كلمات كليدي : پيشينه خانوادگي، پيشينه فردي، اختلال هاي رواني، اختلال هاي قانوني، پيشينه شغلي، روان شناسي باليني
نویسنده : طيبه خلج
تدوین تاریخچه فردی مستلزم رجوع به حافظه است. این امر در پزشکی به منزله جستجوی سوابق بیماری است، جستجوی آنچه در گذشته شخصی یا خانوادگی بیمار میتواند به تبیین بیماری او کمک کند. روانشناسی بالینی با پذیرفتن این اصطلاح آن را به طرز محسوسی تعمیم بخشیده است: تدوین تاریخچه فردی، جستجوی تمام چیزهایی است که توانستهاند در تحول آزمودنی اثر گذارند و شناخت آنها میتواند به تبیین حالت کنونی او کمک کند.[1]
بهترین روش آن است که همواره یک طرحنمای کلی را به عنوان چارچوب کار در اختیار داشته باشیم تا در آن حداقل اطلاعات ثبت شود، لیکن در بعضی مواقع، برحسب شرایط، تاکیدهای ویژهای صورت میگیرد. عناوین و محورهای اصلی اخذ این تاریخچه شامل موارد زیر است:
1. پیشینه خانوادگی: آنچه در این بخش انجام میگیرد شامل: آشنایی با والدین و همشیران مراجع، دوران کودکیاش، نقش وی در خانواده، تعارضات قدیمی خانوادگی و خاطرات قدیمی مراجع[2] میباشد و اینکه آیا والدین مراجع در قید حیات هستند یا نه؟ و اگر نه مهم است درباره تاریخ و علت مرگ آنها تحقیق شود. این اطلاعات میتوانند در فرایند تشخیص مفید واقع شوند. دانستن اطلاعاتی از سابقه تحصیلی و پیشینه شغلی و حرفهای هر یک از والدین مفید است. چنین اطلاعاتی یک تصویر کلی از سطح هوشمندی و سازگاری عمومی اجتماعی آنها به دست میدهد که میتواند با دستاوردهای بیمار مقایسه شود.[3]
2. پیشینه فردی: پیشینه فردی نیز باید بر مبنای یک خط مشی کلی تنظیم شود لیکن شرایط خاص، تاکیدات ویژه را مشخص مینماید. در مجموع سلسله مراتب زیر جهت پیگیری پیشینه فردی پیشنهاد میشود.
الف. دوره شیرخوارگی و مرحله اول کودکی: در این مرحله مدت دوران جنینی و شرایط تولد و نقاط عطف رشدی مورد بررسی قرار میگیرد.[4] نخست باید تاریخ تولد مورد توجه قرار گیرد. بیمار قادر به ارایه اطلاعات قابل اطمینانی درباره دوران اولیه زندگیاش نخواهد بود و تنها ممکن است درباره شرایط غیرعادی به دنیا آمدنش نظیر زایمان سخت یا طولانی، استفاده از فورسپس(قاشقک زایمان) برای وضع حمل، تولد به وسیله عمل سزارین یا وزن پایین در هنگام تولد چیزهایی شنیده باشد. در پیشینهای که ارایه میشود، ممکن است نشانههایی از تشنجات دوران کودکی، حاکی از ضایعات اولیه مغزی ناشی از نرسیدن اکسیژن به مغز، باشد. ناحیه گیجگاهی مغز در مقابل کمبود اکسیژن آسیبپذیر است و صدمات وارده بر این ناحیه در دورانهای بعدی زندگی باعث بروز شکلهای خاصی از صرع میشود. همچنین ممکن است بعضی از رفتارهای خشن، انفجاری و یا جامعهستیز مربوط به ضایعه یکی از نواحی گیجگاهی مغز در هنگام تولد باشد و در همه مواردی که کسب اطلاعات گسترده نتایج این مرحله از رشد مهم به نظر آید، باید غیر از گفتههای بیمار، به منابع اطلاعاتی دیگری، نظیر والدین بیمار، خویشاوندان نزدیک و... مراجعه شود.[5]
ب. مرحله دوم کودکی، بلوغ و دوران تحصیل: این دوره از پنج سالگی آغاز میشود و این زمانی است که معمولا آموزش و پرورش تمام وقت شروع میشود. سادهترین راه این است که تاریخچه را حول محور مراحل آموزش و پرورش بنا نهیم. در پرونده تحصیلی باید به نوع مدارسی که میرفته و به همین ترتیب دستاوردهای او، نه فقط در زمینههای درسی بلکه همچنین نوع رابطهاش با سایر همدرسان، معلمان و نیز فعالیتهای ورزشی و مشابه آن، توجه شود. این اطلاعات زمینهای برای قضاوت درباره سطح هوشی و سازگاری اجتماعی فرد، در این مرحله از رشد به دست میدهد. اگرچه بلوغ و تغییرات جنسی، عمدهترین مساله نوجوانی است، لیکن این دوران با افزایش قدرت جسمی، رشد حس استقلال در فرد و دورهای که در آن مشکلات رفتاری هم ممکن است بروز کند، همراه است. این مشکلات میتواند شامل استعمال مواد مخدر و دیگر گرایشات بزهکارانه بشود. در جای مناسب باید درباره چنین رفتارهایی و همچنین سابقه درگیری با قوای انتظامی نیز بررسی صورت گیرد.[6]
ج. پیشینه شغلی و حرفهای: در این مرحله باید به انواع مشاغلی که فرد داشته و طول مدت آن توجه کنیم. همچنین شغلهای قبلی، دلیل تغییر شغل و نگرش مراجع در مورد کار و پول بررسی میشود. ضمنا رضایت شغلی بیمار نیز باید تا حدی بررسی شود.
د. سازگاری جنسی و ازدواج: تقسیمبندی زمانی معمول که در زیر این عنوان میآید، شامل بلوغ، سازگاری جنسی دوران بلوغ و زندگی بزرگسالی(ازدواج و پرورش کودکان) است. آنچه در این قسمت بررسی میشود: واکنش فرد در برابر نیل به هویت جنسی و مشکلات آن، جهتگیری واقعی جنسی، نگرش مراجع درباره سکس، ارزیابی زندگی جنسی و ضربههای جنسی مثل سابقه تجاوز یا بدرفتاری جنسی در دوران کودکی.[7] همچنین در مورد بیماران متاهل، رفتار آنها در دوران نامزدی دارای اهمیت خاصی، در بررسی مشکلات زناشویی است. زمان آشنایی زوجین و سن و حرفه آنها در هنگام ازدواج باید مشخص شود. این مسایل میتوانند به عنوان راهنمای کلی در جهت چگونگی تناسب زن و شوهر با یکدیگر تلقی شوند. کیفیت کلی رابطه زناشویی را همیشه باید مورد بررسی قرار داد. بهتر است این امر در حضور همسر بیمار صورت گیرد.
ه. شرایط اجتماعی کنونی: هدف در این بررسی باید کسب یک تصویر اینجا و اکنونی زندگی روزمره فرد باشد و تاکید خاص باید بر هر جنبهای قرار گیرد که میتواند در اختلال و ناتوانی او دخیل باشد. بسندگی شرایط مالی و معیشت و مسکن و همچنین رضایت شغلی فرد در این زمینه، اهمیت خاص دارد.
3. پیشینه اختلالهای جسمانی، روانی و قانونی
الف. بیماریهای جسمی: شرح گزیدهای درباره بیماریهای شدید جسمی، حوادث و سوانح یا اعمال جراحی قبلی بیمار باید تهیه کرد. تعیین تاریخ، مدت و ماهیت هر نوع درمان ضروری است. در این مرحله از گرفتن پیشینه میتوان سؤالات ردیاب هم درباره سلامتی جسمی فعلی بیمار مطرح کرد. این سئوالات میتوانند شامل تغییر وزن بیمار در این اواخر، اختلال خواب، میزان انرژی و غیره باشند. هرگونه دارویی که بیمار در حال حاضر مصرف میکند، بایستی دقیقا مورد توجه قرار گیرد.
ب. اختلالهای روانی: این جنبه از پیشینه از اهمیت خاصی برخوردار است و به فرآیند تشخیصی کمک شایانی میکند. درست نظیر بیماریهای جسمی، باید از بیمار در مورد بیماریهای روانی گذشته سؤال کرد. در صورت امکان، تاریخ و مدت بیماری و همچنین اسامی بیمارستانهایی که در آن تحت درمان قرار داشته و نیز ماهیت درمان را باید روشن کرد. اخذ جزئیات درمان از پزشک خانوادگی بیمار ضروری است. در بسیاری موارد، بیماران نوع تشخیص را میدانند. در غیر اینصورت یادآوری آنها از علایمشان میتواند راهگشا باشد.
ج. اختلالات قانونی: این عنوان شامل جزئیات مواردی است که در آن ممکن است بیمار مرتکب عمل خلافی شده یا رفتارهای غیرقانونی یا اجتماعستیز داشته است و اینکه آیا چنین رفتارهایی برملا شدهاند یا نه. این اطلاعات با دو مقوله ارزیابی شخصیت و پیشینه روانشناختی قبلی بیمار همپوشی دارند، زیرا در جای خود چنین رفتارهایی نشانهای از اختلال روانی است.
محدودیتهای گزارشهای شخصی
اریکسون[1] و سیمون[2] اظهار میدارند که صحت گزارشهای شخصی به عوامل مختلفی وابسته است. به عنوان مثال این که اطلاعات گزارش شده در حافظه کوتاهمدت حاضر است و آیا از یک تجربه کنونی گزارش ارایه میشود یا تجربه گذشته. بیشتر مواقع وقتی افراد ناچار میشوند بر مبنای خاطره تجارب گذشته، گزارشی ارایه کنند، گزارشها از صحت کمتری برخوردار خواهند شد. این محدودیتها به وضوح در مورد گزارشهایی دیده میشود که در اصل حدسیاتی هستند در مورد برچسبهای مناسب برای حالات درونی مثل "احساسات" یا حدسیاتی در مورد وابستگیهای واقعی محیطی که با رفتار ما مربوط میباشند. گاهی اوقات صحت گزارشها قابل اثبات میباشد یا شامل پیشبینیهای مناسبی در مورد رویدادهای آینده هستند، برای نمونه، وقتی که محرکات مرتبط با رفتار ما به سهولت مشاهدهپذیر باشند، وقتی که روابط علی ـ معلولی حاضر با باورهای بدیهی شخص منطبق باشند و شاید، وقتی که ارزیابی صحیح، پاداشی دربرداشته باشد. در شرایط دیگر، برای مثال وقتی تعداد زیادی محرک مرتبط حاضر باشند، وقتی روابط علی ـ معلولی واقعی و موجود، برای شخص غیرقابل انتظار و ناشناخته باشند و وقتی عوامل مؤثر دیگری مثل تمایل افراد به حفظ تصویری خوب از خود یا دیگر افراد حاضر باشد؛ در اینگونه موارد گزارشهای شخصی احتمالا استنباطهای صادقانهای از وابستگیهای محیطی نخواهند بود. این ملاحظات خصوصا به بیماران روانی مربوط میشود؛ در مورد بیماران به طور معمول انتظار بر این است که تعبیر و تفسیر مفصلی از احساساتشان، از تلاشهایشان در مقابله با موقعیتهای پیچیده بین فردی و از علل رویدادهای برجسته زندگی خود ارایه دهند. در اکثر موارد شرایطی که بیماران روانی حایزند با شرایط کسانی منطبق است که گزارشهای شخصیشان کمترین اعتبار را دارد. در مورد بیماران روانی، محرکهای مرتبط با رفتارشان در گذشته و حال بسیار فراوان است، نسبت به واکنشهای غیرقابل انتظار خود فینفسه درک و فهم اندکی دارند و تمایل دارند تعابیر و تفاسیری معقول و مطلوب از خود ارایه دهند. تاکید بر جمعآوری میزان متنابهی از دادهها درباره عملکرد بیماران در موقعیتهای مشکلساز، آنگونه که در ارزیابی رفتاری دیده میشود، و نیز در نظر گرفتن واکنش بیماران به درمانگرانشان نتیجه ملاحظات فوق درباب گزارشهای شخصی بوده است.[8]
[1] Ericsson
[2] Simon