دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قوه و فعل Autosaved

No image
قوه و فعل Autosaved

كلمات كليدي : قوه، فعل، كيفيت استعدادي، حادث زماني، مفاهيم ماهوي، مفاهيم انتزاعي

قوه که در لغت به معنای نیرو و توان است در علوم مختلف اصطلاحات متعددی دارد اما در فلسفه به سه معنا به کار می رود: اول قوه فاعلی که منشأ صدور فعل است. دوم: قوه انفعالی که ملاک پذیرش فعلیت جدید است (که در این بحث همین معنا مورد نظر است) و سوم: قوه به معنای مقاومت که در برابر لا قوه به کار می‌رود. معنای دوم و سوم نوعی از کیفیت استعدادی شمرده می‌شوند.[1]

توضیح بیشتر این که: از یک طرف انسان همواره شاهد تغییراتی در اجسام و نفوس متعلق به ماده هست و از طرف دیگر با برهان ثابت شده است که همه موجودات مادی در جوهر خود در حال حرکتند و در نتیجه همه اعراض جواهر مادی هم به تبع حرکت جوهری آنها در حال حرکتند؛ بنابراین همه موجودات جسمانی همواره در حال حرکتند و با حرکت خود به موجود جسمانی دیگری تبدیل می شوند و چه بسا بتوان گفت که هر موجود مادی قابل تبدل به موجود مادی دیگری است اما نه مستقیما و بی واسطه بلکه برای این منظور باید مراحلی را بگذراند تا آمادگی لازم برای تبدیل را پیدا کند. مثلاً خاک مستقیماً به حیوان تبدیل نمی‌شود بلکه بین آن دو، پدیده‌های دیگری واسطه می‌شوند تا این فرایند محقق گردد. و این مسئله‌ روشنی است و هر کسی به درستی آن اعتراف می‌کند و می‌فهمد که تبدیل شدن هر چیزی به هر چیز دیگری و در هر شرایطی چیزی جز هرج و مرج نیست که شواهد و قراین محیط اطرافمان نیز آن را تایید نمی‌کند.

بدین ترتیب فلاسفه به این نتیجه رهنمون شدند که هر چیزی که به چیز دیگری تبدیل می شود قطعا قوه‌ تبدیل به آن را داشته است و از این جا اصطلاح "قوه" و در برابر آن "فعل" در سخنان فلاسفه شکل گرفت.[2] قوه یعنی امکان یک شیء قبل از تحقق آن و فعل یعنی وجود عینی و خارجی شیء به گونه‌ای که آثار مطلوب آن شیء بر آن شیء مترتب شود.[3] مثلاً خاکی که به گیاه تبدیل می‌شود وقتی خاک است بالفعل خاک است و بالقوه گیاه و وقتی به گیاه تبدیل می‌شود گیاه بالفعل است و دیگر قوه گیاه شدن در آن از بین رفته است و قوه ی مثلاً حیوان شدن را دارد.[4]

نتیجه فوق در سخنان فلاسفه به این تعبیر آمده است که "هر حادث زمانی مسبوق به قوه وجود آن حادث است".

برهان وجود قوه

هر حادث زمانی قبل از تحققش قطعا ممکن الوجود بوده زیرا اگر واجب الوجود می‌بود سابقا معدوم نبود و اگر ممتنع الوجود بود هیچ گاه محقق نمی شد در حالی که سابقا معدوم بوده و لاحقا موجود می گردد. مقدمه دوم این که امکان مذکور صرفا یک اعتبار عقلی ملحق به ماهیت نیست و شاهدش هم این که این امکان متصف به شدت و ضعف و قرب و بعد می شود. مثلاً امکان انسان شدنی که در نطفه است به انسان نزدیک تر است تا امکان انسان شدنی که در غذا وجود دارد؛ چرا که غذا ابتدا باید نطفه شود و سپس انسان شود در حالی که نطفه این مرحله را طی کرده است. همچنان که می‌توان گفت که امکان مذکور در نطفه در مقایسه با غذا شدیدتر و قوی‌تر است. و اما مقدمه سوم این است که امکان مذکور جوهر قائم به ذات نیست بلکه عرض است و به موضوعی نیاز دارد که آن را حمل کند که فلاسفه آن عرض را "قوه" و موضوعی که حامل آن قوه است را "ماده" می‌نامند. بدین ترتیب هم مدعای فوق ثابت می شود که "هر حادث زمانی مسبوق است به قوه وجود آن" و هم ضمناً ثابت می شود که علاوه بر قوه، ماده ای هم باید باشد که آن قوه را حمل کند.[5]

اما این که قوه و فعل از مفاهیم ماهوی‌اند یا انتزاعی باید گفت که این دو اصطلاح مانند اکثر اصطلاحات فلسفی از مفاهیم انتزاعی و به تعبیر دیگر از معقولات ثانیه فلسفی هستند؛ چرا که مفهوم قوه از مقایسه دو موجود سابق و لاحق انتزاع می شود از این نظر که موجود سابق فاقد موجود لاحق است و ممکن است واجد آن شود همان طور که مفهوم فعل از تحقق موجود لاحق انتزاع می‌گردد.[6]

آخرین نکته ای که درباره قوه و فعل متذکر می شویم این نکته است که آیا تقسیم موجود به قوه و فعل مانند تقسیم موجود به علت و معلول است (که همان طور که موجودی هست که فقط علت است و معلول نیست و موجود دیگری هست که معلول است و علت نیست و سایر موجودات از جهتی علتند و از جهت دیگر معلول، برخی موجودات فعل محضند و برخی دیگر قوه محض و سایر موجودات از جهتی فعلند و از جهت دیگر قوه) و یا مانند تقسیم موجود به ذهنی و خارجی است (که گرچه برخی موجودات از جهتی ذهنی‌اند اما همان موجودات ذهنی هم از جهت دیگری خارجی‌اند و به بیان دیگر هیچ موجودی نیست الا این که خارجیت دارد. بنابر این نظرْ وجود مساوق فعلیت است؛ یعنی گر چه برخی موجودات از جهتی قوه‌اند اما از جهت دیگری حتما بالفعل‌اند؛ چرا که هیچ موجودی نیست الا این که دارای فعلیت است و اگر فعلیت نداشت موجود نبود؟) پاسخ این است که قول دوم صحیح است و علاقمندان می‌توانند بحث مفصل درباره این موضوع را در کتب فلسفی جستجو کنند.[7]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

صفات خداوند

صفات خداوند

No image

مُثُل افلاطونی

Powered by TayaCMS