دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یحیی انصاری (شیخ الاشراق)

یحیی انصاری (شیخ الاشراق)
یحیی انصاری (شیخ الاشراق)

شیخ یحیى انصارى

(متولّد: 1306ش.)

عنوان مقاله: مجاهد آزاده

نویسنده: عباسعلى مردى

خاندان انصارى[1]

درباره چگونگى ورود خاندان انصارى به منطقه داراب، آیت الله شیخ یحیى انصارى شیرازى با استناد به کتاب شب هاى پیشاور، چنین مى گوید:

«هنگامى که کاروان خاندان بنى هاشم به سرپرستى شاه چراغ (احمد بن موسى الکاظم) به همراه فرزندان امام موسى بن جعفر (علیه السلام) از مسیر شهرستان کازرون به طرف شیراز در حرکت بودند، مأمون (خلیفه عباسى) به حاکم وقت شیراز دستور داد تا از ورود این کاروان جلوگیرى کرده، با آنها جنگ نماید. بر این اساس، وقتى کاروان بزرگ بنى هاشم به شیراز رسیدند، حاکم شیراز با آنها به جنگ پرداخت. در این جنگ خونین، عدّه اى از کاروان بنى هاشم از جمله احمد بن موسى (شاه چراغ) شهید شده و عدّه بسیار دیگرى به نواحى مختلف فارس رفته و در مناطق مختلف پراکنده شدند. یکى از این افراد که در کاروان بوده و سپس به نواحى فارس مهاجرت نمود، از نوه هاى جابر بن عبدالله انصارى، از اصحاب معروف پیامبر بوده است که به منطقه داراب رفته و در روستاى نوایگان فعلى سکونت نموده و بعد از آن خاندان بزرگ انصارى پى ریزى شده است».[2]

از این خاندان، عالمانى برخاسته اند که به نام چند نفر از آنان اشاره مى شود:

الف) حاج شیخ زکریا انصارى (معروف به نصیر الاسلام، جدّ استاد انصارى)

عالم مجاهد و مبارز نستوه زکریا انصارى ملّقب به نصیر الاسلام و مشهور به شیخ شهید، در روستاى نوایگان از توابع شهرستان داراب استان فارس چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتى خود را در زادگاهش گذراند. همزمان با هجرت مجاهد بزرگ، آیت الله سیّد عبدالحسین لارى به لارستان، وى نیز براى کسب فیض از محضر سیّد به شهر لار رفت و به فراگیرى علوم اسلامى و حوزوى پرداخت. این عالم ربانى که در فنون نظامى نیز ید طولایى داشت و در این عرصه مجاهدى بزرگ و سردارى کم نظیر به شمار مى آمد، پس از تکمیل تحصیلات خود به فرمان سیّد لارى، یک یگان نظامى مجهّز براى حکومت اسلامى لارستان ترتیب داد و فرماندهى تفنگداران و چریک هاى سیّد را به عهده گرفت و در این راه، وظیفه خود را به بهترین وجه انجام داد. یکى از جراید آن روزگار درباره وى چنین نوشته است:

«یکى از نزدیکان مرحوم سیّد، به نام حجت الاسلام حاج شیخ زکریا که یکى از علماى آن دیار بود، از طرف سیّد به فرماندهى جیوش اسلامى و قواى حکومت مشروطه انتخاب شده بود و به قسمتى که غالب مردم آن صفحات مى دانند، مرحوم شیخ زکریا مردى بسیار عادل و درستکار بود و هیچ گاه از جیره و حقوق عسکرى ها نمى دزدید و از نیروى بدنى آنها براى ساختن عمارت و خانه هاى شهرى و ییلاقى و یا باغبانى و تجارى استفاده نمى کرد و حتى اجازه نمى داد که عساکر حکومت مشروطه مشروعه، به فرمانبردارى شخصى و نوکرى خانگى وى و سران حکومت اشتغال ورزند. در تمام مدت استقرار حکومت مشروطه مشروعه، هیچ اتفاقى نیفتاد که یک نفر جندى و عسکرى در کوچه و بازار کسى را با گلوله یا شلاق بزند و یا مأموریت داشته باشد که براى فردى یا افرادى پاپوش دزدى و پرونده سازى و گزارش پردازى کند.

مرحوم شیخ زکریا حتى فشنگ را هم به تعداد معیّن بین عسکرى ها قسمت مى کرد تا چه رسد به نان و خرما و میوه و ذرت و برنج و گوشت و لحاف و لباس و غیره و خودش هم مثل تمام افراد اردویش، ساده و بى آلایش زندگى مى نمود.»[3]

سراسر کتاب آبى (گزارش هاى محرمانه وزارت خارجه بریتانیا) آکنده از نام سردار بزرگ، مرحوم شیخ زکریا انصارى است. نیروهاى متجاوز انگلیس همواره از حملات این مجاهد نستوه در ترس و وحشت به سر مى بردند تا آن که سرانجام در سال 1331ق. به تحریک قوام الملک شیرازى و به دست منافقان در حمام «لاى گردو» به شهادت رسید و در قبرستان زادگاه خود نوایگان به خاک سپرده شد.

شهادت این عالم مبارز و فرمانده نیروى نظامى سیّد لارى، ضربه شکننده اى بر پیکر حکومت اسلامى لارستان وارد آورد و از آن پس، قواى نظامى سیّد لارى رو به تحلیل رفت.

وى در اواخر عمر بر علیه بهاییان در نیریزفعالیّت مى کرد و بر اثر همین مبارزات به دست گروه منحرف بهاییت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در سال 1331ق. به شهادت رسید.[4]

ب) شیخ على آقا انصارى (برادر استاد انصارى)

وى نوه شیخ زکریا انصارى است و از عالمان و فقیهان عصر خویش بوده است. او در سال 1345ق. متولّد شد و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى، به نجف اشرف رفت و از محضر درس عالمان و فقیهان آن دیار استفاده کرد و پس از مدتى به شیراز بازگشت و از درس مرحوم آیت الله سیّد نور الدّین حسینى بهره مند شد و در تمام ایّام جوانى با زهد و تقوا زندگى کرد تا این که در سال 1370ق. بر اثر بیمارى قلبى در داراب وفات یافت.[5]

ج) حجت الاسلام و المسلمین شیخ ابوالحسن انصارى (پدر زن استاد انصارى)

وى فرزند شیخ زکریا انصارى است. او در خدمت پدر بزرگوارش که از عالمان مجاهد بوده است، به خواندن ادبیات و اصول و فقه پرداخت و همچنین نزد عالمان شیراز تحصیل کرد و به درجات عالى علمى رسید سپس به خدمات دینى از قبیل امامت مسجد وکیل شیراز، تبلیغ و تدریس فقه و اصول اشتغال داشته است.[6] وى مدت سیزده سال توسط رضا خان در تبعید به سر برد.

1. کودکى

شیخ یحیى انصارى شیرازى متخلّص به «اشراق»، فرزند شیخ محمّد انصارى، در شب نیمه ماه مبارک رمضان (برابر با سال 1360ش.) در روستاى نوایگان دیده به جهان گشود.

او فرزند شیخ محمّد بن شیخ زکریا(نصیرالاسلام) بن شیخ عبدالرحمن بن شیخ ابوعلى انصارى بن شیخ عبدالصمد انصارى بن شیخ بهاء الدّین انصارى است که نسب اینان به جابر بن عبدالله انصارى (صحابى بزرگ پیامبر(صلى الله علیه وآله)) مى رسد. همه اینان از عالمان و بزرگان عصر خویش بوده اند و شیخ یحیى انصارى در چنین خاندانى رشد کرده است.

2. تحصیل

وى تحصیل را در روستاى نوایگان شروع کرد و بعد در سال 1325ش. به حوزه علمیه شیراز رفت و در آن جا سیوطى را نزد آقا سیّد عبدالعلى (امام جمعه لار)، مطوّل را نزد حاج عالم، مغنى را نزد حاج حکیم، معالم را نزد ابوالحسن انصارى (امام جماعت مسجد وکیل) و تفسیر را نزد سیّد نور الدّین حسینى شیرازى خواند.

شیخ یحیى به تقاضاى مادرش، در شیراز، با دختر شیخ ابوالحسن انصارى ازدواج کرد.

وى پس از شش سال سکونت در شیراز، حدود سال 1331ش. براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم هجرت کرد و در جنب مدرسه حجتّیه قم سکونت گزید.

مکاسب و کفایه را نزد آیت الله محمّدباقر سلطانى طباطبایى خواند و شرح تجرید را نزد آیت الله شیخ محمّد یزدى آموخت. در درس هاى خارج آیت الله بروجردى، آیت الله اراکى، حاج شیخ مرتضى حائرى و درس فقه و اصول امام خمینى شرکت کرد.

او براى کسب علوم عقلى و نقلى، سى سال از محضر علاّمه طباطبایى بهره برد و نزد وى اسفار، الهیات شفا، برهان شفا و تمهید القواعد ابن ترکه را خواند. افزون بر این، وى چند سال در جلسه خصوصى درس خارج فلسفه علاّمه طباطبایى حاضر شد و مباحث معاد اسفار را نزد علاّمه خواند. دیگر افراد این درس عبارت بودند از: آیت الله حسن زاده آملى، آیت الله جوادى آملى، آیت الله مصباح یزدى، آیت الله محمّدحسن مرتضوى لنگرودى، آیت الله امینى نجف آبادى، مرحوم ابوترابى قزوینى، دکتر احمدى ملایرى، دکتر غلامحسین دینانى و مرحوم صائنى زنجانى.

وى همچنین جلد ششم و هفتم بحار الانوار را نزد علاّمه فرا گرفت.

او یک بار شاهد موت اختیارى علاّمه بود که حدود یک ساعت طول کشیده.این حادثه، در همان منزلى رخ داد که هم اکنون درمانگاه قرآن و عترت در آنجا واقع شده است.

هنگامى که امر معاش مرحوم سیّد محمّد حسن الهى طباطبایى (برادر علاّمه طباطبایى) در تبریز مختل شد، به قم آمد و تا آخر عمر در قم ماند. او در قم به تدریس شرح فصوص قیصرى و مصباح الانس پرداخت و استاد انصارى در جلسات خصوصى درس وى شرکت جست و این دو کتاب را از او فرا گرفت.

آیت الله انصارى در جلسات عمومى درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمى قمى و جلسات خصوصى درس اخلاق شیخ عباس قوچانى شرکت مى کرد.

همچنین او به خدمت عارف بزرگ، شیخ محمّدجواد انصارى همدانى مشرف شد و از وى دستور العمل اخلاقى خواست که وى غسل توبه و زیاد به قبرستان رفتن را توصیه کرد.آیت الله انصارى با مرحوم آیت الله بهاء الدینى نیز بسیار معاشرت داشت.

3. فعالیّت هاى علمى

الف) تدریس

تدریس، از جمله فعالیّت هاى علمى پرثمر براى استادان به شمار مى رود زیرا تجربه سال ها تحقیق و علم اندوزى خود را مستقیماً در اختیار شاگردان قرار مى دهند و استاد انصارى نیز تا کنون در این زمینه تلاش هاى بسیارى کرده است و با تربیت شاگردان عالم مبارز و با اخلاق، همواره حوزه هاى علمیه را یارى داده است.

آیت الله انصارى از همان آغاز تحصیل در شیراز، شروع به تدریس مقدّمات کرد و در طى سال ها فعالیّت علمى، کتاب هاى زیر را تدریس کرده است:

1. شرح لمعه.

2. اصول الفقه

3. بدایة الحمکمة.

4. رسائل.

5. یک دوره کامل شرح فصوص قیصرى.

6. مصباح الانس.

7. منطق منظومه.

8. کشف المراد.

9. اسفار که یک دوره کامل و بعضى قسمت هاى آن را (به جز جواهر و اعراض) دو دوره تدریس کرده است و هم اکنون (زمستان 1383) نیز به تدریس اسفار اشتغال دارد.

همچنین وى از حدود سال 1357ش. به بعد در مدرسه آیت الله گلپایگانى و جاهاى دیگر درس اخلاق گفته است.

ب) سخنرانى

آیت الله انصارى منبر را از اوّل جوانى شروع کرده و بارها در فسا، رفسنجان، شیراز، قم و دیگر مناطق به منبر رفته و سخنرانى کرده است. منبر او شامل روشنگرى هایى درباره رژیم طاغوت، توجه و هشدار به التقاط و دفاع و تلاش براى حکومت شیعه بوده است. او در این راه، به التقاطهاى دکتر شریعتى اشاره کرده، با وى مخالفت کرد و به همین جهت حتى بعضى یاران نزدیکش او را تنها گذاشتند ولى او همچون شهید مطهّرى، اعتقاد و تعصّب در خلوص دین و ناسازگارى با التقاط داشت و همه سختى ها را به جان خرید و از عقیده درستش دست برنداشت.

بسیارى از منبرهاى او منجر به دستگیرى، تبعید و حتى زندانى شدن او شده بود که از آن میان، مى توان به دستگیرى او بعد از سخنرانى هایش در خوانسار، قم (سخنرانى در مراسم سالگرد فیضیّه) فسا، رفسنجان و شیرازاشاره کرد.

ج) تألیف کتب

آثار آیت الله انصارى عبارتند از:

1. اصطلاحات حکمت متعالیه (فارسى).

2. آهنگ آزادى از سرکوه داراب (این کتاب فارسى و شامل قسمتى از فداکارى هاى جدّش زکریا نصیر الاسلام در راه مشروطه و شرح زندگانى جابر بن عبدالله انصارى است).

3. سروشى از عالم غیب (تفسیر سوره نبأ به زبان فارسى).

4. اشعار و قصائد و غزلیات.

5. شرح منظومه سبزوارى که جلد اوّل آن چاپ شده است.

4. فعالیّت هاى سیاسى

1. بنابر گزارش ساواک قم، وى در مرداد ماه 1343 ش. در مسجد امام حسن عسکرى (علیه السلام) به منبر رفته و بیاناتى اظهار داشته که به دنبال آن از مرکز ساواک به وى تذکر داده شده است.[7]

2. با فرا رسیدن سالگرد فاجعه خونین فیضیه در 25 شوال 1383ق. (20/12/1343 ش.) قرار بود که محصلین علوم اسلامى، دست به تظاهرات خیابانى بزنند ولى به دلیل تجمع پلیس و نظامیان در اطراف حرم حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام)، میدان آستانه و مقابل مدرسه فیضیه و هشدار ماشین پلیس، این تظاهرات خیابانى صورت نگرفت و بعضى از افراد شناخته شده در مبارزه، قبل از این ماجرا دستگیر شدند و به دنبال آن، روحانیان، مراسم سالگرد را در فیضیه برگزار کردند و در این مراسم، استاد انصارى شیرازى سخنرانى کرد.[8] وى در این باره مى گوید:

«مرحوم ربّانى شیرازى به من فرمود: دیگر از یاران امام هیچ کس نمانده است جز سه نفر اگر قصد قربت دارى، سخنرانى کن چون شهادت محتمل است و هیچ کس حاضر نشد منبر برود لذا من منبر رفتم».

او رسماً به منبر رفت و در حالى که مدرسه از جمعیّت آکنده شده بود، به سخنرانى پرداخت و از مصایبى که در آن یک سال سیاه بر اسلام و روحانیت و ملّت ستمدیده ایران وارد آمده بود، سخن گفت و صریحاً اعلام کرد که این جنایات و خونریزى هاى رژیم، ما را در راهى که در پیش گرفته ایم ـ که همان راه خدا و پیشوایان انقلابى اسلام است ـ پا برجاتر و راسخ تر مى سازد در پایان سخنان خود به رژیم هشدار داد که بیش از این به زندان کردن و محاصره امام ادامه ندهد و بداند که این گونه اسائه ادب نسبت به ساحت مقدّس تنها مرجعى که در راه اسلام و براى آزادى توده ها گام برمى دارد، براى او ارزان تمام نخواهد شد و بالأخره مردم رشید و مسلمان ایران، کاسه صبرشان لبریز مى شود و یکباره منفجر خواهند شد انفجارى که هیچ نیرویى نتواند آن را خاموش سازد.[9]

وى به جهت این سخنرانى به زندان افتاد و در مورخه 7/1/1344 ش. از زندان آزاد و قرار بازداشت وى، به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایى تهران تبدیل گردید.[10]

3. استاد انصارى در تاریخ 17/8/1344 ش. نامه زیر را به مناسبت انتقال امام (ره) نوشت:

محضر مقدّس حضرت آیت الله آقاى خمینى نجف

انتقال آن مرجع عالى قدر به جوار ائمه اطهار، دل هاى مشتاقان را تسکین موقتى بخشید.

در انتظار بازگشت آن حضرت مستطاب عالى قدر دقیقه شمارى مى کنیم.

از طرف طلاّب شیرازى قم: ناصر مکارم، یحیى انصارى، حسین شب زنده دار، ربانى شیرازى[11]

4. در پى ایراد سخنرانى هاى افشاگرانه، در مورخه 16/10/1344ش. از سوى ساواک ممنوع المنبر شد تا مبادا مطالب تحریک آمیز و خلاف مصالح عمومى مملکت! در بالاى منبر عنوان کند.[12]

5. در تاریخ 1/2/1345 ش. جمعى (حدود 500 نفر) به منزل آیت الله میرزا هاشم آملى رفتند و آقاى انصارى شیرازى از وى تقاضا کرد که براى آزادى شیخ حسین على منتظرى و عبدالرحیم ربانى شیرازى اقدام نماید.[13]

6. در تاریخ 3/2/1345 ش. به خاطر داشتن پیشینه مبارزاتى، چند تن از افراد فوق تبعید و آقایان شیخ ابوالقاسم خزعلى، شیخ اکبر هاشمى رفسنجانى و شیخ یحیى انصارى شیرازى تحت مراقبت دقیق مأمورین انتظامى قرار گرفتند تا در صورت مشاهده عمل خلافى، نسبت به آنان نیز تصمیماتى مقتضى اتّخاذ گردد.[14]

7. در سال 1345 ش. در رفسنجان دستگیر و پس از رهایى، در مراسم روز عید فطر در منزل امام، قطعه شعرى در مدح امام قرائت کرد.[15]

8. در تاریخ 21/10/1345 ش. بعد از سخنرانى شهید سیّد محمّدرضا سعیدى درباره سیّد جمال الدّین اسد آبادى و تصمیمش بر ترک پیش نمازى، انصارى شیرازى به پشت بلندگو رفته و از سعیدى بسیار تجلیل کرد و در خاتمه از مردم خواست که براى سلامتى وى صلوات بفرستند.[16]

9. تلگراف تسلیت به امام خمینى در 17/3/1349 ش. به مناسب رحلت آیت الله حکیم.[17]

10. در تاریخ 20/3/1349 ش. اعلامیه اى تحت عنوان نظریه اساتید بزرگ و حجج اسلام حوزه مقدسه علمیه قم درباره مرجعیّت عامّه حضرت آیت الله العظمى خمینى منتشر شد که تعداد 12 نفر، هر کدام مطلبى مبنى بر تأیید مرجعیّت حضرت امام خمینى (ره) نگاشتند که متن امضاى استاد انصارى شیرازى چنین است[18]:

بسمه تعالى

صلاحیّت حضرت آیت الله العظمى آقاى خمینى (مُدّ ظله) براى مرجعیّت عامّه، قابل هیچ گونه تردیدى نیست. این فقیه عالى قدر، جامع حدّ اعلاى شرایط مرجعیّت تامه و تقلید و ترویج از معظّم له، موجب اعلاى کلمه حق و اعزاز مسلمین است.

یحیى انصارى

آیت الله انصارى به همراه دوازده تن از یاران امام، پس از تأیید مرجعیّت امام، مجبور شدند که مخفیانه زندگى کنند و مدتى در جاسب و خلجستان[19] متوارى بودند تا این که با وساطت آیت الله سیّد احمد خوانسارى هر دوازده نفرشان مورد عفو قرار گرفتند و پس از عفو، نزد آیت الله خوانسارى رفته، از او تشکر کردند.[20]

11. در تاریخ 15/3/1352 ش. ساواک از آیت الله انصارى، آیت الله ربانى شیرازى و نعمت الله صالحى نجف آبادى با عنوان فرقه انقلابیون نام برده که در قم به فعالیّت هاى ضد امنیتى طرفدارى از خمینى پرداختند و آنان را تحت مراقبت قرار دادند.[21]

12. در یکى از گزارش هاى ساواک درباره وى چنین آمده است:

«نامبرده از روحانیون ناراحت و خلافگر و طرفدار خمینى در شهرستان قم بوده که در فعالیّت هاى ضد امنیتى و تحریک طلاّب علوم دینى و متعصبین مذهبى به شورش و بلوا دخالت داشته که به همین جهت، وضعیّت یاد شده در کمیسیون امنیت اجتماعى مورخه 22/5/1352 شهرستان قم مطرح و نتیجتاً به سه سال اقامت اجبارى در کوهدشت لرستان محکوم گردیده که در حال حاضر متوارى مى باشد».[22]

13. در تاریخ 7/8/56 ش. برگزارى مجلس ترحیم به مناسبت شهادت مصطفى خمینى.[23]

14. در تاریخ 2/2/56 ش. حمایت از انقلاب تبریز که در گزارش ساواک درباره آن چنین آمده است:

«در تالار مسجد ولى عصر کارخانه سیمان دورود، مسلم گرجى... از شیخ انصارى که اداره جلسات قرائت قرآن را عهده دار است، خواست که مطالبى درباره اغتشاشات تبریز بیان نماید که ایشان گفت: روز شنبه 29/11/36 از طرف مجتهدین قم به علت کشتار وحشیانه روحانیون و مردم قم که تعداد آنها بالغ بر 600 نفر بوده، عزاى عمومى اعلام شده و مردم تبریز گروه گروه براى گرفتن مجلس ترحیم به سوى مساجد روانه مى شوند ولى چون مساجد را بسته دیدند، شروع به اعتراض مى کنند که باز هم به آنها توجهى نمى شود در نتیجه آنها که اکثریّت اهالى تبریز را تشکیل مى دادند، شروع به خرابکارى کرده و به مدت دو ساعت تمام محل ها و مکان هایى را که از نظر دین اسلام حرام است، خراب مى نمایند.

وى ادامه داد:

این نیروى ایمان به خداست که حتى ارتش ایران هم نتوانست آن را خنثى کند. مشار الیه بیان داشت این ارتشى که آن قدر خرجش مى کنند و در عظمت آن مى بالند، چیست که نتوانست جلو عدّه اى مردم داخلى را بگیرد و چگونه مى تواند از مرزهاى ایران دفاع کند. شیخ انصارى در خاتمه گفته: چقدر خوب مى شود اگر همه مردم چنین غیرت و تعصب مذهبى داشته باشند تا بتوانند بر علیه زور قد علم کنند».[24]

15. وى در تاریخ 27/5/1337 ش. مجلس ختمى براى کشته شدگان حوادث اصفهان در اردستان[25] برگزار کرد و دستور داد که به مدت سه روز، مسجد و درب آن را سیاه پوش کنند.[26]

استاد انصارى شیرازى دو بار در رفسنجان و یک بار در فسا و یک بار در شیراز و یک بار در خوانسار توسط ساواک دستگیر شده و چندین بار زندانى شده است.

استاد انصارى در دوران رژیم طاغوت دو بار هم تبعید شد. که یک بار به کوهدشت تبعید شد که حدود چهار ماه طول کشید و بار دوم به نایین تبعید گردید که حجج اسلام احمد آذرى قمى و محمّد عبایى خراسانى نیز همراه وى تبعید شدند و این تبعید حدود سى و دو ماه طول کشید.

در همین ایّام بود که در عید فطر، نماز عید خواند که مورد توجه مردم واقع شد.

یک بار در تبعیدگاه نایین، مقام معظّم رهبرى، حضرت آیت الله خامنه اى به دیدن وى رفت و پیشانى استاد انصارى را بوسید و گفت:

«شما از پیش کسوتان انقلاب هستید.»

زندگى در حکومت شیعه

آیت الله انصارى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مدافع آرمان هاى انقلاب اسلامى بوده است و از حمایت و پشتیبانى امام خمینى و رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه اى، دریغ نورزیده و همواره جوانان را به حراست از انقلاب و مبارزه با التقاط و انحراف دعوت کرده است.

سهم او در پیشبرد انقلاب اسلامى بر هیچ کس پوشیده نیست و با این همه، هیچ گاه خود را طلبکار انقلاب و مردم ندانسته و چون مردم عادى زندگى کرده است و حتى یک بار خواسته اند او را به حج ببرند که وى نپذیرفت و جواب داد که ممکن است من جاى کسى را اشغال کنم و آن سال به یک نفر نوبت حج نرسد.

آیت الله یحیى انصارى از زاهدان روزگار ما به شمار مى آید. زندگى ساده و زاهدانه او در طول سال هاى بسیار، تفاوت چندانى نداشته است. او نسبت به مسائل مادّى بى اعتناست و هنوز در منزلى که دچار فرسودگى فراوان است، زندگى مى کند و با این که بارها از او خواسته شده که منزل بهترى را برگزیند، وى به زیستن در همان منزل بسنده کرده است.

سطح زندگى او گاه از سطح زندگى عموم مردم پایین تر است. وى خرید لوازم منزل را خودش انجام مى دهد.

او حدود چهل سال پیش با فروش املاکِ موروثى پدرش به زیارت بیت الله الحرام و ائمه معصومین در عراق مشرف شد و در این مدت، یک بار نیز به عمره مشرف شده است.

وى به پیروى از علاّمه طباطبایى تابستان ها به زیارت امام رضا (علیه السلام) مشرف مى شود.

5. دیدگاه

الف) حکومت شیعه

آیت الله انصارى از همان ابتداى فعالیّت هاى سیاسى، به فکر تأسیس حکومت کاملاً شیعى بود که این مهم با پیروزى انقلاب اسلامى به دست آمد. او اگرچه مى داند که کم و کاستى هایى در اداره جامعه وجود دارد، ولى امیدوار است که مسئولان بتوانند با برداشتن موانعِ حکومت کاملاً شیعى، مردم را به روحانیت و دین بدبین نکنند.

استاد تأکید مى کند که زندگى در حکومت شیعى را بر همه چیز ترجیح مى دهد.

ب) اتّحاد مسلمین

استاد انصارى از این که مسلمانان با آن همه نقاط مشترک، گرد هم نمى آیند، زبان به شکوه گشوده، آنان را به اتّحاد فرا مى خواند و در این باره چنین سروده است:

برخیز و یکى پرچم اصلاح بر افراز *** عفریت نفاق از بن و از بیخ برانداز

آهنگ هماهنگى و وحدت بنما ساز *** تا همچو هما، جمله در آییم به پرواز

بر اوج شرف پریم زین پستى ظلما

ما جمله همانند و هم آهنگ و هم آواز *** هم فکرت و اندیشه و هم مقصد و هم راز

ما جمله هم احوال و هم انجام و هم آغاز *** در راه ترقّى همه آماده و جانباز

کوشا و خروشا ز پى پایه والا

ما پیرو یک قانون، ما پیرو یک دینیم *** جمله متمسّک به یکى حبل متینیم

با مهر به یکدیگر، مفطور و عجنیم *** بحر بشریت را ما دُرّ ثمینیم

از چیست که آواره به کوهیم و به صحرا[27]

6. امام خمینى و استاد انصارى

آیت الله انصارى از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینى و از یاران او در انقلاب بود. جایگاه شاگردى و خصوصیات اخلاقى ممتاز استاد انصارى باعث شده بود که وى مورد توجه امام خمینى (ره) قرار گیرد. زمانى که امام در پاریس بود، سیّد محمود دعایى و میر ابوالفتح دعوتى از او خواستند که به پاریس برود ولى وى براى این که خرج روى دست امام نگذارد، به پاریس نرفت.

امام پس از مراجعت از پاریس، شخصاً در منزل استاد انصارى حضور یافت و از وى قدردانى کرد.

اوّلین بارى که تحریر الوسیله امام به ایران آمد، سه دوره بود که حاج احمد آقا، یک دوره به آقاى انصارى و یک دوره به آقاى ربانى و یک دوره به آقاى منتظرى هدیه داد.

زمانى که مردم تهران براى مسجدى، به امام نامه نوشته بودند، امام آقاى انصارى را که در مشهد بود، احضار کرد و فرمود:

«اگر مایل باشید براى امامت جماعت مسجد به تهران بروید.»

وى با علاّمه طباطبایى مشورت کرد و علاّمه گفت: 1. میل خودت چیست؟ 2. تحصیلاتت پیشرفت دارد یا نه؟ وى جواب داد: متوقّف نیستم. علاّمه پس از شنیدن جواب گفت: قم بمان.

به نقل از شیخ عبدالعلى قرهى، امام (ره) او را ذوالشهادتین خواندند زمانى که وى وثاقت یک نفر را براى اجازه امور حسبیه تأکید کرده بود، امام به تأیید استاد انصارى اکتفا کرده و فرمود:

«انصارى ذوالشهادتین است.»

7. اشعار

آیت الله انصارى گاهى شعر مى سرود و روحش را به سبب این اشعار عاشقانه و عارفانه، از سنگینى مباحث علوم رسمى سبک مى کرد ولى متأسفانه تلخى و سنگینى روزگار چنان طبع او را خشکانید که ما سال هاست دیگر از او نغمه هاى جانسوز عاشقانه نشنیده ایم. از اشعارى که در جوانى سروده اند، شعرهاى زیر را مى توان نقل کرد:

به نام آن که دل، پر سوز از او شد *** جمال جان، جهان افروز از او شد

به سینه آتشى، از عشق افروخت *** ز یک برقش، وجود ماسوى سوخت

دمام چهره اش، اندر تجلّى است *** اگر چه کنز مخفى، سرّ اخفى است

رخش هر لحظه در حسنى جدید است *** به غایت ظاهر و بس ناپدید است

الهى تا روان عشق برپاست *** جهان از آه عاشق، پر زغوغاست

مرا از یاد خود ده زندگانى *** حیات این است، حیات جاودانى

به سر شورى، به دل سوزى عطا کن *** درون را خالى از مائى ما کن[28]

از سروده هاى اوست این مخمّس که در روز ولادت حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) سروده شده است:

نسیم رحمت وزیده، حقایق آمد پدید *** سامعه ماهیات، خطاب «کونوا» شنید

وجود شد جلوه گر، عدم به کنجى خزید *** از چه چنین انقلاب، به گیتى آمد پدید

مولد جان جهان، جهان جان در رسید

به گوش جان مى رسد، از عالم غیبش سروش *** که اى فسرده روان، چند نشینى خموش

به یاد روى نگار، برآور از دل خروش *** به پاس عید وصال، قدح قدح مى بنوش

که صبح امیدها، از افق دل دمید

به کعبه شد جلوه گر، جلوه گه ذوالجلال *** کعبه مقصود کل، قبله اهل کمال

هجر به پایان رسید، رسید دور وصال *** گل به چمن ساز کرد، غمزه و ناز دلال

سرو خرامان ما، به طرف بستان چمید

دوحه ایجاد را، شکوفه و بار و بر *** مقصد اقصاى حق، زخلق نوع بشر

حاکم بزم قضا، حامل سرّ قدر *** شافع روز جزا، قسیم خلد و سقر

محبّت و بغض او، اساس وعد و وعید

زمزم و رکن و مقام، زمزمه رفعتش *** مشعر و خیف و منى، شعارى از شکوتش

قوّه روح القدس، جلوه اى از قدرتش *** عروج عیسى به چرخ، شمه اى از هیبتش

ریزه خور علم او عهد عتیق جدید

مژده به نوع بشر، فصل اخیر آمده *** به شاه اقلیم جان، مهین وزیر آمده

به صفحه کائنات، على امیر آمده *** از افق لامکان، شمس منیر آمده

زنورش اشراق بین، مقتبس و مستفید[29]


[1]. در این مقاله از مصاحبه حجت الاسلام حاج شیخ رضا مختارى با استاد انصارى استفاده شده است.

[2]. سیماى داراب، سیّد سیف الله نحوى، ص 69ـ70، ج اوّل، بهار 73.

[3]. دین و عقلانیت، سیّد على میرشریفى.

[4]. سیماى داراب، به نقل از گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 103.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. یاران امام 16، آیت الله عبدالرحیم ربانى شیرازى، ص 302 (حاشیه).

[8]. نهضت امام خمینى، سیّد حمید روحانى، دفتر اوّل، ص 803، چ پانزدهم، بهار 1381.

[9]. نهضت امام خمینى، دفتر اوّل، ص 803ـ804.

[10]. یاران امام، آیت الله عبدالرحیم ربانى شیرازى، ص 302.

[11]. همان، ص 41.

[12]. یاران امام 5، شهید عبدالکریم هاشمى نژاد، ص 666.

[13]. یاران امام 16، آیت الله ربانى شیرازى، ص 50.

[14]. یاران امام 21، ربانى املشى، ص 102.

[15]. یاران امام 20، آیت الله پسندیده، ص 118.

[16]. یاران امام 1، شهید سعیدى، ص 93.

[17]. یاران امام 16، آیت الله ربانى شیرازى، ص 198.

[18]. نهضت امام خمینى (ره)، دفتر اوّل، ص 82.

[19]. این دو آبادى، از توابع استان قم مى باشند.

[20]. دیگر امضا کنندگان عبارت بودند از: آیت الله ربانى شیرازى، حسینعلى منتظرى، حسین نورى، محمّد موحدى فاضل، غلامرضا صلواتى، على مشکینى، ابوالقاسم خزعلى، نعمت الله صالحى نجف آبادى، محمّد شاه آبادى، ابراهیم امینى و احمد جنتى.

[21]. یاران امام 16، آیت الله ربانى شیرازى، ص 302.

[22]. همان، ص 324.

[23]. یاران امام 21، ربانى املشى، ص 248.

[24]. انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک، کتاب سوم، ص 0.9

[25]. شهرى است در شمال شرقى اصفهان.

[26]. همان، کتاب نهم، ص 243.

[27]. گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج 5، قم، 1353، ص 102.

[28]. دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمّدحسین رکن زاده ى آدمیّت)، ج 4، ص 910.

[29]. همان، ص 911ـ912.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام یحیى
نام خانوادگی انصارى
نام پدر شیخ محمد انصارى، عالم دینى داراب
نام معروف شیخ یحیى انصارى متخلص به «اشراق»
خاندان انصارى
نسب جابربن عبدالله انصاری
تاریخ تولد (شمسی) 1306
تاریخ تولد (قمری) 1346
مکان تولد ایران،فارس،شیراز،روستای نوایگان

حکایات

No image

زندگى در حکومت شیعه

نظر دیگران درباره ایشان

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS