی منحصر به فرد است که دومی برای او نیست؛ چنان که برای خورشید منظومه شمسی دومی نیست و یا برای جبرئیل(ع)، عزرائیل(ع)، میکائیل(ع) و اسرافیل(ع) دومی نیست و آنان نوع منحصر به فرد خود هستند. هرانسانی سازه ای از خود در قیامت ارائه میدهد که نوع منحصر به فردی است که برای آن دومی نیست.
مولوی این حقیقت را این گونه میسراید:
از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
بار دیگر هم بمیرم از بشر تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر عقل ناید آن شوم
بار دیگر بایدم رفتن ز جو کل شی هالک الا وجهه
پس عدم گردم، عدم چون ارغنون گویدم کانا الیه راجعون
پس انسان تا زمانی که اجل سراغ او نیامده و در آغوش مرگ نیارامیده این فرصت را دارد تا در دنیا نوع انحصاری خویش را بسازد و این سازه را در آخرت و بلکه تا ابدیت برای خود همراه داشته باشد. امام هادی(ع) از این روست که دنیا را بازاری میداند که هرکس کالای وجودیاش را عرضه میدارد و خود را به فروش میرساند؛ برخی با صفات نیک و متخلق به اخلاق الهی شدن، خدایی شدن و مظهر اتم و اکمل خداوند شده و در مقام خلافت ربوبی الهی مینشینند و برخی دیگر در این بازار از مایه زیان میکنند و فرصت عمر و امکانات و سرمایههای وجودی خویش را تباه میسازند و شیطانی میشوند و روح و جسم و جان خویش را به شیطان میفروشند. این گونه است که سودی نمیبرند و تنها زیانکار میشوند. امام هادی(ع) در این باره میفرماید: الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون دنیا همانند بازاری است که عده ای در آن (برای آخرت) سود میبرند و عده ای دیگر ضرر و خسارت متحمل میشوند. (اعیان الشیعه، ج 2، ص 93)
بنابراین، دنیا بازار بزرگ داد و ستد است و هر کسی متاع وجود خویش را در دو شکل وجه الله و وجه شیطان عرضه کرده و در دو مسیر خودسازی متناقض و متضاد حرکت میکند. برخی کالای پرارزش وجود خویش را دوباره به خداوندی میفروشند که خود این سرمایه را در اختیار آنان گذاشته و این گونه نه تنها سرمایه خویش را حفظ میکنند بلکه از فضل الهی نیز بهره برده و سود میبرند. (فاطر، آیه 92؛ صف، آیه10) البته شرایط زندگی به سبب تضاد دو جریان خیر و شر، حق و باطل و مانند آن بسیار سخت است و انسانها به سادگی نمیتوانند این مسیر را انتخاب و در آن حرکت کنند؛ اگر مخلصان و خالص شدگان الهی را کنار بگذاریم که چهارده معصوم(ع) و درنهایت پیامبران(ع) هستند، همه در خطر عظیم خسران و زیان هستند از این رو حضرت هادی(ع) درباره شرایط سخت دنیا و این بازار بزرگ و پرهیاهو و دزدان بازار و کالای جان و سرمایه عمر میفرماید:
ان الله جعل الدنیا دار بلوی و الاخره دار عقبی و جعل بلوی الدنیا لثواب الاخره سببا و ثواب الاخره من بلوی الدنیا عوضا؛
خداوند دنیا را منزل حوادث ناگوار و آفات و آخرت را خانه ابدی قرار داده است و بلای دنیا را وسیله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده است و پاداش اخروی، نتیجه بلاها و حوادث ناگوار دنیاست. (اعلام الدین، ص 215)
البته آموزههای قرآنی راهکارهایی را برای آسانی امور زندگی دنیا ارائه میدهد که مهمترین آنها توکل و تفویض امور به خداوند است. کسی که به پروردگاری خداوند ایمان دارد هیچ تردید در زندگی نمییابد که خداوند آگاه و خبیر به حال اوست و اگر بلاو ابتلایی است به مشیت و اراده الهی است و میبایست با توبه و استغفار یا دعا و نیایش خود را در اتصال کامل با خداوند قرار دهد. این گونه بینش و نگرش در زندگی کارهای سخت جهان را بر آدمی سهل و آسان میکند؛ چنانکه پیامبران(ع) اینگونه با سختیها و شداید دنیا کنار میآمدند و با در اختیار داشتن چنین برهان و بینهای با مصیبتها مواجه میشدند. امام هادی(ع) نیز میفرماید:
من کان علی بینه من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر
هر که بر طریق خداپرستی، محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، اگر چه تکه تکه شود. (تحف العقول، ص 115)
هر کسی که بخواهد در دنیا کارها بر او آسان شود همین راه مردان خدا را بپیماید که ایشان را به نیکوترین و گرامیترین اخلاق و پسندیدهترین رفتار هدایت کرده و خلق خدایی را در ایشان میپروراند. امام هادی(ع) سیر و سلوک عرفانی را در همین میداند و از اینکه هر کسی را پیشوا قرار دهیم و بخواهیم تا با تمسک به مسلک و مرام هر شخصی، خدایی شویم پرهیزی دهد. آن حضرت میفرماید:
لو سلک الناس و ادیا شعبا لسلکت وادی رجل عبدالله وحده خالصا؛
اگر مردم در راههای مختلف حرکت کنند، هر آینه من در مسیر و وادی مردی حرکت خواهم کرد که خدا را به تنهایی خالصانه عبادت میکند. (میزان الحکمه ، ج3، ص60)
البته بسیاری از مردم گمانه باطل از حق و باطل و راه راست و ناراست دارند. لذا گمان میبرند حقیقت عزت و کرامت و انسانیت و نیک خویی در مال و منال است و در پی آن میروند، در حالی که حقیقت آدمی با اعمال و رفتار خود او ساخته میشود و آنچه برای آدمی میماند. همین سازه ای است که از اعمال بوجود میآید. امام هادی(ع) در فرازی بلند میفرماید:
«الناس فی الدنیا بالاموال و فی الآخره بالاعمال»
اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل (بحارالانوار، ج 78، ص 863، ،حدیث 3)
پس به جای اینکه دنبال اعتبار کوتاه مدت دنیوی با مال باشیم به دنبال اعتبار و ارج و قرب پایدار و جاویدان اخروی با اعمال نیک و پسندیده باشیم.
نیکوترین منشها در زندگی
از آنچه گفته شد معلوم میشود که انسانها را اموال نمیسازد بلکه انسانها را اعمالشان میسازد. هرکسی که بخواهد بهترین رفتار وکردار و منش و کنش را در زندگی داشته باشد، باید پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک را بشناسد و براساس آن، رفتار خویش را سامان دهد تا سازه نیک اخلاقی با اخلاق خدایی از خود بسازد.
شناخت حق و خلق و خوی پسندیده از مهمترین وظایف هر کسی است. برخلاف تصور غربیان، اخلاق امر نسبی نیست بلکه هر خردمندی به حکم مستقلات عقل نظری و عملی به این معنا میرسد که عدل در همه حال خیر و خوب است و ظلم در همه حال بد و ناپسند و زشت است. فضایل اخلاقی و نیز رذایل اخلاقی امری ثابت است و هیچ تفاوتی از نظر عقل و عقلانیست؛ هرچند که برخی از جوامع به سبب محیط فاسد چنین میپروراند به گونهای که دیگر کودکان نیز فطرت سالم خویش را از دست میدهند و از نظر فکر، کافر و از نظر رفتاری فاجر میشوند. (نوح، آیه 72) ولی اگر این محیط فاسد نباشد، همه انسانها دارای فطرت سالمی هستند که احکام عقل و فطرت ایشان، فضیلت اخلاقی را میشناسد و بدان سو گرایش دارد.
در این میان، پیامبران و پس از ایشان عالمان دین به کمک آدمی میآیند و او را با فضایل اخلاقی آشنا میسازند. از این رو عالمان خدا ترس در پیشگاه الهی از قرب و منزلت بالایی برخوردار هستند. (فاطر، آیه 82 و آیات دیگر) وظیفه هر مسلمانی است که یا عالم باشد یا متعلم باشد و مانند جانوران، خود را رها نکند. اگر چیزی نمیداند بپرسد تا بشناسد و براساس علم عمل کند. از عالمان نیز تعهد و التزام گرفته شده که به آموزش این امور بپردازند تا خود و دیگران از سود آن بهره مند شوند. امام هادی(ع) میفرماید:
یاتی علماء شیعتنا القوامون بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامه ، والانوار تسطع من تیجانهم؛
علماء و دانشمندانی که به فریاددوستان و پیروان ما برسند و از آنها رفع مشکل کنند، روز قیامت در حالی محشور میشوند که تاج درخشانی بر سر دارند و نور از آنها میدرخشد. (بحارالانوار، ج 2، ص 6، حدیث 31)
در آیات و روایات به مسایل اخلاقی توجه خاصی شده است؛ زیرا پیامبر(ص) ماموریت خود را اتمام مکارم اخلاقی دانسته است. از این رو عمده توجه اسلام به اخلاق است بلکه حتی احکام شرعی دیگر نیز یا متوجه امور اخلاقی است یا بسترساز آن است. به عنوان نمونه خداوند حکم نماز را عامل مهمی در اخلاقی شدن مردم میداند و از صفات نمازگزاران این میداند که به محرومان و سائلان توجه دارند و حقوق ایشان را میپردازند. (ذاریات، آیات 81 و 91 و آیات دیگر) نمازگزار است که زکات مال میدهد و اهل انفاق است. (بقره، آیات 2و3) این دسته از افراد اخلاقی، به حکم شریعت و تقوای الهی حتی نسبت به کافر اسیر در دست خویش رحم میکنند و از غذای خویش ایثار میکنند. (انسان، آیات 8و9)
بر این اساس امام هادی(ع) به مسائل اخلاقی توجه ویژه مبذول داشته و در سنت و سیره خویش بدان پرداخته است. آن حضرت درباره خشم میفرماید:
«الغضب علی من لاتملک عجز، و علی من تملک الوم»
غضب و تندی درمقابل آن کسی که توان مقابله با او را نداری و زورت به او نمیرسد، علامت عجز و ناتوانی است. ولی درمقابل کسی که زورت به او میرسد، علامت پستی و رذالت است. (مستدرک الوسائل: ج12،ص11،ح67331)
درهمین رابطه درباره تواضع و فروتنی میفرماید:
التواضع ان تعطی الناس ما تحب ان تعطاه،
فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند. (المحجه البیضاء، ج5، ص522)
این قاعده کلی که آن حضرت(ع) در این حدیث کوتاه فرموده است خود بسیاری از آموزههای دیگر اخلاقی را در بردارد و به انسان کمک میکند که شیوه درست زیستن و منش نیک را بشناسد و بدان عمل کند؛ زیرا میفرماید که هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران بپسند، پس از هرچه برای خود نمیپسندی و دوست نداری که دیگران با تو چنین معامله و برخوردی داشته باشند، تو هم نمیبایست با دیگران آنچنان روا داری که ایشان را ناپسند میافتد.
از این رو آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتنی را از شیعیان علی(ع) بر میشمارد؛ زیرا متواضع، متخلقترین انسانهاست. آن حضرت میفرماید:
من تواضع فی الدنیا لاخوانه فهو عندالله من الصدیقین و من شیعه علی بن ابی طالب حقا؛
کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب (ع) خواهدبود. (احتجاج، ج1، ص460)
انسان لازم است اطاعت از خداوند را در دستور کار خود قرار دهد؛ زیرا خداوند جز به نیکی و نیکویی و کارهای پسندیده و خیر و خوب دعوت نمی کند؛ بنابراین رضایت خدا و اطاعت از او عین اطاعت و رضایت از خلق نیز خواهد بود؛ زیرا خداوند به نیکی دعوت میکند و خلق نیز از نیکی ناخشنود نمیشود و اگر کسی ناخشنود از اطاعت انسان از خداست بدانید که آن شخص یا فاسد است یا در آن اندیشه به فساد رفته است وگرنه نمیبایست از اطاعت یک انسان از خدا، خشمگین و ناراحت شود. امام هادی(ع) میفرماید:
من اطاع الخالق لم یبال یسخط المخلوقین
هرکس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و کارشکنی دیگران باکی نخواهد داشت. (بحارالانوار؛ ج50، ص771، ح65)
یکی از مهمترین اموری که رضایت خداوندی در آن است برخورد نیک و احسان به والدین و عدم نافرمانی ایشان است. بنابراین صله رحم در بهترین شکل آن باید نسبت به والدین انجام گیرد و بهترین جلوههای اخلاقی را میبایست در روابط شخص با والدین جست وجو کرد. اما اگر کسی برخلاف این خلق حسن و فرمان الهی رفتار کرد و عاق والدین شد بداند که در زندگی مادی و اخروی برای خود بدبختی و شقاوت را خریده است. امام هادی(ع) میفرماید:
«العقوق یعقب القله و یودی الی الذله»
نارضایتی پدر و مادر، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند. (مسندالامام الهادی، ص 303)
پرهیز از حسد و دروغ نیز از فرمان هایی است که قرآن را به پیروی از آن پیشوای مسلمانان امام هادی(ع) میدهد. ایشان درباره نقش حسادت و دروغ در زندگی بشر میفرماید:
الحسد ماحق الحسنات و الزهو جالب المقت؛ حسد
کارهای خوب را از بین میبرد و دروغ، دشمنی میآورد. (بحارالانوار، ج96، ص200)
از دیگر آموزههای اخلاقی آن حضرت میتوان به این موارد به طور اجمال اشاره کرد. آن حضرت میفرماید:
العجب صارف عن طلب العلم، داع الی الغمط والجهل،
خودپسندی مانع تحصیل علم است و انسان را به سوی نادانی و خواری میکشاند. (میزان الحکمه، ج6 ص64)
ایشان میفرمایند:
علیکم بالورع فانه الدین الذی نلازمه و ندین الله تعالی به و نریده ممن یوالینا لاتتعبونا بالشفاعه.
با ورع و باتقوا باشید که این ورع و تقوا همان دینی است که همواره ما ملازم آن هستیم و پایبند به آن میباشیم و از پیروان خود نیز میخواهیم که چنین باشند. از ما (با عدم رعایت تقوا) شفاعت نخواهید و ما را به زحمت نیندازید. (وسایل الشیعه، ح51، ص 842)
درباره حرص و آز نیز میفرماید:
ما استرح ذوالحرص، انسان حریص، آسایش ندارد. (مستدرک الوسائل، ج21، ص26)
آن حضرت همچنین درباره خودبینی میفرماید:
«العجب صارف عن طلب العلم داع الی الغمط و الجهل؛
عجب و خودبینی مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پستی و نادانی نگه میدارد. (بحارالانوار، ج96، ص991، ح72)
از نظر آن حضرت بخل از بدترین خصوصیات اخلاقی انسان است و میفرماید:
«البخل اذم الاخلاق، والطمع سجیه سیئه»
بخیل بودن بدترین اخلاق است؛ و نیز طمع داشتن خصلتی ناپسند و زشت میباشد. (همان)
درباره سرزنش و گلایه از دیگران میفرماید:
العتاب مفتاح الثقال، والعتاب خیر من الحقد
گلایه کلید گرانباری است، ولی گلایه بهتر از کینه توزی است. (مسندالامام الهادی، ص 403)
باشد با پیروی از این پیشوای بزرگ الهی خود را در مسیر خدایی شدن و متخلق به خوی خدایی کردن قرار دهیم و سازه اخروی خود را خدایی ایجاد کنیم و تا ابد خدایی باشیم. اخلاق، مهمترین ویژگی انسانی است؛ زیرا در آفریدههای دیگر الهی چیزی به نام اخلاق معنا و مفهومی ندارد. اخلاق در اصطلاح به خلق و خوی قابل تغییر گفته میشود، به این معنا که انسان به سبب اراده و اختیار و حق انتخاب میتواند خلقت خویش را بازسازی کند و خوی و منش خویش را به دو شکل منش نیک و یا منش بد تغییر دهد. بنابراین، این قابلیت تغییر به اراده و اختیار است که مسئله را در انسان به عنوان اخلاق پدید آورده و او را از دیگر آفریدههای الهی متمایز ساخته است.
ارزش و اهمیت اخلاق در آموزههای وحیانی اسلام تا آنجاست که پیامبر(ص) خود را مامور الهی دانسته تا به اتمام محاسن و مکارم اخلاقی بپردازد و برترین و گرامی ترین خو و منش را در نیکوترین قالب به انسان ارایه دهد. از سوی دیگر، اسلام فلسفه وجودی خود را بر تعلیم و تزکیه بنیاد نهاده و با کتاب قانون و مقررات و آموزش حقوق و آداب نیکو، خواهان خدایی شدن و متخلق به صفات خدایی میشود و از انسانها میخواهد تا متخلق به خلق الهی شوند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به سنت و سیره یکی از پیشوایان معصوم اسلام یعنی حضرت علی بن محمد الهادی(ع)، نمونههائی از خلق پسندیده و نیک انسانی را تبیین کند.