كلمات كليدي : آسيب شناسي، آسيب شناسي ديني، دين، عقايد ديني، دين شناسان، جامعه ديني، دين داري، نهادهاي ديني
نویسنده : علیرضا مکتبدار
اصطلاح آسیبشناسی در همه رشتههای علوم اعم از کاربردی، پایه، تجربی، طبیعی و انسانی به کار گرفته شده و به تبع آن در ادبیات دینی نیز بیش از یک سده است که مورد توجه اصلاح طلبان مسلمان قرار گرفته است.[1]
آسیبشناسی در زمینه مسائل روانشناختی، تربیتی و یا فرهنگی اصولا به مطالعه و بررسی دقیق عوامل زمینهساز، پدیدآورنده و یا ثباتبخش روانی فیزیولوژیکی، بیولوژیکی، تربیتی و فرهنگی آفات و آسیبهای موجود در آن زمینه میپردازد. هدف اصلی از چنین مطالعاتی تکمیل و تامین فرآیندهای مناسب برای دفع یا رفع آفات و آسیبها میباشد. مثلا آسیبشناسی در علم پزشکی به بررسی بافتهای آسیبدیده و عوامل و علل بروز آسیب به بافت میپردازد و تاثیر آن را بر بافتهای دیگر و همچنین سایر اعضای بدن بررسی میکند و در نهایت رهیافت و پیشنهادی برای درمان فرد آسیبدیده به پزشک ارائه میکند.
بر اساس تعریف فرهنگ پیشرفته آکسفورد، آسیبشناسی، مطالعه علمی آسیبها، بیماریها و اختلالات است. آسیبشناسی، موقعیتی و یا حالتی زیستشناختی است که در آن یک ارگانیزم از عملکرد صحیح و یا مناسب منع شده است.[2]
بنابراین، اصطلاح آسیبشناسی در علم پزشکی به حالت آسیبمند سلولهای زنده اشاره دارد. در این حالت سلولها به علت رشد بیرویه یا به دلایل دیگر حیات موجود زنده را در معرض خطر قرار میدهند. این اصطلاح به معنی دانش شناخت بافتهای آسیبدیده در بیماریها نیز بکار رفته است.[3]
آسیب شناسی اجتماعی
علوم اجتماعی در اثر مشابهتسازی (در قرن نوزدهم) میان کالبد انسانی و کالبد جامعه و بیماریهای عضوی و بحرانهای اجتماعی، دانش نوی به نام آسیبشناسی اجتماعی[4] جهت مطالعه عوامل و ریشههای بینظمیها و بیماریهای اجتماعی پدید آورد.[5]
آسیبشناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی به عاریه گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی و انحرافات اجتماعی قائل میشوند.
آسیبشناسی دینی
آشنایی با مفهوم آسیبشناسی اجتماعی روشن میکند که آسیبشناسی دینی در صدد مطالعه، شناخت، پیشگیری از کجروی و جلوگیری از بازگشت مجدد بحرانهایی است که با انتظار منطقی از دین، جامعه دینی و ماهیت اسلام سازگاری ندارد. بنابراین آسیبشناسی دینی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
آسیبشناسی دینی یعنی شناخت آسیبها و اشکالاتی که بر اعتقاد و باور دینی و یا آگاهی و معرفت دینی و یا عملی در رفتار جامعه دینی وارد میشود و یا ممکن است که وارد شود.[6]
لازم به ذکر است که آسیبها و بحرانها و به تبع، پیشگیری و درمان آنها به دو شاخه تعلق دارد: نخست به ماهیت دین و دوم به تحقق خارجی دین. ماهیت دین عبارتست از مجموعه حقایقی که به وسیله خداوند توسط پیامبران الهی برای هدایت انسانها نازل گردیده است. ماهیت دین به لحاظ اعجاز قرآنی از انحراف و اعوجاج مصون و لیکن در ناحیه روایات از طرف دروغپردازان و جاعلان حدیث به آسیبهای فراوانی مبتلا گردیده است. از اینرو عملیات آسیبشناسی به طور جدی و عمیقی نسبت به روایات به خصوص روایاتی که در اختیار عامه قرار دارد، لازم و ضروری است.
اما وجود و تحقق خارجی دین عبارتست از دینی که در جامعه متدینان جریان پیدا میکند و نهادهای اجتماعی و روابط میان دینداران را پدید میآورد. موافقان، مخالفان و مذاهب متنوع را پدید میآورد. البته این حقایق و امور خارجی اگر چه به دین منسوباند ولی تنها زاییده ماهیت دین نیستند بلکه دهها عامل فرهنگی، اجتماعی و روانی نیز بر آنها تاثیر میگذارد.[7]
ارتباط دو اصطلاح با یکدیگر
در تعریف اصطلاح آسیبشناسی دینی، دین به عنوان یک مجموعه و پیکرهی واحد در نظر گرفته میشود که از ناحیه عوامل متعدد در معرض خطر و آسیب قرار میگیرد. لذا برای حفظ پیکره دین باید به شناخت آسیبهایی که آن را تهدید میکنند پرداخته، آنها را دفع یا رفع نمود.
شهید مطهری و آسیب شناسی دینی
شاید بتوان ادعا کرد که شهید مطهری اولین کسی بود که اصطلاح آسیبشناسی دینی را وارد حوزه اندیشه دینی کرد. آسیبهای دینی میتواند عوامل و خاستگاههای گوناگون داشته باشد ولی مجموع آنها در دو بعد ظهور پیدا میکنند. بعد اول مربوط به عقاید و معرفت دینشناسان و یا مدعیان دینشناسی و بعد دیگر مربوط به عمل و رفتار دینداران و متظاهران به دینداری میباشد. از این رو به باور شهید مطهری، در آسیبشناسی دینی موضوعات ذیل را میتوان مورد بررسی قرار داد:
موضوعات آسیبشناسی دینی
1. آسیبشناسی معرفت دینی: شناخت آسیبها و آفاتی است که به اصل شناخت و باور دینی زیان میرساند. آسیبهایی چون: تحریف، خرافه، هدف قرار دادن دین بجای واسطه قرار دادن آن، انتساب دروغ به خدا و پیامبر و....هدف در این نوع آسیبشناسی شناخت آسیبها و آفاتی است که به معرفت آدمیان از دین ضرر میرساند. این آسیبها و آفات در برخی موارد معطوف به روشهای فهم از دین است همچون عقلگرایی محض، اخباریگری و عملگرایی.[8] در واقع در این حالت بسیاری از مفاهیم دینی معنای درست و حقیقی خود را از دست داده و معنای دیگری به خود میگیرند.
رسوخ بدعت، غلو، انحراف و خرافه در تارو پود باورهای دینی و نیز نگاه سطحی به حقایق عمیق اعتقادی و اخلاقی همچون قضا و قدر، ایمان، تقوا، توکل، زهد و ... از جمله آسیبهای متعددی است که معرفت دینی دینداران را تهدید میکند. تاریخ معرفت دینی بر حضور اندیشههای باطل و خرافی و غیر مطابق با متون دینی و تفسیرهای به رأی در میان معارف دینی گواهی میدهد که باید به اصلاح و حذف آنها پرداخت و در بازفهمی و کسب معارف صحیح دینی تلاش مجدد نمود.
درک دقیق و صحیح از مبانی و مقدمات معرفت دینی باعث پرهیز از پذیرش پیشفرضهای ذوقی و سلیقهای خواهد شد و فقدان چنین درک عمیقی زمینه آسیبپذیری معرفت دینی را فراهم میآورد.
2. آسیبشناسی معرفت دینشناسان: در این بخش به برداشت و فهم غلط دینشناسان از دین مفاهیم دینی که منجر به عمل غیر دینی دینداران میشود پرداخته میشود. به دیگر سخن، در معرفت کسانی که مدعی شناخت دین و معرفی آن هستند مداقه شده و خطاها و اشتباهات آنان کشف میشود.[9] به عنوان مثال در این زمینه میتوان به مواردی مثل الحاق زواید به دین، بحث جدایی دین از سیاست و غیره اشاره کرد.
به عنوان مثال جداانگاری دین و دنیا(سکولاریسم) و محدود ساختن قلمرو دین به امور فردی و شخصی و نفی حضور اجتماعی دین و به حاشیه راندن آن از صحنه فعالیتهای اجتماعی و یا اندیشه جامعیت دین و حضور تمام عیار آن در همه صحنههای فردی و اجتماعی و به حاشیه راندن علوم تجربی و اندیشههای عقلی، از جمله موضوعاتی است که معرفت برخی دینشناسان را آسیبپذیر ساخته است.
3- آسیبشناسی جامعه دینی: شناخت آفات و آسیبهایی است که ممکن است یک جامعه دینی (به جهت داشتن ماهیت دینی) بدانها مبتلا شود.[10]
گاه ماهیت دین و معرفت دینی از آسیبها در امان است، ولی جامعه دینی از حقیقت دین فاصله گرفته و به آفاتی چون سالوسبازی، زهدگرایی، سنتگرایی منفی و... دچار میگردد.
شهید مطهری از نفوذ سنتها و عادات اجتماعی به عنوان یکی از آسیبهایی که جامعه دینی را در معرض تهدید قرار میدهد یاد کرده و به فرمایش امام صادق علیه السلام به هشام که در آن به آیه شریفهای از قرآن کریم مبنی بر نکوهش سنتگرایی منفی اشاره شده، یاد میکند. امام صادق علیه السلام به هشام فرمود:
یا هِشامُ ثُمَّ ذَمَّ الَّذینَ لایعْقِلونَ فَقالَ: (وَ اذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما انْزَلَ اللَّهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما الْفَینا عَلَیهِ ابائَنا اوَ لَوْ کانَ اباؤُهُمْ لایعْقِلونَ شَیئاً وَ لایهْتَدونَ) بقره:170
اى هشام سپس کسانى را که تعقل نمیکنند نکوهش نموده و فرمود: و چون به مشرکان گویند از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید گویند: نه، بلکه از آئینى که پدران خویش را بر آن یافتیم پیروى میکنیم. و گرچه پدرانشان چیزى تعقل نکرده و هدایت نیافته بودند.[11]
بنابراین نفوذ سنتگرایی منفی و تقلید و پیروی از گذشتگان و کنار گذاردن فکر و اندیشه از جمله آسیبهایی است که جامعه دینی را تهدید میکند.
هدف قرآن از این نکوهش این است که مقیاس و معیار در جامعه دینی باید تشخیص و عقل و فکر باشد نه سنتگرایی منفی.
یک اشکال عمومى که در میان همه اقوام بوده و همه پیغمبران از ناحیه آن دچار رنج و زحمت بودهاند همین سنتگرایی منفی است. پیغمبران در مقابل این رویه معمول در جامعه، عقل مردم را بیدار مىکردند و آنان را به اندیشیدن و تفکر واداشته، از تقلیدکورکورانه از پدران و اجداد برحذر میداشتند.[12]
4. آسیبشناسی دینداری: شناخت آفات و موانعی که در عمل موجب گریز دینباوران به خصوص نسلجوان و تحصیل کرده از دین می شود.[13]
ارائه فهم معیوب از دین، غفلت از کارکردهای فردی و اجتماعی دین، عدم پاسخگویی به پرسشهای دینی جوانان، غفلت از تقویت توان دفاعی جوانان در مقابل شبهات وارده، از جمله آسیبهایی است که دینداری جوانان را در معرض تهدید قرار داده، ایشان را از دین، گریزان میکند.
همچنین از ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی، فقدان الگوهای مناسب، افراط در سرزنش که در تضاد با روحیه استقلال طلبی، حریت و عدالت طلبی جوان است و نیز عدم ارضای نیازها و غرائز به عنوان عوامل دین گریزی جوانان میتوان یاد کرد.[14]
5. آسیبشناسی نهادهای دینی :شناخت آسیبها و آفاتی که دامنگیر نهادهای دینیای همچون حوزههای علمیه و سایر نهادهایی که متولی امور دینی جامعه هستند میگردد.[15] در این میان آسیبشناسی یکی از عمدهترین و مهمترین نهادهای دینی؛ یعنی نهاد روحانیت از اهمیت ویژهای برخوردار است. به گفته شهید مطهری کسانی که آرزوی اعتلای آیین مبین اسلام را در سردارند و درباره علل ترقی و انحطاط مسلمین در گذشته دور و نزدیک میاندیشند نمیتوانند درباره دستگاه رهبری آن یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلاء آن را در سر نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانیهای آن رنج نبرند؛ زیرا قدر مسلم این است که اگر هر گونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد یا باید مستقیما به وسیله این سازمان که سمت رهبری دینی مسلمین را دارد صورت بگیرد یا لااقل با این سازمان هماهنگی داشته باشد.[16]
برای نهاد روحانیت و علمای حوزههای علمی ضروری است که با زمان پیش بروند. همواره با تحول ایام، انسانها و جوامع نیز متحول میشوند و این تحول سئوالهای تازهای را فراروی دین قرار میدهد و از آن پاسخ تازهای میطلبد. اگر علما و مفسران دینی نتوانند به سؤالات نسل جدید و شبهات عصر جدید پاسخ مناسب دهند و نسل جدید پاسخ سؤالهای خویش را در مکتبهای فکری دیگری بیابد طبیعی است که از دین دست کشیده و به سوی مکتبهای بشری روی میآورد. لذا بر حوزههای علمیه و عالمان دینی فرض است که با اجتهادی پویا در همه زمینههای فلسفی، کلامی، فقهی و قرآنی اسلام را متناسب با نیازهای بشر امروز ارائه نموده و با نگاهی عالمانه به استقبال سؤالات و شبهات جدید بشتابند. تحول در عرصههای فقهی و کلامی و فلسفی با توجه به مقتضیات زمان امری ضروری است.
مراکز و نهادهای غیر حوزوی نیز، که برخی افراد در آن به نحوی متکفل آموزش دینی هستند، در معرض آسیب قرار دارد و خود همین امر ضرورت تربیت نیروهای ویژه آموزشگر، که به خوبی با مبانی دینی آشنایی دارند، را اقتضا میکند.
شیخ محمد غزالی، از نویسندگان مصری معاصر، لزوم تربیت و آموزش گروه خاصی از افراد که کار اصلی و تخصصی آنان تفقه در اسلام و احاطه بر علوم آن و نیز اشراف بر آموزش آن به عامه مردم و تربیت نسلهای جدید و غور در نصوص و احکام در جهت رفع شبهات و رد افترائات مخالفان دین است، را یادآور میشود و علاوه بر آن تخصص در دانشهای دینی را یک ضرورت علمی و عبادت به شمار آورده و بیشتر آسیبها و نکبتهایی که دامنگیر دین شده را ناشی از کمبود علمای راسخ و خبرگان اهل تفقه میداند.[17]