كلمات كليدي : عدل، عدل الهي، حسن و قبح افعال
نویسنده : سيد ايوب هاشمي – جابر توحيدي اقدم
«عدل» در لغت به معنی مساوات و برابری است[1] و در اصطلاح به چند معنی آمده است از جمله:
الف) رعایت تساوی میان دیگران و اجتناب از تبعیض در صورتی که هیچگونه تفاوتی در شایستگیها و استحقاقها وجود نداشته باشد.[2]
ب) رعایت و توجه کردن به حقوق هر ذیحقی، بنابراین باید نخست موجودی را در نظر گرفت که دارای حقی باشد تا «رعایت» آن «عدل» و تجاوز به آن «ظلم» نامیده شود.[3]
ج) «هر چیزی را به جای خود نهادن، یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن»، طبق این تعریف عدل مرادف با حکمت و کار عادلانه مساوی با کار حکیمانه است.[4] در جهان تکوین و تشریع، هر چیزی موقعیت و جایگاه مناسب و در خور خود را دارد و عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد.
با توجه به معانی ذکر شده معنای اجمالی «عدل الهی» آن است که خداوند با هر موجودی، آن چنان که شایسته آن است، رفتار کند و او را در جایگاهی که در خور آن است، بنشاند و چیزی را که مستحق آن است به او عطا کند.[5]
همه فرقههای اسلامی به عدل الهی عقیده دارند و آن را از صفات کمال پروردگار میدانند اما در این که چرا خداوند عادل است اختلاف نظر دارند و سر اختلافشان در این مسئله و بعضی مسائل دیگر اختلاف در حسن و قبح افعال است. در این مسئله شیعه و معتزله طرفدار حسن و قبح عقلی افعال هستند، بر این اساس میگویند عقل توان درک حسن و قبح افعال را دارد، یعنی هر عاقلی بدون نظر به این که شرع در این مورد چه بیانی دارد میفهمد که عدل نیکو و ظلم و ستم زشت و ناشایست است. و در این مسئله تفاوتی بین خدا و بندگان نیست؛ یعنی هم برای خداوند، عدل و داد نیکو است و هم برای انسانها اگر چه هر صفت کمالی برای خداوند اثبات شود، اتصاف او به آن صفت واجب میگردد، بنابراین محال است که خداوند عادل نباشد.
اما اشاعره چون میگویند، عقل را توان درک نیک و بد بودن هیچ فعلی نیست بنابراین باید دید که شرع چه بیانی درباره افعال دارد و از آن جا که صفت عدل برای خداوند در آیات و روایات فراوانی اثبات شده، پس متصف به عدل میگردد.[6]
ادله عدل الهی
متکلمین برای اثبات عدل الهی به دلایلی استناد کردهاند از جمله:
1- در نظر عقل، عدل کاری شایسته و ظلم عملی ناشایست است و خداوند حکیم از انجام کارهایی که عقل ناشایست میشمارد، منزه است. پس، خداوند هیچگاه مرتکب ظلم و ستم نمیشود و تمام کارهای او عادلانه است.[7]
2-اگر فرض کنیم خداوند سبحان مرتکب ظلم میگردد، با سه احتمال رو به رو خواهیم بود:
الف: یا این عمل ناشی از جهل است. که این با علم مطلق الهی ناسازگار است.
ب: یا این عمل از نیاز و فقر سرچشمه میگیرد. و در بحث غنی بودن خداوند ثابت شده که خداوند غنی مطلق است.
ج: یا ظلم، مقتضای ظلم است. با اینکه در بحث حسن و قبح عقلی ثابت شد که خداوند فعل زشت و قبیح انجام نمیدهد و تمام افعال خداوند عادلانه است.[8]
3- برخی از اندیشمندان معتقدند که عدالت را در چند مقام و جایگاه باید در نظر گرفت و هر کدام را با دلیلی اثبات کرد:
الف: عدالت در مقام تکلیف
اگر خدای متعال، تکلیفی بالاتر و فوق طاقت بندگان، تعیین کند امکان عمل نخواهد داشت و کار لغو و بیهودهای خواهد بود و حکمت الهی اقتضا میکند که این تکالیف، متناسب با تواناییهای مکلفین باشد تا نقض غرض لازم نیاید زیرا غرض خداوند انجام تکالیف بندگان است برای بدست آوردن خیر و مصلحت و رسیدن به سعادت واقعی، وقتی خداوند تکالیفی به عهده آنها بگذارد که نتوانند انجام دهند چگونه این غرض ایجاد خواهد شد.
ب: عدالت در مقام قضاوت بین بندگان
این کار به منظور مشخص شدن استحقاق افراد برای انواع پاداش و کیفر، انجام می گیرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد نقض غرض خواهد شد.
ج: عدالت در مقام پاداش و کیفر
با توجه به هدف نهایی آفرینش کسی که انسان را برای رسیدن به نتایج کارهای خوب و بدش آفریده است اگر او را بر خلاف اقتضای آنها پاداش یا کیفر دهد به هدف خودش نخواهد رسید.
پس صفات ذاتیۀ خداوند باعث میشود تا رفتار او حکیمانه و عادلانه باشد و هیچ صفتی که اقتضای ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود نداشته باشد.[9]