كلمات كليدي : ايمان، تصديق، عمل، معرفت، يقين، اطمينان
نویسنده : عبدالرضا آتشين صدف
ایمان مصدر باب افعال، از ریشه «أ- م- ن» به معناى ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگرى است. تصدیق کردن خبر کسى بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن، و از بین رفتن ترس، اضطراب و وحشت از دیگر معانى کاربردى آن است[1]. دستیابى انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالًا سبب استفاده از «امن» براى مفهوم ایمان بوده است[2].
مشتقات «امن» نزدیک به 900 بار در قرآن به کار رفته است [3] که موارد فراوانى در ساختار باب «اِفعال» و با عبارت: «الذین آمنوا» است. مراد از این گروه در بیشتر موارد مسلماناناند (بقره/ 183)، اگر چه گاهى بر متدینان ادیان دیگر مانند یهودیان (آل عمران/ 113) و مسیحیان نیز اطلاق شده است. (حدید/ 28)
آیاتى را که به موضوع ایمان پرداخته است، مىتوان در چند گروه دستهبندى کرد: برخى از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوى و اخروى به یاد آورده است. (نساء/ 173؛ توبه/ 20؛ حدید/ 7) دستهاى دیگر ویژگیهاى مؤمنان را بازگو کرده (مؤمنون/ 1- 9؛ انفال/2- 4) و شمارى به پیامدهاى بىایمانى پرداخته است. (حجّ/ 19؛ روم/ 16) در گروهى از آیات نیز مقوّمات (مریم/ 60، طه/ 112، بقره/ 256)، متعلقات (نساء/ 136؛ بقره/ 136)، آثار (حجّ/ 50؛ ابراهیم/ 23) و موانع (نساء/ 173؛ بقره/ 7- 8) ایمان آمده است. در چند جا نیز ایمان بار معنایى مثبتى ندارد، بلکه به دلبستگى کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد. در این موارد تعبیر ایمان به باطل ذکر شده است[4] (عنکبوت/ 52، 67)؛ همچنین گاه از اسلام در قرآن به ایمان تعبیر شده است. (بقره/ 62)[5]
ماهیت ایمان
درباره حقیقت و ماهیت ایمان سه دیدگاه قابل طرح است:
دیدگاه اشاعره
ایمان نزد اشاعره عبارت از تصدیق قلبی است و عمل دخالتی در مفهوم آن ندارد.[6] فخر رازی متکلم معروف اشعری میگوید: ایمان تصدیق رسول است و تمام آن چیزی که وحی بودن آن ضرورتا معلوم باشد.[7] تفتازانی نیز نظریه خود را چنین بیان میکند[8]:
اولا ایمان فعلی قلبی است به دلیل آیات قرآن مانند:
«أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمان» (مجادله/22)
«آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته»
ثانیا این عمل قلبی تصدیق است زیرا معنای لغوی ایمان غیر از تصدیق نیست و دست کشیدن از معنای لغوی محتاج دلیل است.
ثالثا عمل در معنای ایمان دخالت است چرا که در آیات بسیاری پس از خطاب به مومنان از آنها اعمالی چون روزه، قصاص، ارث و غیره درخواست شده است درحالی که اگر این اعمال در معنای ایمان وارد بود ذکر آنها لازم نبود.
دیدگاه مرجئه، ابوحنیفه و ماتریدیه نیز شبیه نظریه اشاعره است. [9]
دیدگاه معتزله
مساله ایمان و کفر در اعتقادات معتزله اهمیت خاصی دارد زیرا با سه مساله اصولی این مکتب یعنی « وعد و وعید»، «امر به معروف و نهی از منکر» و «منزلة بین المنزلتین» ارتباط دارد.
معتزلیان بحث ایمان و کفر را تحت عنوان «اسماء و اوصاف شرعی» مطرح نموده و معتقدند[10]اسماء و اوصاف بر دو دستهاند: لغوی و شرعی. این دو نوع با هم از جهاتی اختلاف دارند از جمله اینکه اسماء لغوی اگر مطلق به کار روند از نظر معنا قیدی نخواهند داشت در حالیکه اسامی شرعی از ابتدا مقیدند همانگونه که ایمان در لغت تصدیقی است که به هر چیزی میتواند تعلق گیرد ولی مومن از نظر شرعی فقط آن کسی است که خدا و پیامبران را تصدیق کند. ایمان، کفر و فسق از اسامی شرعی هستند با این تفاوت که ایمان اسم مدح و کفر و فسق اسم ذم هستند.
مکتب اعتزال انسان را موجودی مکلف و وظیفهمند میداند و معتقد است عقل انسان هم وجود خدا را درک میکند و هم شکر او را به عنوان منعم و اطاعت از امر او را به عنوان مولی بر انسان واجب میگرداند. اصول واجبات و محرمات شرعی ابتدا به صورت واجبات و محرمات عقلی دریافت میشود و آنچه شرع در این باره میگوید یا تاکید بر همانهاست و یا تفصیل جزئیات آنها. بنابراین ایمان در درجه اول تبعیت عملی از ایجابهای عقلی است و در درجه دوم تبعیت عملی از ایجابهای شرعی. بنابراین از نظر معتزله حقیقت ایمان « عمل همراه با معرفت» است؛ عمل به همه وظیفهها و تکلیفهایی که ابتدا عقل آنها را بر عهده انسان میگذارد و سپس پیامبران آنها را بیان میکنند. در نظر معتزله تصدیق وجود خدا، پیامبران، اوامر و نواهی الهی از اساسیترین وظایف انسان است و هنگامی که انسان این وظایف را به جا آورد مومن شناخته میشود. به عبارت دیگر ایمان همان مومنانه زیستن است.[11]
بر این اساس از دیدگاه مکتب معتزله عمل در معنای ایمان دخالت جدی دارد به گونهای که تارک عمل و مرتکب گناه کبیره از جرگه مومنان خارج و فاسق محسوب میشود.
دیدگاه شیعـــه
اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان شیعه معتقدند ماهیت ایمان را معرفت تشکیل میدهد[12]. شیخ مفید، سید مرتضی[13]، شیخ طوسی[14]، شهید ثانی[15]، علامه مجلسی[16]، علامه حلی[17] و صدرالمتالهین که از جمله بزرگترین متفکران شیعه هستند این نظر را تایید کردهاند. شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد مینویسد: « هیچ عارف به خدا و رسولی کافر نیست و هیچ جاهل به خدا و رسولی مومن نیست. اگر جایی کفر کسی بر اساس اصولی که داریم معلوم شد خود این به ملازمه نشان میدهد که او هرگز معرفت به خدا نداشته است اگرچه به زبان اعتراف به وجود او کرده و اینطور وانمود میکرده که عارف به خدا و رسول است.»[18]همچنین صدرالمتالهین دیدگاه خود مبنی بر یکسانی ایمان با علم و تصدیق را با استناد به مبانی زیر اثبات نموده است:
1. آیاتی که از آنها بر میآید محل ایمان قلب است پس ایمان مقولهای غیر جوارحی است.
2. عطف عمل صالح بر ایمان در بسیاری از آیات نشان دهنده خارج بودن عمل از ماهیت ایمان است.
3. در برخی آیات، ایمان با معصیت جمع شدهاست. یعنی فاسق و گنهکار مومن خوانده شدهاند و این دلالت بر عدم دخل عمل در ایمان دارد.
4. از آیهی « لا اکراه فی الدین» ( بقره/256) برمیآید که ایمان امری قلبی است و اکراه بردار نیست نه عملی خارجی که بتوان کسی را بدان مجبور نمود.
5. ایمان در لغت به معنای تصدیق است و اگر در معنای دیگری استعمال شود با عربی بودن قرآن منافات دارد مگر آنکه نقل معنای آن شهرت داشتهباشد.
6. تنها علم و تصدیق یقینی است که غیرقابل زوال و تغییر و شایسته ایمان است.
بر همین اساس وی میگوید: «در اینجا باید بین سه چیز فرق گذاشت: یکی معارف و دیگری احوال نفسانی و سومی اعمال خارجی. معارف مانند علم به خدا و رسول(ص)، و احوال مانند حالت انقطاع از دنیا و شوائب نفسانی و اعمال هم مانند عبادات و طاعات. در نظر اهل ظاهر معرفت برای عمل است درحالیکه در نظر اهل باطن عمل است که برای معرفت است و عمل فی نفسه ارزشی ندارد و احوال هم که قوه یا عدمهایی بیارج هستند. اما این معارف هستند که اموری وجودی بوده از هر تغییر برکنارند پس فایده اصلاح عمل، اصلاح قلب است و فایده اصلاح قلب، انکشاف جلال ذاتی حق تعالی است. خلاصه اصل ایمان به خدا و رسول (ص) همان علم به الهیات است. »[19]
خلاصه آنکه بنا بر دیدگاه اندیشمندان و متکلمین شیعه ایمان عبارت است از علم و معرفت به خدا و رسولش و مومن کسی است که عقایدش مطابق با واقع باشد.
کاهش و افزایش ایمان
دیدگاه اشاعره، معتزله و شیعه در توجیه مقول به تشکیک بودن ایمان از جمله مباحث مهم در باب ایمان است.
ماهیت ایمان در مکتب اشاعره تصدیق خدا و رسول است و چنانکه روشن است تصدیق امری نیست که کاهش یا افزایش یابد. تصدیق به چیزی یا هست و یا نیست.
از سوی دیگر آیات زیادی به وضوح بر زیادی و نقصان ایمان دلالت دارند مانند:
«وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» ( انفال/2)
«و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد»
«وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیما» ( احزاب/ 22)
«و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود»
علاوه بر آنکه حکم عقل بر اینکه ایمان علی (ع) با ایمان یک مسلمان عادی برابر و یکسان نیست امری بدیهی است.
با این وصف اشاعره چارهای جز حل این تعارض نداشتند. ایجی و تفتازانی در پاسخ به این مشکل معتقد شدند[20] به دو گونه میتوان زیاده و نقصان ایمان و تصدیق را توجیه نمود:
الف) اینکه بگوییم تصدیق از مقوله کیف نفسانی است و کیف نفسانی امری قابل زیاده و نقصان است.
ب) اینکه بگوییم گاهی چیزی را به صورت تفصیلی تصدیق میکنیم و گاهی ایمان ما به گونه اجمالی است و هرچه از اجمال به طرف تفصیل پیش برویم ایمان ما کاملتر میشود.
فخر رازی و غزالی راه حل دیگری را پیشنهاد کردند.[21] بدین صورت که ایمان چیزی است که قوامش تصدیق و گرویدن به حق است ولی کمال آن به اعمال جوانحی (قلبی) یا جوارحی است و چون عمل به کلی از ایمان خارج است میتواند منشاء اختلاف در مومنان و درجات ایمان باشد.
به هر حال ایمان امری ذومراتب است لذا اطمینان هم از مراتب ایمان و تصدیق است چنانکه یقین مرتبه عالی آن میباشد اما با این فرض که یقین شرط کمال ایمان است نه حصول آن[22].
معتزله نیز با طرح این نظریه که عمل جزء حقیقت ایمان است و با توجه به اینکه عمل به گونهای است که در مومنان به صورت کاهشی وافزایشی وجود پیدا میکند معتقد به تشکیکی بودن ایمان شدند و این امر را به عنوان یکی از امتیازات دیدگاه خود در باب ماهیت ایمان برشمردند[23] چراکه طبق این دیدگاه نیازی به چارهجویی برای توجیه نظریه خود در راستای هماهنگی با آیات قرآن نداشتند[24].
اما بنا بر نظر متکلمان شیعه چون حقیقت و ماهیت ایمان را معرفت تشکیل میدهد و معرفت امری دائرمدار نفی و اثبات است نمیتوان گفت که ایمان مقول به تشکیک است و از آنجا که همان مشکلوارهی تعارض این دیدگاه با آیات قرآن به وجود میآید اندیشمندان شیعه برای حل آن دو احتمال مطرح نمودند:
1. مراد از ازدیاد ایمان افزودن بر اصل ایمان نیست بلکه افزایش کمال اضافی بر ایمان است. حقیقت ایمان تغییر نمیکند بلکه اضافات خارج از ایمان یعنی اعمال مومنان است که کمی و زیادی دارد. [25]
2. ایمان یک اعتبار شرعی است و اساس آن اذعان و علم است که تحقق این امر در افراد متفاوت خواهد بود یعنی همانگونه که برخی عالمتراند و برخی کمتر از عمل برخوردارند ایمان نیز در برخی بیشتر و در برخی کمتر است. بنابراین اختلاف ایمان به سبب اختلاف خصوصیات و ویژگیهای مومنان است؛ یکی یقین دارد و دیگری اطمینان![26]
اصول ایمان
یکی از مباحث مهم درباره ایمان اصول یا متعلَّق ایمان است. این اصول اشاره به معارفی است که برای تحقق ایمان لازم است؛ معارفی که اگر از آنها کاسته شود ایمان را مختل میکند.
مواردی که از دیدگاه قرآن ایمان به آنها ضرورى است عبارتند از:
1. الله (خدا): خدا مهمترین متعلَّق ایمان در قرآن است. و حتى گاهی از «مؤمنان» خواسته شده به خدا ایمان آورند:
«یا ایُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ءامِنوا بِاللَّهِ ...» (نساء/ 136)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا ایمان ( واقعی) بیاورید.»
2. معاد و رستاخیز: قرآن پس از توحید، بیشترین اهمیت را به معاد و آخرت داده است به گونهاى که در آیات بسیارى به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مسئله معاد مطرح شده است.
«لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ» ( بقره/177)
«بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده است.»
3. پیامبران و کتابهاى آسمانى: اهمیت ایمان به پیامبران به گونه ای است که در برخی آیات در پى ایمان به خداوند ذکر شده است
«فَامِنوا بِاللَّهِ و رُسُلِهِ ...» (نساء/ 171)
«پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید.»
و نیز:
«والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللَّهِ ومَلکَتِهِ وکُتُبِهِ و رُسُلِهِ »(بقره/285).
«و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند.»
4. فرشتگان: در قرآن اعتقاد به فرشتگان در کنار ایمان به خدا و جهان آخرت، لازم شمرده شده است. چنانکه در آیه 177 سوره بقره ذکر شد.
از نظر متکلمین اعتقاد به امور مذکور و همه آنچه که پیامبر اکرم (ص) به عنوان شریعت آورده است ( ما جاء به النبی) متعلَّق ایمان محسوب میشوند و عدم پذیرش این امور ایمان شخص را با مشکل مواجه میکند.[27]