كلمات كليدي : اجتهاد، اسلام، دين، احكام
نویسنده : رضا میرزائی
واژه اجتهاد ازماده «جَهد» گرفته شده است و در لغت به معنای سعی و تلاش و کوشش آمده است. صائب تبریزی میگوید:
بسر نیامده طومار عمر، جهدی کن که چون قلم ز تو در هر قدم اثر ماند.[1]
راغب نیز در بیان معنای اجتهاد میگوید:
«اجتهاد این است که نیرو و توان خود را صرف کنی و تحمل سختیها و مشقات کنی.»[2]
معنای اصطلاحی اجتهاد
واژه اجتهاد در حوزه علوم مختلف به معنای سعی و تلاش علمی در آن حوزه است به گونهای که شخص در آن حوزه به عنوان صاحب نظر و کارشناس علمی شناخته شود. مشهورترین اصطلاح اجتهاد مربوط به احکام دینی و حوزه فقه و اصول میباشد. اجتهاد در این اصطلاح به معنای به دست آوردن حکم شرعی از بیانات دینی است که از طریق استدلال و با استفاده از یک رشته قواعد مربوط به این کار که به قواعد اصول فقه معروف است، انجام میشود.[3]
استاد مطهری در بیان معنای اصطلاحی اجتهاد میگوید: «اجتهاد یعنی کوشش عالمانه با متد وروش صحیح برای درک مقررات اسلام با استفاده ازمنابع آن یعنی کتاب، سنت، اجماع وعقل.»[4]
بر اساس این تعریف از اجتهاد، شخص مجتهد و فقیه به کسی گفته میشود که با جست و جو و تفکر در پی کشف احکام دینی از منابع آن میباشد.
برخی از اندیشمندان اسلامی برای اثبات لزوم استفاده از چنین روشی در اسلام، این گونه استدلال کردهاند:
1) از نظر شیعه، اسلام علاوه بر معارف اصلی مربوط به مبدأ و معاد و یک رشته از اصول اخلاقی یک سلسله قوانین و مقررات در مورد اعمال انسانی دارد که بدون استثناء به همه جهات زندگی جامعه انسانی رسیدگی نموده هر انسان مکلفی را موظف میکند که اعمال فردی و اجتماعی خود را با آنها تطبیق نموده، از آن دستورات که مجموعه آنها به نام شریعت نامیده میشود، پیروی کند. و چون تطبیق اعمال بر قانون، نیازمند تشخیصِ علمیِ متنِ قانون است، لذا تحصیل علم به قوانین علمی و احکام فرعی اسلام یکی از وظایف مسلمان است.
2) نظر به اینکه بیانات دینی که در کتاب و سنت واقع است، کلی و محدود و در مقابل، صورتهای اعمال و حوادثی که پیش میآید و مسائل مورد ابتلا انسان را تشکیل میدهد، غیرمتناهی و نامحصور است، برای دست یافتن به جزئیات احکام و تفاصیل آنها راهی جز اعمال نظر و پیمودن طریق استدلال نیست و در بیانات دینیِ به دست ما رسیده نیز راهی جز این نشان داده نشده است.
نتیجهای که از این دو مقدمه به دست میآید، این است که ما برای تشخیص وظایف و احکام دینی باید از روشی استفاده کنیم که عقلای اجتماع برای تشخیص وظایف فردی و اجتماعی از متن قوانین و دستورات کلی و جزئی و معمولی میپیمایند. به عبارت دیگر ما باید یک سلسله قواعدی را که برای به دست آوردن وظایف و مقررات به کار برده میشود، به کار انداخته، وظایف و احکام شرعی خویش را از متن بیانات دینی استنباط نماییم. این کار همان عمل اجتهاد است.[5]
برخی نیز برای اثبات ضرورت اجتهاد از نظر اسلام به مقدماتی از قبیل؛ 1. خاتمیت؛ 2. کلی بودن احکام و اهداف اسلام؛ 3. ابدی بودن و جاودانگی دین اسلام؛ 4. همگانی و جهانی بودن دین اسلام؛ 5. جامعیت و کامل بودن دین اسلام، تمسک کردهاند.[6]
بر اساس این مقدمات از آنجا که اسلام آخرین دین الهی نازل شده بر بشر میباشد و تا ابد دینی از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد، و همچنین این دین ادعای جامعیت و کمال دارد و مدعی است که در همه حوزهایی که بشر نیازمند هدایت و راهنمایی است، برای بشر برنامه دارد و این برنامهها نیز محدود به زمان و مکان خاصی نمیشود و تا ابد برای هدایت همه بشریت کافی است و از سوی دیگر میدانیم که همه احکام مورد نیاز بشر به صورت جزیی و مصداقی در دین نیامده است؛ به دلیل این که بسیاری از این مسائل در زمان پیامبر و امامان معصوم مطرح نبوده است و با مرور زمان و رشد و پیشرفت بشر فرا روی انسان قرار گرفته است، لذا باید این دین دارای ابزاری باشد که به وسیله آن بتواند پاسخگوی نیازهای جدید بشر باشد. این ابزار همان اجتهاد است که بر اساس آن متخصصین دینی که همان مجتهدها هستند، با استفاده از کلیات مطرح شده در دین اسلام و در چهار چوب این کلیات و بر اساس منابع معرفی شده از سوی پیامبر و امامان معصوم به استنباط احکام مورد نیاز مسلمانان و جامعه اسلامی میپردازند.
از طرف دیگر چون اجتهاد کردن در احکام برای همه افراد، کاری دشوار و غیر ممکن است و از سویی نیز تحصیل معرفت به احکام دین برای همه ضرورت دارد، اسلام برای افرادی که توانایی اجتهاد ندارند وظیفه دیگری با نام « تقلید » در نظر گرفته است تا بر اساس آن، چنین افرادی احکام دینی مورد نیاز خود را با مراجعه به افرادی که دارای توانایی اجتهاد هستند، دریافت کنند.
دقت در مسئله اجتهاد و تقلید، این مطلب را روشن میکند که این دو موضوع یکی از اساسی ترین اجزای برنامه زندگی انسان میباشد و هر انسانی با فطرت انسانی خود راه زندگی را در جایی که از اجتهاد عاجز است، با تقلید طی میکند و لذا دستور اسلام در این رابطه، راهنمایی و ارشاد مردم به حکم عقل و فطرت انسانی است. در واقع انسان در انجام کارهایی که نسبت به آن آشنایی ندارد، به خبره آن کار مراجعه میکند. درمان درد را از پزشک و نقشه بنا را از معمار میخواهد و اصولا سازمان تعلیم و تربیت عمومی در محیط اجتماعی انسان بر همین اصل استوار است.[7]
کلمه اجتهاد اولین بار در احادیث نبوی به کار رفته و سپس در میان مسلمین رایج شده است. البته این واژه در احادیث در مطلق تلاش و کوشش های همه جانبه علمی و عملی و عبادی به کار رفته است. مثلا اجتهاد در سجده کردن، در دعا، در عبادت، در اجرای فرمان پیشوای مسلمانان، در شناخت موضوعات احکام مانند شناخت قبله، همچنین اجتهاد در احکام شرعی به هنگام نبود نص کتاب و سنت، از جمله مواردی است که در روایات آمده است.[8]
با این حال این کلمه در قرآن نیامده است ولی کلمهای که از لحاظ روح معنی مرادف آن باشد، در قرآن وجود دارد و آن کلمه « تَفَقُّه » است. قرآن صریحاً به تفقه و فهم عمیق دین دعوت کرده است. اجتهاد یا تفقه در دوره خاتمیت و زمان غیبت معصوم (ع) وظیفه بسیار حساس و اساسی بر عهده دارد و از شرایط امکان جاوید ماندن اسلام است. اجتهاد را به حق، نیروی محرکه اسلام نامیده اند.
تا قرن هفتم هجری حق اجتهاد محفوظ و باب آن مفتوح بود. در این قرن به دلیل مسائل خاص تاریخی با یک شورا و اجماع ساختگی این حق از علما سلب گردید و علما مجبور شدند برای همیشه از نظریات علمای قرون دوم و سوم هجری تبعیت کنند و از همین جا مساله حصر مذاهب فقهی اهل سنت به مذاهب چهارگانه معروف به وجود آمد. گرچه سد باب اجتهاد در میان اهل سنت صورت گرفت، ولی خواه ناخواه در جهان شیعه نیز اثر منفی گذاشت. همین مساله باعث شد که در قرون اخیر در میان جوانان و طبقه به اصطلاح روشنفکرِ مسلمان تمایلاتی در جهت غرب گرایی و نفی اصالت های شرقی و اسلامی پدید آمد که ریشه آن تصور غلطی است که این گروه از جنبه - به خیال خودشان- دگماتیک مقررات اسلامی در اذهان خویش دارند.[9]
البته باید توجه کرد که هر نوع اجتهادی مورد قبول نیست و اجتهاد در امور دینی از نظر شیعه دو نوع است؛
1. اجتهاد ممنوع؛ این نوع اجتهاد همان تقنین و تشریع قانون است. یعنی مجتهد حکمی را که در کتاب و سنت نیست با فکر و رأی خودش وضع کند. این را اصطلاحا «اجتهاد رأی» میگویند. این نوع اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است گرچه اهل تسنن آن را جایز میدانند. اهل تسنن اجتهاد را در عرض کتاب و سنت قرار میدهند. به اعتقاد آنها دلیل این مطلب محدود و متناهی بودن احکام موجود در کتاب و سنت و نامحدود بودن وقایع و حوادث پیش آمده است. از نظر شیعه و امامان شیعه این استدلال صحیح نیست و اخبار و روایات زیادی وجود دارد که بیان میکند حکم هر چیزی به طور کلی در کتاب و سنت آمده است.
2. اجتهاد مشروع؛ اجتهاد تا قرن پنجم به معنای قیاس و اجتهاد رأی بود که از نظر شیعه ممنوع بود. تدریجاً معنای این کلمه از اختصاص بیرون آمد و به معنای مطلق جهد و تلاش و کوشش برای بدست آوردن حکم شرعی از روی ادله معتبر شرعی به کار رفت. از نظر علمای شیعه این نوع از اجتهاد امری مشروع است. ادله شرعی مورد نظر از نظر شیعه عبارت است از کتاب، سنت، اجماع وعقل. البته اجتهاد مشروع نیز متوقف است بر یک رشته علوم که مقدمه شایستگی و استعداد تعقل و تدبر صحیح و عالمانه میباشد، از قبیل علوم ادبی، منطق، قرآن، تفسیر، حدیث، رجال، آشنایی با قواعد اصولی و آشنایی با فقه. مجتهد به کسی گفته میشود که این علوم را دارا باشد.[10] همچنین فقیه باید احاطه کامل به موضوعاتی که برای آنها فتوا صادر میکند داشته باشد؛ چون این دین، دین خاتم است و اختصاص به زمان و مکان و یا منطقه معینی ندارد. دینی است که برای نظام زندگی بشر و پیشرفت زندگی بشر آمده است، پس چگونه ممکن است فقیهی از نظامات و جریان طبیعی بی خبر باشد و به تکامل و پیشرفت زندگی ایمان نداشته باشد و بتواند دستورهای عالی و مترقی این دین حنیف را که برای همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریانها و تحولات و پیشرفتها است، کاملا و به طور صحیح استنباط کند.[11]
شرایط لازم برای اجتهاد
همان گونه که در اجتهاد مشروع اشاره شد، شکی نیست که هرکسی نمیتواند به اجتهاد و استنباط احکام شرعی از منابع آن اقدام کند، بلکه برای این منظور باید مثل همه حوزههای تخصصیِ علمی، شخص دارای شرایط تخصصی لازم باشد. شرایط لازم برای اجتهاد را میتوان در چهار محور کلی زیر دسته بندی و خلاصه کرد:
1- آشنایی با مدارک و منابع شریعت؛ 2- آشنایی با مقاصد شریعت و مقتضیات زمان و مکان؛ 3- آشنایی با مبادی و ابزار فهم شریعت؛ 4- آشنایی با آفات فهم شریعت.[12]
امام خمینی(ره) به عنوان یکی از اندیشمندان و مجتهدین درجه اول شیعی در دوران معاصر دارای نگرشی عمیق نسبت به مساله اجتهاد بود؛ تا جایی که با تاکید بر روش اجتهاد سنتی رایج در حوزههای علمیه، به مسئله مهم تاثیر زمان و مکان در اجتهاد و استنباط مجتهد اشاره کرده، لزوم آشنایی مجتهدین با مسائل روز را مورد توجه و تاکید قرار میدادند و مدعی بودند که عدم آشنایی مجتهد با این گونه مسائل در دنیای کنونی، حتی برای مقلدین آن مجتهد نیز قابل قبول نیست. ایشان در «منشور روحانیت» خطاب به حوزههای علمیه چنین میفرمایند :
مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمیکنم. آشنایی به روش برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد.[13]