24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : الهيات نقلي، وحياني، آكويناس، عقل، خدا، مسيح
نویسنده : رضا میرزائی
بدون شک همه ادیان از یک نظام عقیدتی که تشکیل دهنده زیر ساخت آنها است برخوردار هستند و پیروان این ادیان و مذاهبِ زیر مجموعه آنها می کوشند نظام عقیدتی خود را با متن مقدسِ دینِ خود هماهنگ سازند و بر اساس آن متن مقدس، یک نظام الهیاتی منسجم ایجاد کنند. به همین منظور، برخی از علمای مسیحی نیز همواره سعی کرده اند نظام عقیدتی خود را بر عهد جدید، که بخش اصلیِ کتابِ مقدسِ آنان است، منطبق سازند. حاصل این نلاش، علمی به نام الهیات وحیانی یا نقلی است.[1]
البته در این که، آیا همه اعتقادات دینی را باید همان گونه که کتابت مقدس بیان کرده است، پذیرفت و نباید دنبال توجیه عقلانی آن بود، یا اینکه برخی از اعتقادات را می توان توجیه عقلانی هم کرد، بین الهی دانان مسیحی اختلاف نظر وجود دارد ، لذا برخی از آنها معتقداند که علم حقیقی دین خارج از حیطه عقل است و موکول به مراتب کشف و شهود و تجلیات الهی است . این دسته منکر الهیات عقلانی هستند و همه حقایق کتاب مقدس را مربوط به الهیات نقلی می دانند . اما گروه دیگر الهیات وحیانی یا نقلی را این گونه تعریف می کنند ؛ الهیاتی است که به بحث درباره اموری می پردازد که مافوق عقل هستند ، چنانکه مسائلی از قبیل تثلیث یا گناه اولیه در معارف مسیحی، در نظر بسیاری از علمای مسیحی، مسائلی هستند که متکی به وحی اند وفقط در مرتبه نقل می توان درباره آنها سخن گفت، از این رو این الهیات، الهیات ماوراء عقل supernatural theology ) ) است . این نوع از الهیات در قرون وسطی غلبه دارد . برخی از الهی دانان مسیحی می گویند؛ درباره حقایقی مثل وجود خدا می توان درالهیات سخن گفت، اما علم کامل به وجود خدا، موقوف به ورود الهیات وحیانی است [2] از جمله طرفداران این دیدگاه درمورد الهیات ملتزم به وحی، توماس آکویناس(1225- 1274م ) است که معتقد است، حقایق موجود در کتاب مقدس دو گونه هستند؛ نخست حقایقی اند که با آن که وحی شده اند، ادراک آنها از طریق عقل هم ممکن است . مثل وجود خدا و صفات ذاتی او یا وجود روح انسانی و فنا ناپذیری آن. به نظر آکویناس علت اینکه علیرغم امکان فهم این مطالب بوسیله عقل، خدا آنها را بوسیله وحی هم بیان کرده است، این است که چون همه افراد بشر باید هدایت شوند واز سوی دیگر همه نمی توانند از استدلات عقلی و فلسفه مابعدالطبیعه استفاده کنند، لذا خدا با وحیِ این حقایق به بشر، هریک از افراد بشر را آماده شناخت تمامی حقایقِ نجات دهنده کرده است.
دوم آن دسته از حقایق و امور ایمانی است، که فوق تمامی مراتب عقل انسانی است. مثل تثلیث، تجسد، استخلاص(نجات). به نظر آکویناس هیچ نوع تفکر فلسفی وجود ندارد که بتواند دلیلی ضروری به نفع حقیقتی از این نوع حقایق اقامه کند.[3]
باید توجه کرد که عهد جدید در بردارنده دو نظام الهیاتیِ کاملا جدا از هم است؛
1 ) نظامی که محور آن مسیح الوهی است. این بخش، شامل رساله های پولوس قدیس ، انجیل یوحنا و رساله های او می شود و بر اساس آن مسیح، خدای مجسم و موجودی ازلی و غیر مخلوق که پسر یگانه خدا است و با اواز یک ذات است می باشد. « در ازل او کلمه بود.کلمه با خدا بود وکلمه خود خدا بود ... پس کلمه انسان شد ودرمیان ما ساکن گردید » .( انجیل یوحنا 1 : 1 و14).
2 ) نظام الهیاتی که محور آن بنده بودن مسیح است. این بخش نیز متشکل از سه انجیل همنوا ، کتاب اعمال رسولان، رساله های یعقوب ، پطرس، یهودا ومکاشفه یوحنا است و بر اساس آن مسیح بنده ای از بندگان خدا و پیامبری مانند سایر انبیاء است.
( انجیل متی 12 : 18 و اعمال رسولان 3 : 13). [4]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان