24 فروردین 1390, 0:0
چگونگي مقابله با نفاق
م.سیدی
نفاق از جمله آفاتی محسوب میشود که از ابتدای تاریخ اسلام تاکنون ضربات سختی را به پیکره جامعه اسلامی وارد نموده است و همواره تلاش رهبران و هدایت کنندگان جامعه بر این بوده است تا عموم مردم را به شناخت ماهیت پیچیده این سم مهلک دعوت کنند. در همین راستا رهبر معظم انقلاب نیز در چند سال گذشته همواره بر روشنگری در این عرصه تاکید داشته اند. لذاست که با مراجعه به منابع تاریخ اسلام سعی کردهاند تا شاهد مثال هایی را برای تطبیق با شرایط امروز به آحاد ملت معرفی کنند. از جمله این شاهد مثالها میتوان به تشریح نقش عبدالله بن ابی در صدر اسلام اشاره کرد. ایشان در این مورد میفرمایند:
«...دشمنان را یکسان نمیدانست. این از نکات مهم زندگی پیامبر است. بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنیشان عمیق بود؛ اما پیامبر اگر میدید خطر عمدهای ندارند، کاری به کارشان نداشت و نسبت به آنها آسانگیر بود. بعضی دشمنان هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر آنها را مراقبت میکرد و زیر نظر داشت؛ مثل عبدالله بن ابی. عبدالله بن ابی - منافق درجه یک - علیه پیامبر توطئه هم میکرد؛ لیکن پیامبر فقط او را زیر نظر داشت، کاری به کار او نداشت و تا اواخر عمر پیامبر هم بود. اندکی قبل از وفات پیامبر، عبدالله ابی از دنیا رفت؛ اما پیامبر او را تحمل میکرد. اینها دشمنانی بودند که از ناحیه آنها حکومت و نظام اسلامی و جامعه اسلامی مورد تهدید جدی واقع نمیشد.
اما پیامبر با دشمنانی که از ناحیه آنها خطر وجود داشت، به شدت سختگیر بود. همان آدم مهربان، همان آدم دلرحم، همان آدم پرگذشت و با اغماض، دستور داد که خائنان بنی قریظه را - که چند صد نفر میشدند - در یک روز به قتل رساندند و بنی نضیر و بنی قینقاع را بیرون راندند. و خیبر را فتح کردند؛ چون اینها دشمنان خطرناکی بودند. پیامبر با آنها اول ورود به مکه کمال مهربانی را به خرج داده بود؛ اما اینها در مقابل خیانت کردند و از پشت خنجر زدند و توطئه و تهدید کردند. پیامبر عبدالله بن ابی را تحمل میکرد؛ یهودی داخل مدینه را تحمل میکرد؛ قرشی پناه آورنده به او یا بی آزار را تحمل میکرد. وقتی مکه را فتح کرد، چون دیگر خطری از ناحیه آنها نبود، حتی امثال ابی سفیان و بعضی از بزرگان دیگر را نوازش هم کرد؛ اما این دشمن غدار خطرناک غیرقابل اطمینان را به شدت سرکوب کرد.
اینها اخلاق حکومتی آن بزرگوار است. در مقابل وسوسههای دشمن، هوشیار؛ در مقابل مومنین، خاکسار؛ در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی؛ در مقابل مصالح مسلمانان، بی تاب برای اقدام و انجام. این، خلاصه ای از شخصیت آن بزرگوار است...»[1](1)
و یا در جای دیگری میفرمایند:...عزیزان من! اگر ما در داخل متحد و منسجم باشیم، اگر مردم با دولت و مسئولانشان صمیمی باشند و ارتباط داشته باشند، دشمن خارجی هیچ تاثیر سوئی نمیتواند بگذارد و هیچ اقدامی نمیتواند بکند؛ اما متاسفانه در داخل، ایادی دشمن هستند. امروز در این کشور «عبدالله بن ابی»های منافق هستند؛ کسانی که حتی یک روز حکومت امام و حکومت نظام اسلامی را از بن دندان قبول نکردند! در زمان پیامبر، یکی از منافقان بسیار فعال، «عبدالله بن ابی» بود که با یهودیها و کفار قریش و جاسوسهای امپراتوری روم میساخت و از هر وسیلهای استفاده میکرد، برای اینکه شاید بتواند حکومت پیامبر را از بین ببرد؛ چرا؟ چون قبل از آنکه پیامبر به مدینه بیاید، او تصور میکرد که در آینده، رئیس و حاکم و پادشاه مدینه خواهد شد! پیامبر در واقع مقام او را از او سلب کرده بود. امروز در این کشور «عبدالله بن ابی»هایی هستند؛ کسانی که خیال میکردند اگر انقلابی در این کشور رخ دهد، حکومت وقف آنها و متعلق به آنهاست. کسانی که نه فقاهت را قبول داشتند، نه امام را قبول داشتند، نه مردم را قبول داشتند، نه احساسات دینی را قبول داشتند. پیامبر با «عبدالله بن ابی» خوشرفتاری کرد و او را مجازات ننمود. نظام اسلامی هم با اینها خوشرفتاری کرد و به مجازاتشان نپرداخت. اینها امروز به برخی از پدیدههایی که دست دشمن در آنهاست، مینگرند؛ خیال میکنند فرصتی پیدا کردهاند که به نظام اسلامی ضربه بزنند. فعالیتهای منافقانه خودشان را میکنند، به این امید که بین مسئولان اختلاف باشد؛ به این امید که بین مردم اختلاف باشد؛ به این امید که جوانان رابطه شان را با نظام اسلامی قطع کنند؛ به این امید که جوانان با دین قهر کنند!...»[2]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان