كلمات كليدي : نعمت، كفران، ناسپاسي، شكر
نویسنده : سيده معصومه جوادي زاويه
واژه کفران، به معنای پوشاندن چیزی است[1] و از آنجا که شخص در واقع سعی در پوشاندن ارزش نعمت میکند به عمل او کفران نعمت میگویند.
شخص در مواجهه با نعمات الهی، یا نعمت را در قلب خود بیاهمیت میشمارد، یا با زبان سخنی میگوید که نشانه بیاعتنایی نسبت به نعمت و بیارزش بودن آن است و یا گاهی در عمل به آن اهمیت نمیدهد و بجای استفاده نیکو و بجا از آن، نعمتهای الهی را در مسیر سوء و نابجا استفاده میکند که این همان مصداق کفران نعمت است.[2] لذا امام صادق(ع) میفرمایند: شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود.[3]
کفران نعمت در آیات
در قرآن آیات بسیاری در نکوهش کفران نعمت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
«و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت، اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.»[4]
در آیه دیگری، در سوره نمل خداوند، شکر و کفران نعمت را فایده و ضرری برای خود بنده میداند؛ زیرا اگر خداوند، بندگان را از ناسپاسى برحذر مىدارد و به سپاسگزارى دعوت مىنماید بخاطر این نیست که براى او تفاوتى مىکند؛ چرا که خداوند در فرض ناسپاسى نیز در بسیارى از اوقات به لطف و کرم خویش ادامه مىدهد شاید بیدار شوند و خود را از انعام پروردگار، بر اثر ناسپاسى محروم نکنند بلکه این شکرگزاری به سود خود بنده میباشد:
«.. و هر کس شکر کند به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است.»[5]
و در آیهای دیگر برای کسانی که کفران نعمت میکنند مثلی زده و میفرماید:
«خداوند (براى آنها که کفران نعمت میکنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش بطور وافر از هر مکانى فرا میرسید اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند بخاطر اعمالى که انجام میدادند لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید.»[6]
کفران نعمت در روایات
با توجه به روایات بسیار گسترده در باب کفران نعمت درمییابیم که یکی از بزرگترین موانعی که در مسیر تکامل روح انسان و تهذیب نفس موجود است، ناسپاسی از نعمات خداوند و ترک تشکر از آنهاست که ائمه معصومین(ع) در بیانات متعددی زشتی و عواقب شوم آن را بیان کردهاند:
1.در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که میفرمایند: گناهی که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را میگیرد، کفران نعمت است.[7]
2.امام علی(ع) میفرمایند: کفران نعمت، سبب لغزش قدمها و سلب نعمتها میگردد.[8]
3. امام سجاد(ع) میفرمایند: گناهانی که نعمتهای الهی را تغییر میدهند، ظلم بر مردم و تغییر دادن عادت در امور خیر و کفران نعمت و ترک شکر است.[9]
عوامل کفران نعمت
1.داشتن آرزوهای دراز:
داشتن آرزوهای دراز، انسان را به آنچه ندارد و شاید هرگز هم به آنها نرسد، دلبسته و امیدوار میکند. به همین جهت آدمی نعمتهای الهی را که در دست دارد کوچک میشمرد و نسبت به آنها بیاعتناست و شکر آنها را بجا نمیآورد، لذا پیامدهای شوم کفران نعمت در دنیا و آخرت گریبانگیر او میشود.
امام علی(ع) میفرمایند: از آرزوهای دراز بپرهیزید که زیبایی نعمتهای الهی را از نظر شما میبرد و آنها را نزد شما کوچک میکند و به کمی شکر (و کفران نعمت) از سوی شما منتهی میشود.[10]
2.عدم معرفت نسبت به نعمتها:
گاهی قصور در شکر نعمتها از این سرچشمه میگیرد که انسان نسبت به نعمتها، معرفت کامل و وافی ندارد و اصولا به نعمتهای الهی نمیاندیشد.
توجه به نعمتهای مادی و معنوی، از جمله هدایت انبیاء و نزول کتاب آسمانی و... به انسان نشان خواهد داد که خداوند چه مواهب عظیمی را در اختیار او قرار داده است[11] و موجب برانگیخته شدن حس شکرگزاری در انسان خواهد شد، اما متأسفانه بشر تا نعمتی از او سلب نشود قدر و منزلت آن را ندانسته و شکر آن را بجا نمیآورد.
3. ناچیز شمردن نعمتها:
یکی دیگر از عوامل ناشکری، به حساب نیاوردن نعمتهای ارزشمند خداوند است که در اختیار ما قرار داده است و ادعا کردن به این که خداوند نعمتی به من نداده است. لذا خداوند در قرآن کریم درباره فزونی نعمتها میفرماید:
«و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آن را احصا[12] کنید.»[13]
4. مقایسه کردن خود با سایر افراد:
یکی دیگر از عوامل ناسپاسی و کفران نعمت مقایسه کردن سطح زندگی افراد با هم است. هر چقدر توجه انسان نسبت به زندگی دیگران بیشتر میشود، به همان اندازه توجه و رضایتش از زندگی خود کاسته میشود و به مرور زمان و با پیشروی آن منجر به کفران نعمت و طلبکاری ازخداوند میگردد.
عواقب کفران نعمت
ناسپاسى و کفران نعمت آثار سوء گستردهاى از نظر معنوى و مادى در زندگى انسانها دارد که به بیان برخی میپردازیم:
1. عدم معرفت خدا:
ناسپاسى از نعمات خداوند سبب میشود که انسان از معرفت خدا دور بماند و این بزرگترین خسران و زیان است. بزرگان علم در مورد انگیزه معرفة الله به سراغ این مسأله رفتهاند که شکر نعمت، نخستین انگیزه شناخت پروردگار است؛ زیرا تشکر و سپاسگزارى از بخشنده نعمت، یک امر وجدانى است؛ انسان هنگامى که خود را غرق نعمت میبیند و میداند این همه نعمت در درون و برون وجود او است و اینها از خود او نیست به فکر تشکر از بخشنده نعمت میافتد و همین امر راه خداشناسى را براى او هموار میسازد ولى ناسپاسان نه اعتنائى به نعمت دارند و نه بخشنده نعمت و لذا از معرفة الله نیز محروم میشوند.[14]
2.عدم تشکر از مخلوق:
ناسپاسى در برابر نعمتهاى خالق سبب میشود که انسان در برابر مخلوق نیز ناسپاس میشود، نه تنها ارزشى براى محبتها وخدمات بىشائبه دیگران قائل نشود، بلکه خود را طلبکار آنان بداند و این صفت سبب تنفر و بیزارى مردم از چنین افرادی میشود و به این ترتیب ناسپاسان گرفتار انزواى اجتماعى و نداشتن یار و یاور، در برابر مشکلات زندگى خواهند شد.[15]
3. زوال نعمت:
کفران نعمت منجر به زوال نعمتها میشود؛ زیرا خداوند حکیم است نه بىحساب چیزى به کسى میبخشد و نه بىجهت چیزى را از کسى میگیرد اما آنها که ناسپاسى میکنند با زبان حال میگویند ما لایق این نعمت نیستیم و حکمت خداوند ایجاب میکند که این نعمت را از آنها بگیرد و آنها که شکر نعمت را بجا میآورند در واقع میگویند ما لایق و شایسته ایم، نعمت را بر ما افزون کن.
امام صادق(ع) در اینباره میفرمایند: اگر سپاسگزاری کنی نعمتها پایدار است و اگر کفران ورزی، دیری نمیپاید.[16]
4.مجازات زودرس:
کفران نعمت یکی از صفات مهلکهای است که مجازاتش خیلی زود در همین دنیا نیز گریبان انسان را میگیرد. امام رضا(ع) در اینباره میفرمایند: سریعترین مجازاتها، مجازات کفران نعمت است.[17]
5. عدم احساس خوشبختی:
کسانی که نعمتهای ارزشمند و بیشمار خداوند را نمیبینند و آن را انکار میکنند و همیشه نق میزند که خدا به ما چیزی نداده و یا کسانی که از نعمتهای خدا در راه گناه استفاده میکنند، هیچوقت در دنیا احساس خوشبختی و رضایت نمیکنند و پیوسته احساس کمبود و خلأ میکنند.
6.سلب آرامش:
یکی از عواقب کفران نعمت، سلب آرام از زندگی آدمی است. خداوند در آیات 15تا 17 سوره سبأ به این علل و عوامل اشاره میکند و از مردم میخواهد که با بهرهگیری درست از نعمتها و شکر و سپاس آن زمینه های بقاء و استمرار آسایش را فراهم آورند.[18]
راه درمان
1.کسب معرفت نسبت به انواع نعمتها:
نخستین راه تحصیل شکرگزاری، کسب معرفت و تفکر در انواع نعمتهای ظاهری و باطنی خداوند است؛ چرا که توجه و تفکر در این نعمات، ریشههای ناسپاسی را در انسان میسوزاند و روح شکرگزاری را در انسان تقویت میکند.[19]
2. توجه به زندگی افراد پایینتر:
یکی دیگر از راههای مؤثر در درمان ناسپاسی توجه به زندگی افرادی است که در سطح پایینتری قرار دارند و از نعمات کمتری برخوردار هستند.
انسان هر قدر در زندگی افراد کم بضاعت بنگرد، روح شکرگزاری در او تقویت میشود؛ چرا که خود را در جایگاه او تصور میکند و ازاینکه زندگی مانند او ندارد، خدا را شکر میکند. اما بر عکس، هر چه به زندگی انسانهای بالاتر بنگرد وسوسههای شیطانی او را به ناسپاسی و ناشکری دعوت میکنند.
3. توجه به اهمیت شکرگزاری:
توجه به آیات و روایاتی که در باب شکرگزاری وارد شده است، انسان را به کسب این صفت و بهرهمندی از عواقب آن ترغیب میکند. پیامبر اکرم(ص) در اینباره میفرمایند: کسی که چیزی بخورد و شکر کند، اجر او مثل کسی است که برای خدا روزه گیرد و کسی که بدن او صحیح باشد و شکر نماید، اجر او مثل اجر مریضی است که صبر کند و اجر غنی شاکر، مثل اجر فقیر قانع است.[20]
4.توجه به بلای نازل شده:
انسان باید به این مسأله بیاندیشد که هر مصیبت و بلایى از بلاهاى دنیا که بر او فرود آید بدتر از آن هم تصور میشود، لذا باید شکر کند که گرفتار بدتر از آن نشود.
نقل شده است کسى به یکى از بزرگان شکایت برد و گفت: دزد به خانه من آمده و همه چیز را با خود برده است، به او گفت: برو شکر خدا کن که اگر به جاى آن دزد شیطان به خانه تو میآمد و ایمان تو را میبرد چه میکردى؟[21]